ادب خیال عقل و قلب- جلسه چهارم.mp3
22.93M
.
🎙 #ادب_خیال_عقل_قلب
متن خوانی کتاب "ادبِ خیال، عقل و قلب"
اثر: #استاد_اصغر_طاهرزاده
🔹 جلسه چهارم ،۲۸تیر ۱۴۰۲
#باشگاه_دانشجویی_فرصت
@forsat_soha
#اعلام_برنامه
🔻ما و آینده
▪️بررسی مقالات کتاب "فلسفه و آینده نگری" اثر "دکتر رضا داوری اردکانی"
🔸مقاله این هفته: پیشرفت و آینده ،علم و توسعه
🗓 پنجشنبه 29تیر، ساعت: 17:30
📍خیابان ظهیرالاسلام، سرای هنر و اندیشه
◀️ جلسات حضوری است و امكان شنيدن زنده آن نيز از طريق لينك زير فراهم است
https://www.skyroom.online/ch/sohasima/soharoom
#باشگاه_دانشجویی_فرصت
@forsat_soha
@ArmanIUT
جلسه دوم بلای بی تاریخی1.MP3
29.56M
.
🎙 متن خوانی و گفتگو با محوریت کتاب:
" بلای بیتاریخی و جهان بیآینده "
#دکتر_رضا_داوری_اردکانی
🔹 جلسه دوم، ۲۸ تیر ماه ۱۴۰۲
#مدرسه_علم_و_فناوری
#باشگاه_دانشجویی_فرصت
@forsat_soha
@soha_sima
📚جمع خوانی کتاب ادبِ خیال،عقل و قلب
«استاد اصغر طاهرزاده»
🕔روزهای زوج ، عصرها ساعت: ۱۶:۳۰ الی ۱۸
جلسه پنجم امروز :
شنبه ۱۴۰۲/۰۴/۳۱📆
🔸مکان: اصفهان، خیابان میرداماد خیابان ظهیرالاسلام کوچه شهید حیرت بن بست اول سرای هنر و اندیشه (سها)
🔻جهت هماهنگی با آیدی @Hamahangi_jalase ارتباط برقرار کنید
#باشگاه_دانشجویی_فرصت
@forsat_soha
پاره نوشتی از فُرصت...
۱_ چند وقتیست ....
از همان موقع که به فکر این بودیم که بتوانیم در میان تمام دوره ها و سیر های مطالعاتی که هر کدام سری دارند و سودایی و ادعایی
کورهراهی باشیم در بیابان بی آب و علف نا پیدا و گمگشته راه دانشجویی در دانشگاه
و سری چند بر زمین نهیم و فرصت را غنیمت و به مطالعه و گفتگو و تفکر بپردازیم
تا شاید بتوانیم خود را مهیای دانشگاه و دانشجویی کنیم و کمی سر از خیالات خام و آشفته جوانی برداریم و نگاهی به آنسوی جوانی کنیم
کوره راهی که ادعای آزاد راه های پر طمطراق جاده های آسفالت از پیش کشیده که مقصدش تابلوییست که چند کیلومتر تا موفقیت است را ندارد
و در تاریکی و سیاهی شب تاریخ در میانه خوف و رجا با ایمان و امید دل به این راه بسته.
آری میگفتم ...
این راه، راه نا رفته هر خودیست
که یا پس از هزار جنگ و دعوا و زورگیری
برای شدن آن خیال دور که راه ناخواسته رفته خودی دیگریست ،شکست خورده و نا امید از راه های مرسوم و مشهور برگشته و در طلب راه دیگریست؛ یا هم در سر آغاز راه است و به دنبال خود میگردد و راضی به این و آن شدن نیست
و دست تقدیر دستش را به دوست سپرده.
میخواهم بگویم که کوره راه رفتن
یا اقرار به نمیدانم میخواهد و چشمانی منتظر و قلبی وارسته برای گوش سپردن به ندای زمانه ما که راه توحیدی انقلابیست که پیر و مرشد طریقتش امام و طلیعه دارانش
حاج قاسم و حاج حسین و حاج احمد .....است.
یا تنی خسته و کوفته برگشته از جنگ
که چند روزی سکنی گزیده و در درد نبودن، انتظار راه دیگر میبرد .
