فقه ولایت
💢معجزه امام هادی علیهالسلام
👤 ابراهیم بن بَلطُون از پدرش نقل میکند که من دربان #متوکل بودم. در ایامی پنجاه غلام از #اهالی_خزر به او هدیه داده شد و مرا امر کرد که آنها را مسلمان کنم و به نیکی با ایشان رفتار نمایم. هنگامیکه یک سال کامل گذشت من در مقابل متوکل ایستاده بودم که ابوالحسن #امام_هادی علیهالسلام بر او وارد شد.
‼️هنگامیکه آن حضرت در جایگاه خود نشست متوکل به من امر کرد که آن #غلامان را از خانههایشان خارج سازم؛ پس من نیز چنین کردم. وقتی غلامان ابوالحسن علیهالسلام را دیدند همگی به آن حضرت #سجده کردند. در این حال متوکل بر خواست و بیاختیار پشت حجابی #مخفی_شد سپس ابوالحسن علیهالسلام بر خواست و رفت.
🔪وقتی متوکل از رفتن امام هادی علیهالسلام آگاه شد، بهسوی من آمد و گفت: «وای بر تو ای بلطون! این غلامان چرا چنین کردند؟». من گفتم: «به خدا قسم نمیدانم». گفت: «از آنها بپرسد».
وقتی از آنها علت را پرسیدم گفتند: «این مرد هرسال به نزد ما میآید و دین را بر ما عرضه میدارد و ده روز نزد ما میماند و او #جانشین پیامبر مسلمانان است». متوکل به من امر کرد که همگی آنان را #سر_ببرم و من نیز چنین کردم.
🔅در تاریکی شب به نزد ابوالحسن علیهالسلام رفتم که ناگاه خادمی را نزد در خانه آن حضرت دیدم. خادم وقتی متوجه من شد گفت داخل شو پس داخل شدم که دیدم ابوالحسن علیهالسلام نشسته است. به من فرمود: «ای بلطون آن گروه چه شدند؟». عرض کردم: «ای پسر رسول خدا به خدا قسم همگی #سربریده شدند». حضرت فرمود: «همگی آنها؟» عرض کردم: «آری به خدا قسم».
🍇حضرت فرمود: «آیا دوست داری آنها را ببینی؟». عرض کردم: «آری ای پسر رسول خدا». پس حضرت با انگشت اشاره کردند که به پشت پرده برو. وقتی وارد شدم ناگهان دیدم آن گروه #نشستهاند و مشغول خوردن میوه هستند.
📚 الثاقب في المناقب: ص ۵۲۹ و به نقل از آن در مدينة معاجز: ج ۷، ص ۴۹۱.
#️⃣ #امام_هادی #حدیث_ناب
♦️ ما را در اینستاگرام دنبال کنید...
🆔 @feghhevelayat