چالش نویسندگی✨
نامه ای سرگشاده به حضرت زینب (س) از زبان نوجوان ایرانی🥰😇😊
#نویسندگی
#مهارت_ها
#حضرت_زینب
هدایت شده از دبستان فضه
✴️تدابیر پاییز
⛔️پرهیز از پرخوری
⛔️پرهیز از نوشیدن آب و مایعات بسیار خنک
⛔️پرهیز از ادویه های تند و تیز،سس،کاکائو
✅مصرف نوشیدنی های افزاینده رطوبت(مثل آب هویج،آب سیب،شیر بادام)
✅مصرف میوه های فصل مثل سیب و گلابی و به
✅مصرف غذاهای افزاینده ی رطوبت(مثل زرده تخم مرغ عسلی،شیر برنج ،سوپ جو و.....)
#بهداشت
گزارش اردوی روز دانش آموز
اول از همه،رسیدیم مدرسه. بچه های دیگر هم بعد از ما آمدند. اون روز،لباس آزاد بود و بچه ها دیگر لباس مدرسه تنشان نبود. بعد از چند دقیقه بچه ها آماده شدند و در حیاط جمع شدند. بعد از اینکه اتوبوس رسید،همه به سمت اتوبوس حرکت کردند و هر کسی روی یک صندلی نشست من هم پیش چندتا از بچه ها نشستم. بچهها
در کل مسیر شلوغ می کردند و حرف میزدند. بعضی ها خانه هایشان را که از بغل آن ها رد می شدیم را نشان می دادند بعضی ها هم بازی میکردند. خلاصه بعد از چند ساعت رسیدیم اردوگاه. اسم اردوگاه،اردوگاه شهید چمران بود. وارد شدیم و به جلو حرکت کردیم. هرچه جلو تر میرفتیم باز هم سربالایی بود. در راه با دوستانمان هم حرف میزدیم . بعد از چند دقیقه بالاخره رسیدیم. خواستیم وارد نماز خانه شویم تا استراحت کنیم. اما در قفل بود خلاصه بچه ها تا در باز شود،توی اردوگاه میچرخیدند. بالاخره در باز شد و بچه ها همه به سمت نمازخانه دویدند.
بعد چند دقیقه بچه ها دور هم نشسته بودند و بازی می کردند و خوراکی میخوردند. کمی گذشت و من حوصلهام سررفت. پس،از نماز خانه بیرون آمدم و در اردوگاه چرخیدم تا اینکه چند نفر را دیدم که آنها هم مثل من داشتند راه می رفتند من هم با آنها همراه شدم . راه رفتیم و جاهای مختلف را دیدیم مثلا یک سالن اجتماعات خالی و دوتا زمین بازی. معلم هارا هم دیدیم که داشتند برای ما یک بازی آماده می کردند . خلاصه خسته شدیم و صبر کردیم. بعد چند دقیقه بقیه ی بچه ها هم به آنجایی که ما بودیم آمدند. بعد صف شدیم و به ما شکلات دادند . و بعد بر اساس رنگ شکلات گروه بندی شدیم و چند تا بازی کردیم . یکی از این بازی ها بادکنک بازی بود. دو تا گروه به هم حمله می کردند و بادکنک های همدیگر را که به پاهای هم بسته بودند را می ترکاندند در آخر گروهی که بادکنک بیشتری ازش باقی مانده بود،می برد . بعد بازی هم رفتیم که ناهار بخوریم . ناهار مرغ بود . بعد ناهار که از نمازخانه بیرون آمدیم یک گربه ی چاق دیدیم که ظاهراً مرغ خیلی دوست داشت و تقریبا سه چهار تا مرغ خورده بود. یک گربه دیگر هم بود که کوچکتر بود و خیلی بامزه بود. خلاصه بعد کلی بازی به داخل نمازخانه برگشتیم و جمله هایی که در یک بازی پيدا کرده بودیم را دستهبندی کردیم و راجع به آن ها حرف زدیم. در آخر هم یک جایزه ی روز دانش آموز گرفتیم. همه ی بچه ها سر رنگش دعوا می کردند . بعد تصمیم گرفتیم که دیگر از اردوگاه برویم . رفتیم