چند وقتیست به فرصت فکر میکنم به همان فرصت که پس از چندی که دست جبر روزگار دستش را از گلویمان برداشته
تا در این مجال به دنبال خود بگردیم
و خود را بپیماییم
نه در آسمان توهم و خیال خام این و آن شدن
بلکه خود را در آیینه بجوییم
آیینه ای که خود را در مقام آیینگی دیده است،
تا تو ،راه را لنگان لنگان با او بجویی.
شاید اینبار مجالیست
که در آیینه همدیگر و ستاره های آسمان شبمان
سری به دفتر و کتاب و سخن کسانی بزنیم که فانوس بدست در بیابان تاریک و تیر جهان امروز کورسو نوری در انتهای این راه روشن کردهاند
همان متفکران و هنرمندانی که حجاب مشهورات زمانه و روزمرگی های خود را دریدند و خود را فنای آیینگی و روشنگری کردند و این را در تفکر و اندیشه و هنر یافتند و آیینه ای شدند برای ما تا خود راستین ما را به یاد ما بیاورند و فرصت خود شدن را به یاد ما آورند؛ فرصتی گنگ و نابهنگام و بد آهنگ به رسم زمانه ما
به قول سیدنا الشهید آوینی همان راوی و مبشر طلوع عصر جدید تاریخ ما با انقلاب اسلامی:«انسان هایی که مامور به ایجاد تحول در تاریخ هستند اگر از معیارهای عصر خویش تبعیت کنند، دیگر تحولی در تاریخ اتفاق نخواهد افتاد.»
و اگر انقلاب اسلامی نادی تحول و حیاتی نو در انسان و مناسبات زندگی انسان امروز است،
پس تحول خواهی و آرمان خواهی ما
مستلزم به تغییر و آغازی نو بر مناسبات سیاسی و اقتصادی و فرهنگی غربزده ما است
و اگر چنین است بی مدد تفکر و هنر چگونه این راه ممکن و میسر میشود؟
قلم بیش از این نفرسایم
به قول مرحوم اخوان ثالث:
«بیا ای خسته خاطر دوست! ای مانند من دلکنده و غمگین
من اینجا بس دلم تنگ است
بیا ره توشه برداریم
قدم در راه بی فرجام بگذاریم »
آری اینجا همان کوره راه بی فرجام ماست، و ره توشه ما برای درنگی برای دوباره یافتن انقلاب امام و جستجوی دوباره آن رجوع به سرچشمه این راه است.
در این راه با هم و جمع بودنمان،
قوت و پشتیبان مصائب و شتاب راه ماست تا راه را بهتر بپیماییم.
اینجا از سرمشق هم رو نمی نویسیم
و در سرمشقِ مسائل و درد های هم، خود را میجوییم.
«الفُرصَةُ تَمُرُّ مَرَّ السَّحابِ، فانتَهِزُوا فُرَصَ الخَيرِ»
و السلام.
#باشگاه_دانشجویی_فرصت
@forsat_soha
🎬 خـــــطِّ تـــــا
گفتگو پیرامون مقالاتی از شهید سیدمرتضی آوینی
در رابطه با سینما و هنر
.
📆 یکشنبهها، ساعت 18
جلسهی دوم،1مرداد ماه
مقالهی مونتاژ بهمثابهی معماری در سینما
.
◀️ جلسات حضوری است و امكان حضور مجازی در آن نيز از طريق لينك زير فراهم است.
https://www.skyroom.online/ch/sohasima/soharoom
.
#خط_تا
#باشگاه_دانشجویی_فرصت
@forsat_soha
@soha_sima
May 11
ادب خیال ، عقل و قلب-جلسه پنجم.mp3
19.39M
.
