eitaa logo
در آن نیامده ایام
162 دنبال‌کننده
70 عکس
14 ویدیو
0 فایل
حسن صنوبری گوید
مشاهده در ایتا
دانلود
فرزندِ قدس در آغوش ایران به شهادت رسید. آخرالزمان است و کائنات کشش شکیبایی و بی‌خیالی آدمیان را ندارد. راهی نداریم مگر بیرون آمدن از وهم و دیدن واقعیات. فرصت آزمون و خطایی نیست، لااقل ده سال است که فرصت آزمون و خطایی نیست. چاره‌ای نداریم مگر اینکه اول از خواب خرگوشی بیدار شویم و دوم با قدرت به میدان واقعیات بیاییم. قوانین و نوامیس ازلی و ابدی الهی، بزرگ‌تر و حتمی‌تر از آنند که منتظر بافته‌ها و پنداشته‌های شوخی و اشتباه ما بمانند. @FihMaFih
🔻خونی که می‌خواهد بیدارمان کند ▪️یک استعمار خوب بلد است جنایت کند، قهرمان و فرماندهٔ میدان ایران را در عراق می‌کشد و قهرمان و فرماندهٔ میدان فلسطین را در ایران. ستارهٔ هر کشوری را هنگام مهمان‌شدن در کشور برادرش می‌کشد. اینطوری جدا از حذف قهرمانان، بین برادران نیز اختلاف و بدبینی و سوظن ایجاد می‌کند. و ترس و تهدید برای آیندگان: به مهمانی و همراهی با برادرت مرو! استعمار و تروریسم دولتی خوب بلد است نقشه بکشد، با یک عملیات هم پرچم قدرت و ایستادگی فلسطین را هدف قرار داد هم مرز امنیت و عزت ایران را. هم به ایران ضربه زد هم به معاهدهٔ نانوشتهٔ پسا وعدهٔ صادق ظاهراً پایبند ماند (و ضربهٔ خود را بدون ترور مقامات ایران زد). اسماعیل هنیه هرزمان و هرجای عالم کشته می‌شد اینقدر برای اسرائیل فایده نداشت که در ایران و پس از مراسم تحلیف رئیس‌جمهورش. حالا هم در جهان اسلام عجمی و عربی و شیعه و سنی می‌توانند به هم بد نگاه کنند -حال‌آنکه بیش از هر زمانی خونشان به هم آمیخته- هم در داخل ایران اصولگرا و اصلاح‌طلب و منتقد و مستقر -حال‌آنکه بیش از هر زمانی سرنوشتشان به هم بسته-.  مخصوصاً با انبوه کامنت‌ها و شبه‌تحلیل‌هایی که با هدایت آن‌ها و به اسم خود ما به گوش ما می‌رسد. استعمار دقیق حمله می‌کند، اول جسم‌هایمان را نشانه می‌گیرد، بعد فکرهایمان را. اول قهرمانمان را می‌کشد، بعد ما را نسبت به دوستانمان و خودمان بدبین می‌کند، بعد از ما مسئولیت‌زدایی می‌کند و به مرور حتی از تصور و خاطرات و سیمای قهرمانمان هم قهرمان‌زدایی. چنانکه همواره از جنایت خودش هم جنایت‌زدایی و قطعیت‌زدایی کرده‌. پس استعمار خوب کارش را بلد است، اما سوال اینجاست: آیا ما هم خوب کارمان را بلدیم؟! حداقل از نظر مهندسی معکوس می‌توانیم امروز و فردا و فرداها کارمان را درست انجام بدهیم؟ می‌توانیم در معنوی‌ترین و انسانی‌ترین تشییع شهید روزگار خود شرکت کنیم ؟ می‌توانیم در این تشییع به صورت هم پنجه نکشیم؟ می‌توانیم اهمیت و عظمت این سوگ را درک کنیم؟ می‌توانیم ضمن سوگواری پشت کشور خود را خالی نکنیم؟ می‌توانیم کمی به مسئولیت‌ها و کوتاهی‌های فردی و قبیله‌ای خودمان هم فکر کنیم؟ در انتخابات‌های ۹۲ و ۹۶ نشان دادیم حواسمان پرت است در دوران استقرار دولت شهیدان رئیسی و امیرعبداللهیان هم نشان دادیم حواسمان پرت است در انتخابات اخیر هم به همین نحو در بسیاری از اختلافاتمان هم مثل اختلافات شیعی و سنی و... به همین نحو اما آیا امروز و با پاشیده شدن خون این شهید عزیز به صورت خواب‌آلودمان همچنان هم از حواس‌پرتی و خواب‌آلودگی بیرون نمی‌آییم؟ همچنان قصد درس گرفتن از گذشته و لحظه‌ای تردید در حقانیت خود نداریم؟! ▪️دو تشییع فردا با همه تشییع‌های مهم پیش از خود متفاوت است، چون هم الهی‌ست هم انسانی، باید گفت: یکی از الهی‌ترین و انسانی‌ترین تشییع‌های تاریخ معاصر چرا انسانی ؟ چون تشییع پیکر مردی است که همه آزادگان جهان اقرار داشتند پرچم مقاومت انسان در برابر ماشین کشتار جمعی و نسل‌کشی اسرائیل است. بزرگ‌ترین جنایت روزگار با چهل‌هزار شهید امروز توسط اسرائیل انجام می‌شود و یکی از مهم‌ترین نمادهای مقاومت در برابر این سیاهی و تباهی اسماعیل هنیه بود. این است که بسیاری از کسانی که در جهان مخالف جمهوری اسلامی و حتی مخالف اسلام هستند هم امروز سوگوار این شهید انسانیت‌اند. پس خوشا شرافت تاریخی هرکه در این آزمون عظیم انسانی شرکت کند چرا الهی؟ آنچه به نظر می‌رسد این است: فردا تعداد جنود فرشتگان و ارواح شهیدانی که در تشییع پیکر شهید اسماعیل هنیه شرکت می‌کنند کمتر نیست. همه شهیدان غزه و همه ارواح مقدس و وجودات معنوی و علوی به واسطهٔ آن لالهٔ پرپر و مظلومی که بر او نماز گزارده می‌شود و آن سرو کهنسال و نورانی که بر شهیدان نماز می‌گذارد فردا در این مراسم تشییع شرکت خواهند کرد. پس خوشا سعادت معنوی هرکه در این آیین بزرگ آسمانی شرکت کند چه آنکه در تهران است و با پیکرش شرکت می‌کند و چه آنکه در شهر دیگری است یا به هر عذری با قلبش سوگواری می‌کند یا با قلمش اعلان همدلی و همراهی به امید خدای مهربان و به امید خدای منتقم @FihMaFih
🔻قیامت‌های تو یک به یک از راه می‌آید قیامت‌های تو تا درخشد آفتاب استقامت‌های تو سوختی در صبح هر تشییع و پس برخاستی ای قیامت خم، کنار اوج قامت‌های تو سوختی همچون خلیل و عالمی را ساختی چیست ای انسان از این آتش روایت‌های تو؟ یک به یک با تیغ می‌آیند اسماعیل‌هات تا بسنجد کردگارت اوج طاقت‌های تو بی‌نهایت رنج داری، بی‌نهایت صبر هم کی نهایت می‌پذیرد بی‌نهایت‌های تو کیستی ای کوهِ بشکوهی که هر ابر رفیع سر فرودآورده در پیش رشادت‌های تو؟ کیستی ای کوهِ پولادین که هرگز کم نکرد هیچ طوفان بلایی از صلابت‌های تو؟ تو، دماوندی مگر؟ کاینگونه با داغ درون برف آرامش نشسته بر حرارت‌های تو آبشاری در پس این کوه پنهان گشته است ای صلابت‌هات، کتمانِ لطافت‌های تو دست‌هایت را بریدند و نیفتادی ز پا ای علمدار وطن! آه از جراحت‌های تو با شهادت‌های یاران می‌شوی از نو شهید ای شگفتا رونقِ فصل شهادت‌های تو گرچه رزم مرتضی‌گونت زبانزد گشته، هست صبر زینب‌وارِ تو اوج کرامت‌های تو فکر در ره ماند و خم شد پشت عقلِ مدعی از خیالِ بردنِ بار امانت‌های تو شرممان بادا که تاوان جهالت‌های ماست هر زمان افزوده دنیا بر مصیبت‌های تو وای بر ما کز پس این رستخیز لاله‌ها ناتوان باشیم از فهم اشارت‌های تو وای اگر از خون فرزند تو آسان بگذریم وای اگر بسیارتر گردد مرارت‌های تو عهد می‌بندیم از خون شهیدان نگذریم با همان درسی که داریم از شهامت‌های تو خاصه این خونی که داغ از شعله‌های غربت است غربتی سرشار، از جنس رسالت‌های تو /// تکیه بر کوه است ما را، پای‌مان بر جاده است تا که دلگرمیم با نور بشارت‌های تو /// صور اسرافیل بود این یا که رعد آسمان ؟! یک به یک از راه می‌آید قیامت‌های تو ... حسن صنوبری ▪️رئیسی عزیز که شهید شد، این اولین شعری بود که نوشتم، نه خطاب به رئیسی، بلکه به بهانه داغش -و داغ‌های مشابه- خطاب به رهبر فرزانهٔ ایران. اما هم به دلیل موضوعش هم به دلیل اینکه دوست داشتم شعر کامل‌تر شود منتشر نکردم. از دیروز دیدم این شعر دوباره روایت خود را در درونم آغاز کرده و انگار شعر برای همین امروز است. لذا با اینکه فرصت نکردم حتی یک بیت را اضافه کنم یا تغییر بدهم به احترام این داغ ارجمند و این نماز باشکوه تقدیم شما. پ‌ن: در پیوست سه تصویر ثبت شده از سه تشییع تاریخی و عظیم هر سه با نماز باشکوه رهبر ایران، اولی تشییع امروز شهید اسماعیل هنیهٔ عزیز، دومی تشییع رئیسی شهیدمان، و سومی همان تشییعی که سال ۱۳۹۸ هر دو شهید تشییع اول و دوم جزو نمازگزاران و همراهان نزدیک رهبر بودند: تشییع سردار سلیمانی. @FihMaFih
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻موشک اول پیش از اینکه هر موشک مادی و فیزیکی به انتقام خون شهید هنیهٔ مظلوم و عزیز به خاک اسرائیل و جسم صهیونیست‌ها شلیک شود، امشب یک موشک عظیم معنایی و متافیزیکی از سوی حماس به نقشه‌های عملیاتی اسرائیل و ذهن صهیونیست‌ها شلیک شد، و آن انتخاب قهرمان دلیر و محبوب ملت فلسطین یحیی سنوار به جانشینی هنیه و ریاست دفتر سیاسی حماس بود. این شجاعانه‌ترین، هوشمندانه‌ترین و کنشمندانه‌ترین انتخاب ممکن برای مقاومت ملت فلسطین بود. دستکم طبق مطالعه ظواهر باید بگوییم سنوار از هنیه برای اسرائیل تلخ‌تر و هولناک‌تر است. همچنین باید گفت اعضای حماس با این انتخاب پیشینی عجیب شهید هنیه در واپسین ساعات عمرش (در دیدار با رهبر انقلاب) را محقق و تعبیر کردند: اذا غاب سید قام سید! پ.ن: در این فیلم قدیمی بخشی از صحبت‌های سنوار درمورد قهرمان ملی ایرانیان سردار شهید حاج قاسم سلیمانی را می‌بینید، وقتی سردار سلیمانی به شهادت نرسیده بود و مدام از سوی رسانه‌های عرب‌های صهیونیست متهم به دخالت در فلسطین می‌شد. @FihMaFih
