هدایت شده از بداهه های #روح _الله_عمران
#یا_مهدی
چشمانِ در سفید شد اما نیامدی
امسال هم که عید شد اما نیامدی
لبخندهای روی لب غنچه های یاس
در غصه ناپدید شد اما نیامدی
"پروانه سوخت ، شمع فرو ریخت " در دلم
امّید ناامید شد اما نیامدی
از این و آن شنیده زمستان نمی رود
هر چه که او شنید شد اما نیامدی
قدم خمیده تر شد و رویم سیاهتر
موی سرم سفید شد اما نیامدی
.
لبخندهای دوست من خاطرت که هست
من ماندم او #شهید شد اما نیامدی
آغاز یک هزار و صد و اند سال هجر
امسال هم جدید شد اما نیامدی
🌷
#روح_الله_عمران
#روضه
ورود به دروازه ساعات
🌑🌑🌑
هی سنگ هاست بر سرِ سرها یکی یکی
...وقتی که می برند ز درها یکی یکی
خم گشته ست قامت زنها دو تا دو تا
وقتی که می رسند شررها یکی یکی
هر سنگ اگر که بر سرِ سرها نیامده ست
پس سوی #زینب ست ثمرها یکی یکی
چون سرو می روند به میدان کارزار
مثل #رقیه سینه سپرها یکی یکی
پوشانده اند در دل نامردمان شام
با آستین خویش قمرها یکی یکی
آسان که نیست گفتن این حرفها... ببین
بر روی بام هلهله گرها یکی یکی
از بیست روز قبل به حالا چنین نبود
از شهر می دهند خبرها یکی یکی
باید که از میانه ی بازار رد شوند
تاریک گشته اند قمرها یکی یکی
«بابا سلام وعده ی ما مجلس حرام
آنجا که خیزران و دُرر ها یکی یکی...»
🌑🌑🌑
#روح_الله_عمران #غزل استقبال #رقیه #یا_زینب
https://eitaa.com/bedaheh_110