🎙 #ادب_خیال_عقل_قلب
متن خوانی کتاب "ادبِ خیال، عقل و قلب"
اثر: #استاد_اصغر_طاهرزاده
🔹 جلسه پنجم ،۳۱تیر ۱۴۰۲
#باشگاه_دانشجویی_فرصت
@forsat_soha
📚جمع خوانی کتاب ادبِ خیال،عقل و قلب
«استاد اصغر طاهرزاده»
🕔روزهای زوج ، عصرها ساعت: ۱۶:۳۰ الی ۱۸
جلسه ششم امروز :
دوشنبه ۱۴۰۲/۰۵/۲📆
🔸مکان: اصفهان، خیابان میرداماد خیابان ظهیرالاسلام کوچه شهید حیرت بن بست اول سرای هنر و اندیشه (سها)
🔻جهت هماهنگی با آیدی @Hamahangi_jalase ارتباط برقرار کنید
#باشگاه_دانشجویی_فرصت
@forsat_soha
خط تا جلسه دوم.mp3
33.92M
🎙 #خط_تا
📌 گفت و گو پیرامون مقالاتی از شهید آوینی
📃مقالهی مونتاژ به مثابهی معماری در سینما
🔹 جلسه دوم ، ۱ مرداد ماه ۱۴۰۲
#باشگاه_دانشجویی_فرصت
@forsat_soha
@soha_sima
جوانها از فرصت استفاده کنید .
امروز فرصت برای شما هست که بتوانید آیندهی کشورتان را بسازید. زمان شما با زمان جوانی ما فرق دارد. جوانی ما دوران ناامنی بود، دوران سختی بود. در سنین شما، ما یا در زندان بودیم، یا زیر فشار بودیم، یا زیر شکنجه بودیم، یا در تبعید بودیم. بعد هم که انقلاب پیروز شد -آن سالهای اوّل انقلاب- شب و روز کار و تلاش بود؛ استراحت وجود نداشت؛ دائم [کار بود]. حالا بنده بعد از یکی دو سال رئیسجمهور شدم؛ کسانی که با هم بودیم، بعضیشان رئیسجمهور هم نشدند، مشغول تلاش و کار [بودند]، ما هم که رئیسجمهور شدیم، یکجور دیگر تلاش و کار [میکردیم]. یعنی واقعاً سختی کشیدیم در دورانی که در سنین شما و اندکی بعد از سنین شما بودیم. شماها نه، شماها در امنیّتید، در آرامشید، در فرصت علمی هستید، توانایی دارید، تشویق میشوید، گرامی داشته میشوید! این را قدر بدانید، از این فرصت استفاده کنید. گوهر گرانبهای جوانی در اختیار شما است و این همان گوهر گرانبهایی است که خدای متعال در قیامت از ما سؤال میکند که جوانیتان را چهجوری گذراندید؟ یکی از چیزهایی که از ما سؤال میشود این است که جوانی را چهجوری گذراندید؟ باید جواب بدهیم.
شما وظیفهی الهی و وظیفهی وجدانی را فراموش نکنید؛ هرچه میتوانید تلاش کنید. و تلاشتان نافع خواهد بود؛ یعنی شما میتوانید مسیر کشور را اگر چنانچه غلط است، برگردانید به مسیر درست؛ آنجاهایی که اشکال دارد، آنجاها را میتوانید برگردانید. خوشبختانه جهتگیری در کشور جهتگیری درستی است؛ البتّه اشکالات در گوشهوکنار فراوان وجود دارد امّا جهتگیری درست است؛ [لذا] میتوانید اشکالات را برطرف کنید؛ میتوانید کمک کنید که جهتگیریها خراب نشود، عوض نشود، دچار انحراف نشود. این کاری است که شما جوانها -جوانهای دانشمند و عالم- میتوانید بکنید. از این فرصت استفاده کنید، بدانید که انشاءالله خدای متعال به شما کمک خواهد کرد؛
«وَ الَّذینَ جٰهَدوا فینا لَنَهدِیَّنَهُم سُبُلَنا؛»(۱۶)
در راه خدا وقتی مجاهدت میکنید، خدای متعال خودش شما را هدایت میکند.
«وَ مَن یُؤمِن بِاللهِ یَهدِ قَلبَه؛»(۱۷)
خدا دلهای شما را هدایت میکند به آن کاری که باید انجام بدهید.
نیّتهایتان را نیّتهای احساس وظیفه و انجام وظیفه و نیّتهای خدایی کنید؛ انشاءالله خدا هم کمک خواهد کرد.
و من مطمئنّم شماها در دهها سال آینده که انشاءالله دیگر همهکارهی کشور شماها هستید، در آن روز یک ایرانِ بمراتب بهتر، پیشرفتهتر، منظّمتر و مرتّبتر از امروز را در مقابلِ خودتان خواهید داشت و انشاءالله آن را اداره خواهید کرد.