و منتظر اتوبوس ماندیم اما هرچه صبر کردیم نیامد. آخر سر روی یک زمین زیر انداز پهن کردیم و نشستیم و در این مدت کلی گربه دیدیم که یک خانم به آنها غذا میداد یکی از این گربه ها خیلی بامزه بود و تقریبا چند دور از لای پاهای همه ی بچه ها رد شد و خودش را به آنها چسباند . بعد اینها ما چند ساعت صبر کردیم و تقریبا همه از خستگی له شده بودیم تا بالاخره تصمیم گرفتیم به اردوگاه برگردیم . آنجا کمی استراحت کردیم و برایمان آب میوه خریدند. کمی بعد اتوبوس رسید . البته فقط بعضی از بچهها که باید زودتر به خانه میرفتند سوار شدند و ما بیشتر صبر کردیم . بعد چند دقیقه اتوبوس ما هم رسید و سوار شدیم . البته آنقدر زیاد بودیم که بعضی ها روی صندلی جا نشدند و یا باید می ایستادند یا روی زمین مینشستند. خودم هم روی زمین نشستم . همه ی ما خیلی خسته بودیم آنقدر که یکی از بچهها روی زمین نشسته و سرش را روی میله گذاشته و خوابش برده بود. خلاصه بعد مدتی اتوبوس به مدرسه رسید و مامان بابای بچه ها دنبالشان آمده و به خانه برگشتند.
.
.
✍🏻به قلمِ:
نازنین زهرا نجفی
پایه هفتم
#آوای_قلم
این هفته به مناسبت هفته ی کتابخوانی، طرح اهدای کتاب اجرا شد.📚
علاقهمندان میتونستند کتاب هایی رو به مدرسه اهدا کنن تا بقیه دوستان هم بتونن در کافه کتاب اونها رو بخونن و با کتاب های بیشتر، دقت و تمرکزمون هم افزایش پیدا کنه. علاوه بر اینها، کتاب هامون هم توی خونه حوصلهشون سر نمیره و تو مدرسه با آدم های جدید آشنا میشن.
همچنین امروز اولین جلسه ی کسایی بود که در جلسه پرونده مشاوره، اعلام کردن که میخوان در کارگروه کتابخوانی باشن.
این جلسه تصمیم گرفتیم که کتاب های اهدا شده رو با خودمون ببریم خونه و معرفی نامه یا خلاصه ای از کتاب رو بنویسیم... و اگر هم مناسب نبود، اون رو جدا کنیم و در جایی دیگه مثل فضاسازی استفاده کنیم. به هر حال کتاب، در انواع زمینه ها میتونه کاربرد داشته باشه...
بعد هم ایده ها و برنامه هایی رو در رابطه با ترویج کتاب خوانی و ایجاد علاقه مندی بیشتر بچه ها مطرح کردیم. اما اگه بگم مزش از بین میره. انشالله در آینده خواهید دید...
اخباری از: #کارگروه_کتابخوانی
پادکست زیبا به قلم دختر گل
طهورا سادات ملیحی👏👏
پایه هفتم
الهم عجل الولیک الفرج
#فلسطین
#غزه
#طوفان_الاقصی
#آوای_قلم
الا ای نسل ایرانی
بدان که ما تواناییم
الا ای دانش اموزان
شما ای راه آموزان
در این کشور پر از گنج است
پر از تاریخ پر رنج است
توان موشکی داریم
توان هسته ای داریم
بیا و تو تماشا کن
بیا و تو دری وا کن
در این وادی تو کار ها کن
بیا و دست در دستم
رها کن خستگی هارا
تمام کن راه فردا را
شاعر ثنا حسینی پایه هفتم
برای مسابقه پویش مهر با موضوع دستاوردهای ایران
کارگاه و نمایشگاه بافتنی 👏👏👏
کاری از هنرمندان : فاطمه حسن پور، یاسمن سروی ، ریحانه اصغریان
تهیه کلیپ و عکاسی : فاطمه قربان نژاد
#کارگاه_بافتنی
#رسانما
منتظر کارگاه های هنری دیگر دانش آموزان توانمند فضه باشید 😎