eitaa logo
روشنا
10.7هزار دنبال‌کننده
7.1هزار عکس
4.7هزار ویدیو
1.3هزار فایل
روشنا، پنجره ای به سوی امید، معرفت و بصیرت •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• به کانال روشنا بپیوندید.... ارتباط با مدیر کانال @IRroshana1 @Tasnimi110
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰 روشنا گریه به تنهایی ضامن نیست... علامه شهید سید محمد باقر صدر ✍️کانال روشنا @roshana_ir
🔔 «هرعزادار یک پرچم» 🔻 پویشی برای سیاهپوش نمودن شهر و روستا و برافراشتن پرچم عزای حسینی بر فراز خانه، مغازه، مسجد، حسینیه و محل کار 🔹بامحوریت پایگاههای مقاومت بسیج ✍️کانال روشنا @roshana_ir
🔰 روشنا | شب سوم ▫️به خواب دیده ‌ام؛ امشب قرار می‌آید ▫️خزان عُمر مرا هم بهار می‌آید ▫️شنیده ‌ام به تلافیِ بوسه ‌ی گودال ▫️برای دلخوشی ‌ام، بی قرار می‌آید احسان محسنی‌فر 🔴اندر احوال شهادت نازدانه‌ی شام ◾️ محلّ اقامت حضرت رقيه(س) و ساير اسيران در شام خرابه‌اى بود كه یزید به قصد زير آوار ماندن و كشتن اهل‌ بیت(ع) ، آنان را در آن، جاى داد. شیخ صدوق(ره) مى‌گويد: اين بازداشتگاه، زندانى بود كه اسيران، در آن، از نظر سرما و گرما آزار مى‌ديدند. به طورى كه صورت‌هاى شان پوست انداخته بود. ▫️در كامل بهايى آمده است: «در ميان اسيران، دختركى بود چهار ساله. شبى از خواب بيدار شد و گفت: پدر من حسين (علیه‌السلام) كجاست؟ در اين ساعت او را به خواب ديدم. سخت پريشان بود زنان و كودكان جمله در گريه افتادند و فغان از ايشان برخاست. يزيد خفته بود. از خواب بيدار شد و تفحّص كرد. خبر بردند كه حال چنين است. آن لعين، گفت: "بروند و سر پدر او را بياورند و در كنار او نهند." ملاعين، سر را بياوردند و در كنار آن دختر چهار ساله نهادند. پرسيد: اين چيست؟ ملاعين گفتند: سر پدر تو است. آن نازک‌دل بترسيد و فرياد برآورد و رنجور شد و در آن چند روز جان به حقّ تسليم كرد.» ✍️کانال روشنا @roshana_ir
⭕️ داستان کربلا 🔰فصل سوم ✍️کانال روشنا @roshana_ir
⭕️ دکه فرهنگی روشنا 🔰 صفحه اول روزنامه های یکشنبه 2 شهریور 1399 ✍️کانال روشنا @roshana_ir
15.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞| فــتح خــون |مجالی کوتاه برای بازخوانی فرازهایی از کتاب فتح خون به قلم شهید | قسمت اول : آغاز هجرت خوانش: دکتر احمدرضا بیضائی فایل با کیفیت این اثر را میتوانید از سایت متنا به نشانی www.azmatma.ir دریافت کنید. ✍️کانال روشنا @roshana_ir
🔰 هم‌اکنون؛ سایت Khamenei.ir 🔻 رهبر انقلاب در ارتباط تصویری با جلسه هیئت دولت 👈 اقتصاد کشور را معطل تحولات خارجی نکنید. ۹۹/۶/۲ ✍️کانال روشنا @roshana_ir
🔰 بسیاری از موانع تولید، در داخل کشور است 👈 اینها را رفع کنید 🔻 رهبر انقلاب: مسئله‌ی کلید اصلی است برای اشتغال، برای ، برای کاهش تورم، برای ایجاد ارزش پول ملی. تولید واقعاً مادر همه‌ی اینها است. هرچه میتوانیم در مورد تولید بایستی کار کنیم. موانع تولید را برطرف کنید. بسیاری از این موانع در درون کشور است مانند: مسئله‌ی واردات بی‌رویه، مشکلات قطعات، ناهماهنگیها در بخشهای پایین دستی و مسله مجوزها واردات بی‌رویه چیز خطرناک و مهمی است. گاهی این واردات، واردات لوکس است یعنی هیچ نیاز بهش نیست؛ شنیدم که برای واردات یک نوع گوشی لوکس آمریکایی در سال ۹۸ حدود نیم میلیارد دلار مصرف شده. البته بخش خصوصی این کار را میکند، منتها دولت بایستی جلوی این را بگیرد. ۹۹/۶/۲ ✍️کانال روشنا @roshana_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ ما را به خیر تو امیدی نیست؛ شر مرسان! 🔻 آقای رسانه‌دار انقلابی، اگر خدمتی به مفاهیم دینی نمی‌کنی، لااقل اینطور آن را لجن‌مال نکن! 🔻 ازدواج موقت، سنت حسنه الهی است برای شرایط خاص نه ابزار «پرستوبازی» جریانهای منحرف. 🔻 مفاهیم اسلامی و اعتقادی را قربانی فروش محصول نکنیم. قرار بود فیلم بسازید که اعتقادات حفظ شود نه اعتقادات برود که فیلم بسازید! پی نوشت: سکانس جنجالی سریال آقازاده ✍️کانال روشنا @roshana_ir
🔰 روشنا | شب سوم 🔴اندر احوال شهادت حرّ بن یزید ریاحی ▫️حرّ اگرچه اقدامی سخت‌گیرانه کرد، اما رفتارش با امام محترمانه بود؛ حتی یک بار به حرمت خاص فاطمه(س) نیز اشاره کرد. ▫️چون تصمیم کوفیان را برای جنگ با آن حضرت(ع) جدی دید نزد عمر بن سعد رفت و به او گفت: «آیا تو می‌خواهی با این مرد (امام حسین(ع)‌) بجنگی؟» گفت: «آری به خدا قسم چنان جنگی بکنم که آسان‌ترین آن افتادن سرها و بریدن دست‌ها باشد.» حر گفت: «مگر پیشنهادهای او خوشایندتان نبود؟» ابن سعد گفت: «اگر کار به دست من بود می‌پذیرفتم؛ ولی امیر تو (عبیداللَّه) نپذیرفت.» ▫️پس عمر سعد را ترک کرد و در گوشه‌ای از لشکر ایستاد و اندک اندک به سپاه امام(ع) نزدیک شد، مهاجر بن اوس -که در لشکر عمر سعد بود- به حر گفت: «آیا می‌خواهی حمله کنی؟» حر در حالی که می‌لرزید پاسخی نداد. مهاجر که از حال و وضع حر به شک افتاده بود، او را مورد خطاب قرار داد و گفت: «به خدا قسم هرگز در هیچ جنگی تو را به این حال ندیده بودم، اگر از من می‌پرسیدند: شجاع‌ترین مردم کوفه کیست از تو نمی‌گذشتم (و تو را نام می‌بردم) پس این چه حالی است که در تو می‌بینم؟» حر گفت: «به درستی که خود را میان بهشت و جهنم می‌بینم و به خدا سوگند اگر تکه‌تکه شوم و مرا با آتش بسوزانند من جز بهشت چیز دیگری را انتخاب نخواهم کرد.» حر این را گفت و بر اسب خود نهیب زد و به سوی خیمه‌گاه امام(ع) حرکت کرد. ✍️کانال روشنا @roshana_ir