«بیانات در دیدار نخبگان جوان علمی»
۱۳۹۶/۰۷/۲۶
#باشگاه_دانشجویی_فرصت
@forsat_soha
📚متن خوانی و گفتگو با محوریت کتاب
در انتظار زبانی در وصف انقلاب اسلامی
اثر : «استاد اصغر طاهرزاده»
📅 زمان جلسه: سه شنبه ها ⏳ ساعت قرار: 18 🕌 مکان قرار : سها
پخش زنده از طریق لینک:
https://www.skyroom.online/ch/sohasima/soharoom
#باشگاه_دانشجویی_فرصت
@forsat_soha
#اعلام_برنامه
🔻ما و آینده
▪️بررسی مقالات کتاب "فلسفه و آینده نگری" اثر "دکتر رضا داوری اردکانی"
🔸مقاله این هفته: پیشرفت و آینده علم و توسعه
🗓 چهارشنبه ۴ مرداد، ساعت: ۱۷
📍خیابان ظهیرالاسلام، سرای هنر و اندیشه
https://www.skyroom.online/ch/sohasima/soharoom
#باشگاه_دانشجویی_فرصت
@forsat_soha
@ArmanIUT
ما و اینده 29 تیر ماه.MP3
31.5M
🔈 #بشنوید
💠فلسفه و آیندهنگری|جلسهٔ هفتم
بررسی مقالات کتاب«فلسفه و آیندهنگری»،
اثر دکتر رضا داوری اردکانی
🔸مقالهٔ این هفته:پیشرفت و آیندهعلم و توسعه
👤 با ارائهٔ آقای حمید محمدی
#باشگاه_دانشجویی_فرصت
@forsat_soha
@ArmanIUT
.
...محفل کتابخوانی جوانان...
🔹متن خوانی و گفتگو با محوریت کتاب:
"بلای بیتاریخی و جهان بیآینده"
اثر: #دکتر_رضا_داوری_اردکانی
چهارشنبهها ساعت ۱۸
جلسه سوم ، ۴ مرداد ماه ۱۴۰۲
◀️ جلسات حضوری است و امكان شنيدن زنده آن نيز از طريق لينك زير فراهم است
https://www.skyroom.online/ch/sohasima/soharoom
#مدرسه_علم_و_فناوری
#باشگاه_دانشجویی_فرصت
@soha_sima
@forsat_soha
ادب خیال عقل و قلب- جلسه ششم.mp3
21.4M
🎙 #ادب_خیال_عقل_قلب
متن خوانی کتاب "ادبِ خیال، عقل و قلب"
اثر: #استاد_اصغر_طاهرزاده
🔹 جلسه ششم ،۲مرداد ماه ۱۴۰۲
#باشگاه_دانشجویی_فرصت
@forsat_soha
📚جمع خوانی کتاب ادبِ خیال،عقل و قلب
«استاد اصغر طاهرزاده»
🕔روزهای زوج ، عصرها ساعت: ۱۶:۳۰ الی ۱۸
جلسه هفتم امروز :
شنبه ۱۴۰۲/۰۵٫۷📆
🔸مکان: اصفهان، خیابان میرداماد خیابان ظهیرالاسلام کوچه شهید حیرت بن بست اول سرای هنر و اندیشه (سها)
🔻جهت هماهنگی با آیدی @Hamahangi_jalase ارتباط برقرار کنید
#باشگاه_دانشجویی_فرصت
@forsat_soha
🎬 خـــــطِّ تـــــا
گفتگو پیرامون مقالاتی از شهید سیدمرتضی آوینی
در رابطه با سینما و هنر
.
📆 یکشنبهها، ساعت 18
جلسهی سوم،8مرداد ماه
مقالهی مونتاژ بهمثابهی معماری در سینما
.
◀️ جلسات حضوری است و امكان حضور مجازی در آن نيز از طريق لينك زير فراهم است.
https://www.skyroom.online/ch/sohasima/soharoom
.