🔻بخوان با من از رزم «گردآفرید» به افتخار پرافتخارترین بانوی ورزش ایران زنی بود برسان گُردی سوار همیشه به جنگ‌اندرون نامدار کجا نام او بود گردآفرید که چون او ز مادر نیامد پدید چنان ننگش آمد ز کار هجیر که شد لاله‌رنگش به کردار قیر بپوشید درع سواران جنگ نبود اندر آن کار جای درنگ نهان کرد گیسو به زیر زره بزد بر سر ترگ رومی گره فرود آمد از دژ به کردار شیر کمر بر میان، بادپایی به زیر به پیش سپاه اندر آمد چو گرد چو رعد خروشان یکی ویله کرد ناهید کیانی امروز رعد خروشان و ستارۀ جاودان ورزش بانوان ایران شد. او هم نخستین زنی شد که در تاریخ المپیک ایران به فینال راه یافت هم نخستین زنی که توانست دروازۀ برنزی را پشت سر گذارد و مدال نقره المپیک را برای ایران به‌دست‌آورد. و فراموش نکنیم او به اندازۀ یک ملت، هدف جنگ رسانه‌ای و روانی ایران‌ستیزان داخل و خارج بود، که اگر این نبود چه‌بسا اکنون دو طلا به گردن داشت. در المپیک قبل که ناهید کیانی و کیمیا علیزاده رو در روی هم قرار گرفتند بعضی رسانه‌ها نبرد آنان را به نبرد رستم و سهراب در شاهنامه تشبیه کردند. گزارشگر ورزشی امشب تلویزیون هم مدام ناهید کیانی را تهمینه می‌نامید. اما به نظر من در هردو رزم ناهید کیانی (با این نام عمیقا ایرانی) در قصه‌های شاهنامه بیش از همه یادآور قصۀ گردآفرید است. چرا؟ ۱ گردآفرید جزو معدود زنان پهلوان و جنگجوی ایران در شاهنامه است و موجب شگفتی دشمنان: شگفت آمدش گفت از ایران سپاه چنین دختر آید به آوردگاه ۲ گردآفرید دختری شریف و اخلاق‌گراست که اصول خود را زیر پا نمی‌گذارد ۳ گردآفرید برای نام و ننگ و ثروت و شهرت نمی‌جنگد، بلکه زنی‌ست که اگر به میدان رزم می‌رود برای وطن و از سر عشق و غیرت شدیدش به ایران است: چنان ننگش آمد ز کار هجیر که شد لاله‌رنگش به کردار قیر ۴ گردآفرید برای وطنش حاضر می‌شود از تمایلات فردی و عشق به یک قهرمان ثروتمند و فرماندۀ دوست‌داشتنی لشکر دشمن چشم بپوشد ۵ گردآفرید زیر فشار روانی شدید از تهاجمات نظامی و غیرنظامی دشمن است: درِ باره بگشاد گرد آفرید تن خسته و بسته بر دژ کشید در دژ ببستند و غمگین شدند پر از غم دل و دیده خونین شدند ۶ گردآفرید باید در برابر هم‌وطنی مبارزه کند که متاسفانه جنگجوی سپاه دشمن شده! ۷ گردآفرید در رزم موی خود را از چشم نامحرمان می‌پوشاند! : نهان کرد گیسو به زیر زره بزد بر سر ترگ رومی گره ۸ و سرانجام گردآفرید موفق می‌شود نه‌تنها پاک‌دامنی و بدن خود را از چنگ بیگانه بلکه یکی از مهم‌ترین مرزها و دژهای ایران را هم با نبرد دلیرانه و هم با تدبیر هوشمندانه نجات دهد: فراوان بخندید گردآفرید به باره برآمد، سپه بنگرید چو سهراب را دید بر پشت زین چنین گفت کای شاه ترکان چین! چرا رنجه گشتی چنین؟ بازگرد هم از آمدن هم ز دشت نبرد بخندید و او را به افسوس گفت: که ترکان از ایران نیابند جفت! ▪️ابیات همه از نسخهٔ دقیق خالقی مطلق نقل شدند شاهنامه همواره خواندنی و آموختنی‌ست و همواره با سرشت و سرنوشت ایرانی همراه است: این بود قصۀ کهن زن ایرانی و این است حکایت امروز زن ایرانی! @FihMaFih
