eitaa logo
بچه های فیال
69 دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
2.9هزار ویدیو
763 فایل
🌐کانال اطلاع رسانی «بچه های فیال» اطلاع رسانی و بارگزاری تصاویر، اخبار، مناسبات و مراسمات و رویدادهای کشور، استان ، شهربروجرد و روستای فیال 👤ارتباط با ادمین: @R4hgozar
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از روشنا
🔰روشنا | شب دوم ◾️چگونگی توقف در کربلا ▫️سپاه یزید به فرماندهی حر بن زیاد، راه را بر امام حسین(ع) سد کرده بود تا حضرت را نزد ابن زیاد بَرَد. حر که از جنگ با خاندان نبوت بیمناک بود، به امام(ع) پیشنهاد داد راهی جز کوفه و مدینه در پیش گیرند تا قائله ختم به خیر شود. امام(ع) موافقت کردند و هر دو گروه راهی مسیری دیگر شدند؛ تا آنکه پیک و جاسوس ابن زیاد نامه‌ای آورد: "ایشان را در سرزمینی بی آب و علف و بدون پناهگاه فرود آر که پیک من با توست تا فرمان بری". کاروان به کربلا رسید، جایی در نزدیکی فرات.. امام‌حسین(ع) فرمودند نام اینجا چیست؟ گفتند کربلا. ▫️امام(ع) فرمودند:«محلی که با رنج و بلا همراه است. پدرم هنگام رفتن به صفین ، از اینجا گذشت. ایستاد و از نام این سرزمین پرسید. نامش را گفتند. فرمود:"اینجا محل فرود آمدنشان، و مکان ریخته شدن خونشان است. پرسیدند: چه کسانی؟ فرمود: کاروانی از خاندان محمد(ص) اینجا فرود آیند." فرود آیید که به خدا قسم، اینجا جایگاه کاروان ما و محل ریخته شدن خون ماست. به خدا سوگند، این همان جایی است که اهل حرم ما به اسارت گرفته می‌شوند. جدم این خبر را به من داد.» ◾️بارها بر زمین گذاشته شد و اهل حرم فرود آمدند.. آن هنگام برای اهل حرم، مأمن و مأوایی بود... مردی بود، سروری بود، خردسال شیرینی بود... آه از روز دهم... ✍️کانال روشنا @roshana_ir
هدایت شده از روشنا
IMG_20200823_003518_298.jpg
6.79M
🔰 روشنا | شب سوم ▫️نسخه‌ی با کیفیت، مناسب برای چاپ ▫️با نسبت: ۵×۴ ✍️کانال روشنا @roshana_ir
هدایت شده از روشنا
🔰 روشنا | شب سوم ▫️به خواب دیده ‌ام؛ امشب قرار می‌آید ▫️خزان عُمر مرا هم بهار می‌آید ▫️شنیده ‌ام به تلافیِ بوسه ‌ی گودال ▫️برای دلخوشی ‌ام، بی قرار می‌آید احسان محسنی‌فر 🔴اندر احوال شهادت نازدانه‌ی شام ◾️ محلّ اقامت حضرت رقيه(س) و ساير اسيران در شام خرابه‌اى بود كه یزید به قصد زير آوار ماندن و كشتن اهل‌ بیت(ع) ، آنان را در آن، جاى داد. شیخ صدوق(ره) مى‌گويد: اين بازداشتگاه، زندانى بود كه اسيران، در آن، از نظر سرما و گرما آزار مى‌ديدند. به طورى كه صورت‌هاى شان پوست انداخته بود. ▫️در كامل بهايى آمده است: «در ميان اسيران، دختركى بود چهار ساله. شبى از خواب بيدار شد و گفت: پدر من حسين (علیه‌السلام) كجاست؟ در اين ساعت او را به خواب ديدم. سخت پريشان بود زنان و كودكان جمله در گريه افتادند و فغان از ايشان برخاست. يزيد خفته بود. از خواب بيدار شد و تفحّص كرد. خبر بردند كه حال چنين است. آن لعين، گفت: "بروند و سر پدر او را بياورند و در كنار او نهند." ملاعين، سر را بياوردند و در كنار آن دختر چهار ساله نهادند. پرسيد: اين چيست؟ ملاعين گفتند: سر پدر تو است. آن نازک‌دل بترسيد و فرياد برآورد و رنجور شد و در آن چند روز جان به حقّ تسليم كرد.» ✍️کانال روشنا @roshana_ir
هدایت شده از روشنا