#خط_تا
#باشگاه_دانشجویی_فرصت
@forsat_soha
@soha_sima
ادب خیال عقل و قلب جلسه آخر.MP3
31.65M
🎙 #ادب_خیال_عقل_قلب
متن خوانی کتاب "ادبِ خیال، عقل و قلب"
اثر: #استاد_اصغر_طاهرزاده
🔹 جلسه آخر کتاب ،۷مرداد ماه ۱۴۰۲
#باشگاه_دانشجویی_فرصت
@forsat_soha
پی نوشتی از جلسات «خطِ تا»
چرا به نگاه هنری و شاعرانه نیاز داریم؟
چرا به شعر، داستان و سینما نیاز داریم؟
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
این نیاز داشتن که میخواهیم از آن حرف بزنیم مثل نیازمان به امثال پول نیست که خودشان مطلوبیتی ندارند و قرار است مصرف شوند تا چیز دیگری مهیا شود؛ این نیاز مصرفی نیست، وجودی است؛ یعنی جای چیز دیگری در ما خالی نیست که قرار است هنر آن را برایمان تأمین کند، نه، خود هنر در وجود ما جایش خالیست، خود هنر آبشخورِ حیات ماست و با وجود ما گره خورده، اما آن را گم کردهایم، پس بسمالله! این میزِ گپ و این هم چایی، میخواهیم تجدید دیداری با هنر کنیم…
ما هنر را بیشتر تفنّن میدانیم، چیزی دورافتاده از واقعیت، گویی تنها ابزاری برای تمدّد اعصابمان در این دنیای سختِ جدیِ واقعیاتی که برای خودمان ساختهایم… انگار کن که دلقک! جایی در مناسبات جدّی زندگی ما ندارد، هیچکس با یک دلقک مشورت نمیکند و راه نمیجوید، تنها وقتی از شدّت اصطکاک چرخدندههای سخت و زمخت داستان مکانیکی و به ظاهر واقعی زندگیاش خسته شد، برای اینکه آب و هوایی عوض کند یک شب سراغ این دلقک میآید و حرکاتش را میبیند و به حرفهایش گوش میدهد -البته گوش که نمیدهد، تنها میشنود- تا تجدید روحیهای کند که فردا بتواند محکمتر چرخدندههای واقعیِ زندگیاش را بچرخاند و بتواند داستانِ بیداستانی روزهایش را تاب آورد. اما شاید این دلقک حکیم و فیلسوفی باشد یا پیامبری! که از بس حرفهایش را شوخی گرفتهایم و غیرواقعی دیدهایم، تنها به خنده افتادهایم و نفهمیدیم حرفهایش واقعیترین و حقیقیترین حرفهاست…
به یاد میآورم؛ سالها نمیفهمیدم برای چه باید کسی تخیلات کسی در گوشهای از عالم که نامش رمان باشد را بخواند! به جایش کتابهای استدلال و پژوهشهای واقعی را میخواندم… همانطور که نمیفهمیدم برخی برای چه این قدر حول سینما بحث میکنند و فیلم میبینند و آنها را عدهای بیکار و خوشخیال میدیدم، برای همین برای تفنّن هم، فقط میتوانستم «مستند» ببینم! با شعر اما کمی همدلتر بودم و با داستان نیز… اما تا حدودی آنها را نیز ناموجّه و نامعتبر میدیدم و بیشتر قالب برای انتقال محتوا…
آری، همین است؛ ما شعر و داستان و فیلم را یا صرفاً تفنّنی و خیالی و چیزی زیبا و چشمگیر اما گسسته از واقعیت میدانیم یا در نهایتش آنها را قالبی برای انتقال محتوا و واقعیت میبینیم و اصالت را به همان محتوا میدهیم و هنر را تنها بزککنندهٔ آن میبینیم.
میدانید چرا؟ چون چشمانمان موجودبین شده و جز موجودات و امور محصّل و دارای تعیّن را نمیتوانیم ببینیم. دیگر نمیتوانیم کیفیت و حال و هوا و روحی که در چیزی جریان دارد و نمیتوان آن را عیان و واضح نشان داد را ببینیم. چیزی که آن را فقط با همان شعر و داستان و فیلم میشود به نمایش گذاشت، نه با روایتی دقیق و جزء به جزء منطبق بر مفاهیم و واژگان. با این وضع تنها به موجودات اصالت میدهیم و از وجود جدا میافتیم. انگار کن که پازل هزارتکهای که پر و پخش ریخته است و از هیچ چیز برای تو حکایتی ندارد، مگر اینکه کنار با همدیگر به صورتی واحد دیده شوند تا داستان واحدی از بین این حکایت هزارتکه دیده شود.
