شهید مدافع حرم
حاج حسین همدانی
💢سردار حسین همدانی در مدت خدمتش خود را خادم نیروهایشها میدانست و با همین تفکر بود که وقتی به سوریه رفت، پایهگذار ایدهای به نام نیروهای «دفاع وطنی» با الهام از نیروی مقاومت بسیج در سوریه شد .
سردار همدانی در شرایط کاملاً اضطراری و عجیب سوریه درحالیکه هر لحظه دمشق در حال سقوط است همسر و دخترانش را فرا میخواند تا در کنارش باشند تا درک کنند فضا و حال و هوای جنگ سوریه را .
«در مسیر آمدن به فرودگاه از حاج آقا پرسیدم چرا زن و بچهتون رو توی این اوضاع بحرانی به دمشق میآورید؟ حاجآقا جواب جالبی دادن، گفتن اتفاقاً این موضوع را آقای بشار اسد ازشان پرسیده که در جواب گفتند من پیرو حسینبنعلیام. سیدالشهدا همه هستیاش را از زن و فرزند و برادر و خواهر تا دختر سه ساله به کربلا برد تا همه بدانند که ایشان از هیچ چیزی برای نجات مردم دریغ ندارند»
🌹🌹🌹🌹🌹
#دوشنبه_های_شهدایی
#شهید_مدافع_حرم
#حسین_همدانی
🖼@festivalfqom
💢شهید مجید سلمانیان
شیخ مجید، جوان دست و دلبازی بود که در طول زندگیاش دست ایتام و مستمندان بسیاری را گرفت و عاقبت نهایت بخشندگی را در هدیه جان خود به حضرت دوست معنا کرد. او روحانی مبلغی بود که خود به آنچه روی منبرهایش بیان میکرد، جامه عمل پوشاند و در سوریه به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
مادرش می گوید :مجید به راهی رفت که ارزشهای آن دفاع از حرم و جبهه مقاومت اسلامی و پاسداری از امنیت کشورمان است. حالا برخی هرچه میخواهند بگویند ...
مجید در یکی از تماسهایش اکیداً به من سفارش کرد اگر شهید شدم و قرار شد حق مأموریتم را به حساب شما واریز کنند، مبادا دست به آن بزنید و همهاش را در کارهای خیر خرج کنید. او میخواست با این کارش به آنهایی که طعنه میزنند نشان دهد مادیات در مسیری که امثال او انتخاب میکنند، هیچ معنا و مفهومی ندارد.....
🌹🌹🌹🌹🌹
#شهید_مدافع_حرم
#مجید_سلمانیان
#جشنواره_فرهنگی_هنری_سیمرغ
🖼@festivalfqom
💢شهید محمد کاظم (پژمان) توفیقی
نخستین شرط همسرم برای ازدواج، پیروی و تابعیت از ولایت بود و معتقد بود که هر زمان و در هر نقطه ای از جهان اگر جنگی به اسم شیعه باشد و رهبرم اذن جنگ بدهد، تحت هر شرایطی برای جنگ شرکت خواهم کرد. هدف زندگی من قرب الهی هست و تنها برای رضای خداوند گام بر می دارم و می خواهم بانوی خانه ام آنقدر زهرایی باشد که برای رسیدن به اهدافم من را همراهی کند.
همسرم با وجود سن کم اهل نماز جمعه و نماز شب بود و تا جایی که امکان داشت نمازهایش را به صورت جماعت می خواند. خیلی از سحرها من با صدای نماز شب او از خواب بیدار می شدم. همه ویژگی هایش منحصر به فرد بود و در هر شرایطی صداقت در کارهایش داشت. رضایت خداوند را سرلوحه تمام کارهایش قرار داده بود.همسرم احترام زیادی برای شهدا. هر چند که در زمان شهادت عمویش هنوز به دنیا نیامده بود؛ اما ارادت زیادی به عمویش داشت. یکی از برنامه های هفتگی ما زیارت قبور شهدا بود. وقت هایی که بر سر مزار عمویش میرفتیم، باید دقایقی از همسرم جدا میشدم تا با عموی شهیدش تنها صحبت کند. وقتی از او میپرسیدم با عمویت چه میگویی؟ میگفت: این رازی است بین خودم و عمویم که در آینده متوجه خواهی شد.
📌راوی:همسر شهید
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#دوشنبه_های_شهدایی
#شهید_مدافع_حرم
#محمد_کاظم_توفیقی
#جشنواره_فرهنگی_هنری_سیمرغ
🖼@festivalfqom
💢 شهید عباس دانشگر
عباس بعد از یک ماه نامزدی آمد پیش من؛ گفت « میخواهم به سوریه بروم »، بهش گفتم عباس سوریه رفتن تو با منه ، من نمیخوام جوانی پیش من باشه که جنگ و خون و آتش را ندیده باشه ؛ مطمئن باش بالاخره تو را میفرستم ؛ اما چرا آنقدر اصرار میکنی که الان بروی؟ عباس گفت « حاجی ؛ من دارم زمینگیر میشم میترسم وابستگی من را زمینگیر کنه!». اصرار عباس آنقدر زیاد شد که گفتم عباس برو، وقتی گفتم برو، گل از گلش شکفت.