دو از (علیه السلام) به نقل از کتاب @FihMaFih
ریویویی درباره فیلم مهم راپسودی در ماه اوت ساختهٔ استاد سینما، جناب کوروساوا @FihMaFih
هدایت شده از مجله میدان آزادی
کوروساوا را بیشتر با فیلم‌های درخشانی مثل «راشومون»، «هفت سامورایی»، «ریش قرمز»، «یوجیمبو» و «سریر خون» می‌شناسند. اما او فیلم اقتباسی درخشان و بسیار مهم بایکوت‌شده‌ای هم در اواخر عمر دارد به نام «راپسودی در ماه اوت» محصول ۱۹۹۱. این فیلم درمورد مواجهه سه نسل از مردم ژاپن و چه‌بسا به طور نمادین سه تفکر و دیدگاه مردم ژاپن با موضوع مهم نسل‌کشی و بمباران هسته‌ای ژاپن توسط آمریکاست، اما برخلاف اکثر فیلم‌های سینمایی که به نحوی به این موضوع پرداختند به جای هیروشیما تمرکزش بر ناکازاکی (ناگاساکی) است. می‌دانیم که دولت آمریکا دو بمباران هولناک هسته‌ای را در ژاپن رقم زد که سه روز بینشان فاصله بود، اولی در تاریخ ۶ اوت ۱۹۴۵ (۱۵ مرداد ۱۳۲۴) در استان هیروشیما و دومی در چنین روزی یعنی در تاریخ ۹ اوت ۱۹۴۵ (۱۸ مرداد ۱۳۲۴) در استان ناکازاکی انجام گرفت و فقط طبق ادعای مجامع غربی ۲۲۰هزار کشته در پی داشت و بزرگترین قتل عام‌های آنی تاریخ معاصر شد. نکته‌ی مهم درمورد ناکازاکی این است که اصلا این شهر حتی با ادعاهای خود آمریکا هم یک هدف نظامی نبود، وقتی خلبان به علت غبارآلود بودن شهر کوکورا (هدف اصلی) نمی‌تواند هدف را پیدا کند در راه بازگشت بمب هسته‌ای خود را در یک شهر کاملا غیرنظامی یعنی ناکازاکی رها می‌کند و جنایتی عظیم را علیه غیرنظامیان انجام می‌دهد. متن کامل نقد و بررسی فیلم راپسودی در ماه اوت را بخوانید. 2⃣8⃣2⃣ @Azadisqart
🌴 شد وقتِ سفر به شهرِ آیینه از دلایلی که باعث می‌شود از زیارت اربعین و این سیر و سفر عظیم عرفانی بترسم و چندان «هوس»ش را نداشته باشم این است که به مرور فهمیده‌م ما در سفر اربعین با خود واقعیمان مواجه می‌شویم. چه اینکه تا خود را نشناسی نمی‌دانی کدام سوی این معرکه باید بایستی شاید پیش یا پس از سفر اربعین بتوانیم همین سفر را هم برای خودمان در چشم دیگران نقابی تازه کنیم، اما وقتی در خود سفر هستیم کربلا نقاب‌ها را کنار می‌زند. آدم در این سفر با کمی دقت هم می‌تواند چهرهٔ واقعی خود و هم چهرهٔ واقعی دیگران را ببیند، آن‌هم بی نیاز به چشم برزخی! در این سفر است که می‌بینی فلانی که فکر می‌کردی سخت‌نامهربان است چقدر مهربان است و مثلا همۀ اموالش را بی‌دریغ برای پذیرایی از میهمانان حسین علیه السلام بر پیشخوان گذاشته. و باز در این سفر است که می‌فهمی فلانی که خیال می‌کردی چقدر فرهیخته یا مقدس است چقدر بی‌فرهنگ و بی‌ایمان است انگار صحرای اربعین و جمعیت عظیمش نمونه‌ای کوچک از صحرای قیامت و جمعیت