آدمهایی که میخواهند خیلی واقعی نگاه کنند، تنها هزار تکه از پازل زندگیشان را میبینند که احتمالاً هم فکر میکنند هر تکه چه قدر میارزد و با چه برنامه و چه معاملاتی میتوانند هزار تکه را بکنند دو هزار تکه. اما انسانِ با نگاه هنری میفهمد که با دوهزارتکهشدن پازلهای زندگیاش چیزی عوض نمیشود بلکه میاندیشد تا تصویر واحدی که این هزارتکهٔ زندگی میخواهند روایت کنند و آن داستانی که همهٔ اینها دربارهاش است را ببیند. ببیند که چه شود؟ هیچ! ببیند که فقط ببیند! انسانی هنری میگوید: «چه منظرهٔ زیبایی!» و انسان واقعی میگوید: «کدام منظره؟ من فقط هزارتکه پازل میبینم»…
بدون نگاه هنری، شاعرانه و سینمایی، همه چیز را جدا از هم خواهیم دید و در هیچ چیز نمیتوانیم چیزی دیگر را به نظاره بشینیم و داستان زندگیمان خطی مستمر و پیوسته و همگون نخواهد داشت و اینجاست که به روزمرگی میافتیم و هر روزمان منقطع از روزهای دیگر و بیداستان خواهد بود و هر روزی و هر کاری سازی برای خودش میزند. اینجا همه چیز شبیه هم و بالتبع بیمعنا میشود و افسردگی و پژمردگی و ناامیدی سراغمان میآید. آنچه به اتفاقات زندگی معنا میدهد خطِ داستانیاش است!
چه سفرها و امور لذتبخشی که با قرارگیری در یک داستان، تلختر از زهر میشوند و چه امور پرمعنایی که با بیداستانی پوچ و افسردهگون میشوند و چه مرارتها و سختیهایی که با همین داستانپیداکردن لذتبخش و شیرین میگردند. همه چیز به داستان مربوط است!
…
…
میدانید؛ از این حال فرنگیها خوشم میآید که برای داستانهای بیدلیل و استدلال همدیگر جایگاه ویژهای قائلند و این جملهٔ زیبا در زبانشان متداول است که: «Tell your story»! اما ما گاهی به جای آنکه کارهایی که کسی کرده را در داستانی ببینیم، آن را مجزا بررسی میکنیم و مدام دنبالیم که: «چرا این کار را کرد؟» و نمیگوییم: «این کار امتداددهندهٔ چه داستانی بود؟»…
از دوستی شنیدم که شهید آوینی برای اینکه حقیقتِ دفاع مقدس را نشان دهد، چیزهایی را سانسور میکرد تا بتواند داستانش را شکل دهد؛ مثلاً مثلاً مثلاً رزمندهای گویی در تعارف افتاده باشد، دارد با تکلف ادلهای میآورد که چرا به جنگ آمده و شهید آوینی اینها را حذف میکند، چراکه میخواهد بگوید خود این رزمنده هم نمیداند که اینها ادلهٔ آمدن او نیستند و او بیغرض آمده، عوضش آن تکهای که بیتعارف و غیررسمی دارد راحت وجود و داستانِ خودش را روایت میکند را باقی میگذارد.
ممکن است کسی در اینجا بخروشد که «این رسمِ امانتداری نسبت به واقعیت و نقل و حکایتِ تاریخ نیست! اینها سانسور است و فریب!»… باید گفت کسی که عین واقعیات را میخواهد بگوید، دارد دروغ میگوید و حقیقت امور را میپوشاند، بیآنکه بداند. او فکر میکند یک نگاه واقعی به امور داریم و یک نگاه خیالی و داستانی! او فکر میکند دوگانهٔ واقعیت/داستان داریم حال آنکه اگر هم دوگانهای در میان باشد دوگانهٔ داستان/داستان است یعنی خود این نگاه واقعی یک داستانی است برای خودش؛ داستانِ بیداستانی…
چنانچه علوم انسانیای مثل روانشناسی و جامعهشناسی نیز میخواستند بیپیشفرض و داستان انسان را ببینند و حکایت کنند، اما نفهمیدند تنها وارد داستان جدیدی شدند؛ داستانِ بیداستانی. و وقتی حیات ما بسته به داستان باشد، چگونه این دو علم با بیداستانکردن انسان میخواهند حیات او را برگردانند؟ بگذریم…
میدانید؛ در عالَمِ واقعیات و فکتها حتی اگر هم از حقایق صحبت شود، تنها کالبدِ آنها به میان خواهد آمد، اما چگونه میتوان خود آنها را در میانهٔ میدان حاضر کرد؟
فیالمثل ما با هزار دلیل اثبات میکنیم که «خدا هست» اما آیا واقعاً حضورش را درمییابیم و اثرگذار است؟ چگونه میتوان حضور او را یافت و متذکّرش شد؟ با هنر؛ یک داستان، یک شعر، یک فیلم…
ما فکر کردیم آدمها خیلی منتظر ادلهای هستند تا مطابق آن ادله زندگی کنند؛ نه… آدمها تشنهٔ داستانی دلربا هستند تا همه چیزشان را فدا کنند و خودشان را در آن داستان حاضر کنند، حتی اگر غیرمنطقیترین و بیدلیلترین کار عالم باشد.