عباس همان کارهایی که ما به آن عمل نمیکنیم را انجام میداد و همین سبب شد به این مقام برسد.به چیزهایی که ما به آن آلوده بودیم آلوده نبود . مراقب چشمش بود ، مراقب نفسش بود اینطوری نبود که هر شب نماز شب بخواند ولی نماز شب میخواند. خلوت داشت , سجدههای طولانی داشت اگر اینها نباشه ، اگر عاشق خدا نباشی خدا عاشقت نمیشه . عباس دنیا را رها کرده بود و عاشق خدا شده بود .....
از آن طرف جوانی هم میکرد. جوانی او حلال بود ولی حواسش بود دچار غفلت نشود.
خوشحال بود و مثل همیشه خندان. از عباس پرسیدم: «من باید چه کنم تا رحمت و لطف خدا شامل حالم شود؟» عباس سه بار گفت: «کار کنید، کار کنید، کار کنید!» و بعد گفت: «اگه میخواید لذت معنوی کار کردن رو تجربه کنید، نماز شب بخونید.»
🌹🌹🌹🌹🌹
#شهید_مدافع_حرم
#شهید_عباس_دانشگر
#دوشنبه_های_شهدایی
🖼 @festivalfqom
💢 شهید عباس دانشگر
عباس بعد از یک ماه نامزدی آمد پیش من؛ گفت « میخواهم به سوریه بروم »، بهش گفتم عباس سوریه رفتن تو با منه ، من نمیخوام جوانی پیش من باشه که جنگ و خون و آتش را ندیده باشه ؛ مطمئن باش بالاخره تو را میفرستم ؛ اما چرا آنقدر اصرار میکنی که الان بروی؟ عباس گفت « حاجی ؛ من دارم زمینگیر میشم میترسم وابستگی من را زمینگیر کنه!». اصرار عباس آنقدر زیاد شد که گفتم عباس برو، وقتی گفتم برو، گل از گلش شکفت.
عباس همان کارهایی که ما به آن عمل نمیکنیم را انجام میداد و همین سبب شد به این مقام برسد.به چیزهایی که ما به آن آلوده بودیم آلوده نبود . مراقب چشمش بود ، مراقب نفسش بود اینطوری نبود که هر شب نماز شب بخواند ولی نماز شب میخواند. خلوت داشت , سجدههای طولانی داشت اگر اینها نباشه ، اگر عاشق خدا نباشی خدا عاشقت نمیشه . عباس دنیا را رها کرده بود و عاشق خدا شده بود .....
از آن طرف جوانی هم میکرد. جوانی او حلال بود ولی حواسش بود دچار غفلت نشود.
خوشحال بود و مثل همیشه خندان. از عباس پرسیدم: «من باید چه کنم تا رحمت و لطف خدا شامل حالم شود؟» عباس سه بار گفت: «کار کنید، کار کنید، کار کنید!» و بعد گفت: «اگه میخواید لذت معنوی کار کردن رو تجربه کنید، نماز شب بخونید.»
🌹🌹🌹🌹🌹
#شهید_مدافع_حرم
#شهید_عباس_دانشگر
#دوشنبه_های_شهدایی
#جشنواره_فرهنگی_هنری_سیمرغ
🖼@festivalfqom
💢شهید سجاد طاهری نیا
آقا سجاد ساعت 8 غروب بود که رفت و درست 6 ساعت بعد از رفتنش پسرمان به دنیا آمد. خودم خبر تولد محمدحسین را به او دادم. اوایل که در سوریه بود هر 2 روز یکبار تماس میگرفت، اما چون تلفن کردن از آنجا سخت بود، گاهی 3 یا 4 روز بیخبر میماندیم. آخرین تماسش 4 روز قبل از شهادتش بود
......آقا سجاد روز عملیات گشته بود و یک کاغذ کوچک پیدا کرده بوده و روی آن نامهای نوشته بود و خواسته بود تا خانم یکی از دوستانش در جمع خانمها بخواند. نوشته بود که: «اگر من رفتم فکر نکنید از سر دوست نداشتن بوده، اتفاقاً از سر زیادی دوست داشتن است.» من فکر میکنم این جمله تفسیر زیادی میخواهد. بعد خطاب به من گفته بود که اگر کسی گفت شوهر شما، شما را دوست نداشت که گذاشت و رفت، همۀ اینها حرفهای دنیاییست و من شما را از خودم جدا نمیدانم. به پسرش هم نوشته بود با اینکه خیلی دوست داشتم تو را ببینم، ولی نشد. من صدای بچههای شیعیان سوریه را میشنیدم و نمیتوانستم بمانم....
🌹🌹🌹🌹🌹
#دوشنبه_های_شهدایی
#شهید_مدافع_حرم
#شهید_سجاد_طاهری_نیا
#جشنواره_فرهنگی_هنری_سیمرغ
🖼@festivalfqom