بی‌نهایتش است، شاید شبیه‌ترین نمونه: جمعیتی عظیم با رنگ‌ها، نژادها، زبان‌ها، پرچم‌ها، فکرها، نیت‌ها و عمل‌های متفاوت و ناهمسان در صحرایی عظیم گردآمده‌اند که ظاهرا همه یک مقصد دارند و همراه هم راه می‌پیمایند و باطنا مقاصد گوناگون است، جمعیتی که همگی بدون نقاب‌های زندگی عادی خود در صحرا حاضر شده‌اند و زشت و زیبای خود را آشکار می‌کنند. در این دو صحراست که می‌بینی فلان مدعی چقدر بی‌تاب یا بی‌اخلاق است و فلان بی‌ادعا چقدر عزیز و ارزشمند و دوست‌داشتنی این دریده‌شدن نقاب‌ها هم برای خود فرد هم برای دیگران می‌تواند بسیار دشوار باشد، چون همۀ ما عادت کرده‌ایم به ظاهر و ظاهربینی این دریده شدن نقاب‌ها می‌تواند برای بعضی از پیله بیرون آمدن باشد و برای همیشه پروانه شدن؛ و برای بعضی پوست‌اندازی مار است برای پوستی نو و همچنان مار ماندن این است که من بنا به تجربهٔ زیستهٔ گذشته هوس و شاید کشش مواجهه با این سفر عظیم را چندان ندارم و ترجیح می‌دهم در پوسته یا پیلۀ خودم بمانم و نه شاهد ملاقات با هولناکی خودم باشم نه شاهد ملاقات با هولناکی دیگران، هرچند از دست دادن دیدار زیبایان و فراآدمیان هم حسرت خودش را دارد و این بود که امسال –مخصوصا با سختی‌های سال گذشته به‌ویژه گرمازدگی شدید آخر سفرم- هیچ علاقه‌ای به شرکت در این سفر نداشتم و همه تلاشم را کردم نروم. گمان دعوت هم نداشتم با توجه به عدم سنخیت درونی‌ام، ولی ظاهرا تعزیۀ امام امسال هم اشقیاخوان کم داشته! پ‌ن: البته که خوبان در هر اربعین خود را می‌پالایند و حسابشان از ما جداست. @FihMaFih
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روایت اخیر رهبری از «مشورت رئیس جمهور در موضوع انتخاب وزیران» دیوار واقعیت محکمی بود در برابر هیجانی‌نویسان دو طرف که طی چند هفته با نیت خوب یا بد حرف‌های بی اساس را به مخاطبان خود تزریق کردند تا آنان را در جهل و هیجان و دور از حقیقت نگاه دارند. چه آندسته از اصلاح‌طلبانی که می‌گفتند رهبری همهٔ کابینه را خودش چیده یا همه را از دم تایید کرده (تا در آینده تمام مسئولیت‌های خود را به دوش رهبری بیاندازند) چه آندسته از اصولگرایان، عدالت‌شعاران (و جلیلی‌پرستان سایه‌خواهانی) که با زدن تهمت دروغگویی به رییس جمهور رجما بالغيب مدام وعدهٔ تکذیب سخنان پزشکیان توسط رهبری را به مخاطبان خود می‌دادند (تا حتی حمایت‌های معقول و اخلاقی رهبری از دولت را هم خنثی کنند). چه شیادان این جماعات چه ساده‌لوحانشان. چه جاهلان متنسک و چه عالمان متهتک. و جالب که هر کدام از گروه افراط و تفریط فقط بخش مطلوب خود را در سخن رهبری برجسته کردند و از نشر متن کامل سخنان رهبر فرزانه ایران طفره رفتند. این هیاهوهای برای هیچ بار دیگر نشان داد هیجانی‌نویسان و هوچی‌گران اصلاحات‌شعار در «آزمون مسئولیت‌پذیری» مردودند و هیجانی‌نویسان و هوچی‌گران سایه‌خواه و عدالت‌شعار در «آزمون ولایت‌پذیری» در حالی که هر دو شدیدا و به دروغ و نفاق مدعی عدمیات خودند! صوت کامل سخنان رهبری در دیدار با دولت ۱۴ @Fihmafih
