🎥 سریال یاغی، بحران هویت و ده نکته توصیفی_انتقادی
🔻#خط_روایی و موضوع اصلی غالب فیلمهای کارت، مردم پایین شهر و معضلاتی چون فقر و اعتیاد و کارتن خوابی بوده و در این سریال نیز سراغ همین سوژه #جنوب_شهر ولی با زاویه نگاهی متفاوت تر رفته است.
1️⃣ #دال_مرکزی داستان مساله هویت است که گریبان بچههای پایین شهر و خصوصا #قهرمان داستان به نام جاوید را گرفته که در به در به دلایلی که در سریال خواهید دید، دنبال شناسنامه میگردد که هم پله ای برای تحقق آرمانش باشد و هم او را از وضعیت اسفبار #کودکان_کار در آورد.
2️⃣برجسته کردن این نکته که فضای نابرابر، باعث رقم خوردن قماربازی، #شرط_بندی، #اعتیاد، #دزدی و سرانجام بیهویتی میشود را در تصویرسازی و انتخاب لوکیشن و نماهای بلند سریال شاهد هستیم.
3️⃣ علی شادمان در نقش جاوید، به دنبال کسب #هویت، متوجه میشود که شناسنامه برای این منظور کافی نیست و بایستی شخصیت داشته باشد تا به #عشق خود که دختری بنام “ابرا” است برسد...
4️⃣ در این سریال میان طبقه #فقیر و #غنی، قشر سومی (شارلاتانیزم) را به تصویر میکشد که با ابزار کودکان کار و بچههای بیپناه و گندهلات بازی و نوچه پروری، طبقه غنی را تَلکه کرده و به اصطلاح تیغ میزند.
5️⃣ در طول داستان، مفهوم #خانواده بشدت زخمی میشود. تمامی پدر و مادرها و حتی عمه و دایی های داستان بدلیل بداخلاقی، بی توجهی، فقدان، بی عاطفگی و حتی بیفرهنگی برچسب منفی میخورند و تصویر سیاهی از خانواده به مخاطب منتقل میشود.
6️⃣ تصویر مخدوش دیگر، قانون و #پلیس شهر است. پلیسی که یا در تعقیب متخلف، مستاصل میشود یا #فیک در میآید و یا اینکه توان اثبات جرم را نداشته و کمکی به حال شهروندان در احقاق حقوقشان نمیکند.
7️⃣ تصویر دیگری که منفی و مانع به نمایش در میآید، مقوله #دین و گزارهها و نشانههای #دینی است. شخصی که برای فوتشده ها تلقین و قرآن میخواند و یا عمه ای که اهل #نماز و مسجدی است ولی مانع رسیدن قهرمان داستان به منظورش میشود و بعد از اینکه مجبور به آزمایش DNA شد نیز مدعایش دروغ ازآب درآمده و اینطور برداشت میشود که یک شخصیت #نمازخوان و مسجدی مال یتیم خور بوده و ورثه را از ارثش محروم کرده بود.
8️⃣ محمد کارت در برخی از فیلم و سریال هایش شخصیت اول داستان را در لحظات متعددی به بهانه اصلاح سر یا کشتی گرفتن یا… بدون پیراهن و شلوار و #پوشش عرفی نشان میدهد که جواد عزتی با نقش حجت، در شنای پروانه و علی شادمان با نقش جاوید در این سریال، در تایید این مساله به چشم میخورند. استدلال کارگردان در بازی با برخی خطوط قرمز #عرفی و #شرعی، چه بسا باورپذیر نشان دادن کاراکتر اصلی و القای مفهوم صداقت و بیشیله پیله نشان دادن اوست که جای تامل دارد!