ما به جای اینکه داستانی که حجاب در آن معنا دارد را برای آدمها تعریف کنیم، خواستیم استدلال بیاوریم که چرا حجاب خوب و درست است و دلیل کلیشهای مصونماندن نیز از دهانمان نمیافتد. حال آنکه انسانها میگویند من حیاتم را از دست دادهام و دنبال آن در بیحجابی میگردم و تو مرا از نادرست و خطرناکبودن آن میترسانی؟ من خودم دنبال آن خطرم بلکه معنایی بیابم…
همانطور که برای انقلاب نیز سازههای عقیدتی و پشتوانههای استدلالیاش را به میان آوردهایم و داستانش را فراموش کردهایم و توقع داریم انسانها با فهم درستبودن انقلاب پای آن بایستند.
اما کسی را میشناسم که داستان انقلاب را تجدید کرد و روایتش را زنده کرد؛ حاجقاسم! حاجقاسم دلیلی نیاورد… زندگی حاجقاسم، یک فیلم و یک داستان بود!
آری ما میگوییم «خدا هست» اما هنر میآید و این جمله را از این یکنواختی و بیروحی درمیآورد و با فراز و فرودی که ایجاد میکند حقیقتِ این امر را عیان و حاضر میکند. گویی هنر حقایق را در برابر قلب حاضر میکند و به این ترتیب عزم و طلب و البته انسی با آن حقایق را محقق میکند.
هنر قالب انتقال خشک محتوای حقیقت نیست، حاضرکنندهٔ خود حقیقت است!
نیمهشب ۱/۵/۱۴۰۲
#باشگاه_دانشجویی_فرصت
#خط_تا
@forsat_soha
https://eitaa.com/mosavadeh
خط تا جلسه 3.MP3
28.8M
🎙 #خط_تا
📌 گفت و گو پیرامون مقالاتی از شهید آوینی
📃مقالهی مونتاژ به مثابهی معماری در سینما
🔹 جلسه سوم ، ۸مرداد ماه ۱۴۰۲
#باشگاه_دانشجویی_فرصت
@forsat_soha
@soha_sima
جلسه سوم بلای بی تاریخی.MP3
23.33M
.
🎙 متن خوانی و گفتگو با محوریت کتاب:
" بلای بیتاریخی و جهان بیآینده "
#دکتر_رضا_داوری_اردکانی
🔹 جلسه سوم، ۴ ماه ۱۴۰۲
#مدرسه_علم_و_فناوری
#باشگاه_دانشجویی_فرصت
@forsat_soha
@soha_sima
.
▪️متنی ناظر به جلسه سوم بلای بی تاریخی
به احتمال قوی همه ما وقتی حرف از آزمون توسعه به وسط بیاید برای یک بار هم که شده حاضر باشیم بنشینیم کنار گود و تماشاچی باشیم .