🔰 روشنا | شب اول ◾️همراهی نکردن خواص طرفدار حق با حضرت مسلم ▫️به امام حسین علیه‌السّلام نامه نوشتند و آن حضرت در نخستین گام، مسلم‌بن عقیل را به کوفه اعزام کرد. با خود اندیشید مسلم را به آن‌جا می‌فرستم. اگر خبر داد که اوضاع مساعد است، خود نیز راهی کوفه می‌شوم. مسلم بن عقیل به محض ورود به کوفه، به منزل بزرگان شیعه وارد شد و نامه‌ی حضرت را خواند. گروه گروه، مردم آمدند و همه، اظهار ارادت کردند. در تاریخ آمده که گویی سی هزار نفر اطراف مسلم گرد آمده بودند. کاری که ابن زیاد کرد این بود که عده‌ای از خواص را وارد دسته‌های مردم کرد تا آنها را بترسانند. چنان مردم را ترساندند و از گرد مسلم پراکندند که آن حضرت به وقت نماز عشا هیچ کس را همراه نداشت؛ هیچ‌کس! آن گاه ابن زیاد به مسجد کوفه رفت و تاریخ می‌نویسد: مسجد کوفه مملو از جمعیتی شد که پشت سر ابن زیاد به نماز عشا ایستاده بودند. چرا چنین شد؟ بنده که نگاه می‌کنم، می‌بینم خواصِ طرفدارِ حق مقصرند و بعضی‌شان در نهایت بدی عمل کردند. رهبر معظم انقلاب اسلامی | ۱۳۷۵/۰۳/۲۰ ✍️کانال روشنا @roshana_ir
هدایت شده از روشنا
| شب پنجم ▫️آن وقتى که حسین‌بن‌على از اسب روى زمین افتاد بچه‌یازده ساله‌اى با شتاب آمد و رسید بالاى سر أبى‌عبداللَّه. هنگامى که این بچه رسید یکى از سربازان خبیث ابن‌زیاد شمشیر را بلند کرده بود که بر بدن مجروح ابى‌عبدالله فرود بیاورد، دستهاى کوچک خودش را بى‌اختیار جلوى شمشیر گرفت. اما این کار موجب نشد که آن حیوان درنده شمشیر را فرود نیاورد. شمشیر را فرود آورد، دست این بچه قطع شد. به همین هم اکتفا نکرد، بچه‌ى یازده ساله را روى زمین انداخت و او را به شهادت رساند. این‌جا بود که امام حسین خیلى منقلب شد، کارى هم از او برنمى‌آید، این‌جا دست به دعا برداشت و از ته دل این مردم را نفرین کرد. صدا زد «اللّهم أمسک عنهم قطر السماء» خدایا باران رحمتت را بر این مردم حرام کن...| رهبر معظم انقلاب اسلامی | ✍️کانال روشنا @roshana_ir
هدایت شده از دیده بان بروجرد
| شب دهم 🔴خداحافظ برادر ▫️علامة مجلسی (ره) در «بحارالانوار» ذکر نموده که «چون امام مظلوم هفتاد و دو نفر از اصحاب و اهل‌بیت خود را دید که روی زمین افتاده‌اند و بی‌کس و تنها مانده است، متوجه خیمه‌ها شد. «و نادی یا سکینه و یا رقیه و یا عاتکه و یا زینب و یا فاطمه، یا ام‌کلثوم، علیکنّ منی‌السلام»؛ «اهل حرم را صدا زد: ای سکینه و ای رقیه و ای عاتکه و ای زینب و ای فاطمه و ای ام‌کلثوم خداحافظ». ▫️زنان و دختران و کنیزان چون این صدا را شنیدند، همگی از خیمه‌ها بیرون دویدند، و صدا به گریه و ناله بلند کردند. حضرت همه را سفارش می‌فرمود که دل‌ها را آتش می‌زد، نگاه حسرتی به ایشان کرد و آه از دل سوخته خود کشید. اهل حرم را به شکیبایی امر فرمود و راهی میدان شد. ▫️چنان‌که روایت شده بعد از وداع عمومی با اهل حرم زینب را طلبید و به او وصیت کرد و سفارش اطفال و زنان را به او نمود و او را امر به صبر فرمود. حضرت بر ذوالجناح سوار شدند که صدای گریه اهل حرم بلند شد و ناله طفلان به فلک رسید، و چون چند قدم راه رفت، دید باز صدای گریه می‌آید، نظر کرد دید زینب با پای برهنه می‌آید و می‌گوید: ای برادر! صبر کن حاجتی با تو دارم. حضرت ایستاد. زینب عرض کرد: ای برادر! مادرم در وقت وفات وصیت کرده، که هرگاه عازم سفر آخرت می‌باشی، به عوض او زیر گلوی تو را ببوسم. حضرت پیاده شد، زینب دست‌ها به گردن امام درآورد و گلوی او را بوسید. ✍️کانال روشنا @roshana_ir