▪️استاد محمدعلی بهمنی شاعر عاشقانه‌های لطیف و بنیانگذار زبان غزل امروز درگذشت این عکس را ده سال پیش از او گرفتم. وقتی داشت این غزل زیبا و متفاوت را دربارهٔ انقلاب می‌خواند: نتوان گفت که این قافله وا می‌ماند خسته و خفته از این خیل، جدا می‌ماند این رهی نیست که از خاطره‌اش یاد کنی این سفر همره تاریخ به جا می‌ماند دانه و دام در این راه فراوان اما مرغ دل، سیر ز هر دام رها می‌ماند می‌رسیم آخر و افسانهٔ وا ماندنِ ما همچو داغی به دل حادثه‌ها می‌ماند بی‌صداتر ز سکوتیم، ولی گاهِ خروش نعرهٔ ماست که در گوش شما می‌ماند بروید ای دلتان نیمه! که در شیوهٔ ما مرد با هر چه ستم، هرچه بلا، می‌ماند @FihMaFih
سه از پیامبر خاتم (صلی‌الله علیه و آله و سلم) به نقل از @FihMaFih
10 Shiveye Maa.mp3
12.29M
🎵 شیوه ما ▪️شعر: ▪️خواننده و آهنگساز: ▪️متن و موضوع شعر: اینجا ▪️دکلمه: ▪️آلبوم: ▪️زمان: ۱۳۷۸ ▪️ژانر: پاپ @FihMaFih
«... به‌نظر این دانش‌‌آموز شعر، بهمنی را باید در قیاس با منزوی شناخت و باز به‌نظر بنده بهمنی همان نسبتی را با منزوی داشت که سایه با شهریار. سایه شاید شاهکارها و اوج‌ها و طوفان‌های شهریار را نداشت، اما دشواری‌ها و نادلخواهی‌ها و فرودهای شهریار را هم نداشت، از پی شهریار آمده بود و حیرانِ تماشای شهریار، این بود که به نوعی ترجمان شهریار بود و تداومش، و مسیر را برای دیگران روان‌کننده‌اش. تقریبا همین نسبت را بهمنی با منزوی داشت. او نیز در تماشای منزوی بود، او نیز به اندازه منزوی شاهکار نداشت، ولی زبانی به مراتب روان‌تر و لطیف‌تر داشت و ترجمانی برای غزل نو بود برای آنان که از این شیوه دور بودند. اگر شهریار و منزوی قله‌های شکوهمند و سترگ و ستیهنده‌ای بودند برای طرز غزل خویش، سایه و بهمنی دامنه‌های سرسبز و لطیف و پرباری بودند که راه رسیدن به قله را هم در خود نهان داشتند. نکته دیگری هم که خوب است در این یادداشت کوتاه به آن تصریح کنیم مسئله زبان شعر امروز به خصوص زبان غزل است که درست یا غلط، خواه یا ناخواه، باید اعتراف کرد بهمنی در کنار قیصر امین‌پور الگو و معمار اصلی زبان غزل امروز شدند. حرکت میانه‌روی این دو شاعر در زبان، نزدیک‌شدنشان به زبان عامه با حفظ نشانه‌هایی از زبان هنری، باعث شد نه‌تنها مخاطبان بسیاری پیدا کنند بلکه ناخودآگاه سرمشق شاعران جوان‌تر نسل‌های بعد در رسیدن به یک زبان مشترک و لحن عمومی در شعر به ویژه در غزل امروز شوند...» بخشی از متنی که در کنار دیگر بزرگواران در پرونده‌پرتره محمدعلی بهمنی نوشتم. حوصله داشتید در روزهای آینده پرونده را بخوانید. @AzadisqArt @FihMaFih
سه از حضرت (علیه السلام) به نقل از ، و @FihMaFih