اما آیا براستی آزمون و خطای توسعه در دسترس همگان است؟ و هرکسی در هر جای عالم می تواند خودش را در معرض فراز و فرود آن قرار بدهد؟
شاید بد نباشد به یک دعوای قدیمی تر از سنت و تجدد بازگردیم ، دعوای جبر و اختیار! در هیاهوی این دعوا سوالی بزرگ مطرح است : کدام انسان ؟! انسانی که اسیر جبر زمانه و مشهورات جامعه است و یا آنکه خود را آزاد از همه قواعد و رها از تمام قیود می بیند؟
شاید بتوان گفت که هر دو این انسان ها نه تنها فاصله چندانی ندارند بلکه دو روی یک سکه اند . اگر آزادی خواهی و تنوع طلبی جزو عادات و مشهورات یک جامعه باشند ، افراد مجبور از اطاعت کورکورانه از آن اند و انسان هایی که خود را آزاد می خوانند خوب می دانند که حتی اگر محدود به تاریخ و جامعه خود نباشند در بند قواعد زیستی اند ؛ پس هر دو چه آزاد و چه مجبور بی اختیارند ، البته اگر اختیار را در هر لحظه روی دست راه رفتن و ... ندانیم . چراکه اختیار ملازمتی با اختیار کردن دارد در حالی که چه انسان اگزیستانسیال و چه انسان مجبور در تخیلشان هم نمی گنجد چه چیز را چه موقع و چگونه اختیار کنند؟
انسان مختار کسی است که میان دو سرنوشت مخیر است و به هنگام اختیار کردن در واقع در آینده دخل و تصرف می کند.
در مقاتل آورده اند که در روز عاشورا ملکی بر روی سر اباعبدالله نازل شد و حضرت را میان نصر و لقاء الله مخیر ساخت و ...
البته که انسان فلک زده ای که حتی نمی داند امکانات کمی اش از کجا و چطور به دستش رسیده نمی تواند به امکان های فردایش بیندیشد و دست به آزمون برای آن بزند چه برسد که منتظر خطا ها و اصلاح آنها بنشیند؛ پس نباید انسان مختار را با دیگران اشتباه گرفت و نباید پنداشت هر کسی هر جایی به مخیله اش می رسد که می تواند آینده را به جان بیازماید.
به راستی چه چیز انسان را در موقعیت انتخاب و آزمون می برد و نقش تفکر و پرسش در این بین چیست؟
#مدرسه_علم_و_فناوری
#باشگاه_دانشجویی_فرصت
@soha_sima
@forsat_soha
افق شهادت؛ تنها راهِ ساخت آیندهای قدسی.mp3
44.8M
چرا تنها با حضور در انقلاب اسلامی و پیداکردن شهادت به مثابهٔ نحوهای از زندگی میتوانیم به سمت آیندهای قدسی برویم؟
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🎙️ حجتالاسلام نجاتبخش
🔸 چرا اسلام بدون انقلاب اسلامی، نمیتواند در جهان امروز حاضر شود؟
🔸 سنتِ در مقابل مدرنیته در این زمانه محکوم به انزواست، اسلام چگونه میتواند از این گردنه عبور کند؟
🔸 افق شهادت به مثابهٔ یک نحوه زندگی، چگونه مناسبات این جهان را در هم میشکند و راه آیندهای را که تسلیم تکنیک و مدرنیته نشده و در آن عقل مدرن با هویت قدسی جمع شده، برای ما باز میکند؟
🔸 آیا میشود جایی ایستاد که در آن آسمان و زمین به هم متصل شدهاند؟ آیا میشود با حضور در انقلاب اسلامی، اموری که به ظاهر تکنیکی و مدرن هستند، عین سلوک دینی ما باشند؟ درست مثل جنگیدن با تفنگی که در دفاع مقدس، عین سلوک و نسبت با دین و خدا بود.
🔸 چرا تنها با نظر به افق کربلا میتوانیم آیندهای قدسی بسازیم؟
🔹 شهادت مرگ نیست، یک نحوه حیات و زندگی فعالانه است.
🔹 هایدگر: مسئلهٔ من این نیست که ما تکنولوژی را کنار بگذاریم، بلکه این است که چگونه میتوانیم نسبت به آن وارسته باشیم.
🔹 مناسبات این جهان که جهان سلطهٔ تکنیک بر ارادهٔ انسانی است، همهاش مبتنی بر فرار از مرگ است، ما با نظر به شهادت و کربلا و پیداکردنِ شوق به مرگ، میتوانیم به سمت آیندهای قدسی برویم که در آن، نسبت به تکنیک وارسته هستیم.
#باشگاه_دانشجویی_فرصت
@forsat_soha
@mosavadeh