9️⃣ نگاه ترحم آلود مدیریت #کشتی با بازی پارسا پیروزفر به جاوید، پیامی جز تحقیر و نگاه از بالا به پایین ندارد. خریدهای #لاکچری طناز طباطبایی، همسر پارسا پیروزفر در سریال برای جاوید که به جهت تغییر شخصیت او و آماده شدنش برای ورود به دنیای جدید و حرفهای #کشتی صورت میگیرد، نسبت تحقیرآمیزی میان فقر و غنا ایجاد میکند. در واقع محبتی که توام با کرامت نیست و نگاه های عاقل اندر سفیهی که سر سفره به نحوه غذاخوردن جاوید دارند و نوع ادبیات تعاملیشان و چاکرم گفتن ها و سوتیهای متعدد زبانی جاوید، نشانههایی بر این مدعاست که نسبت فقیر و غنی #بالانس نبوده و شکاف فقر و غنا را علاوه بر بحث مالی، بعد شخصیتی میبخشد.
0️⃣1️⃣ #کودک_کاری که بعد بزرگسالی بعنوان مددجو تحت تربیت شارلاتانیزم قرار میگیرد و به نفع همان باند #شارلاتان و در محیطی مملو از اعتیاد، دست به دزدی از بیت المال هم میزند و بر روی تشک کشتی، سر برد و باختش #قمار و شرطبندی میشود تا نانی درآورد، تصویری از بحران هویت به نمایش می گذارد و فرار توام با عشق او با ابرا نیز، فرار به سمت تثبیت و تاسیس هویت جدید بوده که البته به مانع برخورد میکند.
🔺وقتی #لیوتار از ویژگی های عصر جدید، افول #ابرروایت های فراگیر همچون روشنگری و لیبرالیسم و مارکسسیم را بر میشمارد و سبقت گرفتن ارزشهای محلی و خرده روایتها را مطرح میکند، ناظر بر بحرانی است که شامل علم و دین و قانون و اخلاق و خانواده نیز میشود که در این سریال به وضوح شاهد این مختصات #پست_مدرن هستیم.
✍️علیرضا محمدلو، #سردبیر #صدای_حوزه و کارشناس و پژوهشگر رسانه
مشروح یادداشت:
🌐 https://v-o-h.ir/?p=43848
🆔 @andisheengelabi
بسمه تعالی
مدعیان ولایتمداری
ادعای ولایتمداریمان گوش فلک را کر کرده است؛ کسی هم بخواهد نقدمان کند، فریاد وا اسلاما سر میدهیم؛ همین طوری میشود که نه غیر مذهبی سراغمان میآید؛ نه مذهبیها جرأت میکنند اشکال به ما وارد کنند.
میرویم و قربه الی الله فعالیت فرهنگی و اجتماعی به راه میاندازیم؛ اگر کسی هم بخواهد بپرسد مخاطبی که برایش کار میکنی را شناختی، فورا توی دهانش میزنیم که من با فلان قدر سال کار فرهنگی و #کف_میدان بودن، همه چیز دان هستم و تو نمی¬خواهد به من درس میدان و مخاطب بدهی؛
گاهی برای مقام ولایت باید خون گریه کرد؛ غصه خوردن کافی نیست؛ میفرمایند: #تبیین_هنرمندانه #سبک_زندگی_ایرانی_اسلامی، یک عده خسته و مشغول، وقت ندارند دست به قلم و دوربین ببرند؛ یک عده چوب لای چرخ هم، در شأن خود نمیبینند سطح کارشان را پایین بیاورند و #ادبیات_فاخر را بدهند و ادبیات متناسب با مخاطب روز را منتشر کنند؛ اصلا مگر به آنها ربطی دارد که #نوجوان وطن، حتی دیگر زبان ما را نمیفهمند و لای کتابهای مثلا فاخرمان را باز نمیکنند؛ حرف ولی کیلویی چند؛ تبیین هنرمندانه به چه قیمت؟
میفرمایند: #امیدآفرینی و #ایمان؛ در جوابش ناله سر میدهند که دیگر نمیشود کاری کرد و این بچهها از دست رفتند؛ یا خوشبینهای این ماجرا عدم حمایت نهادها و سازمانها را دستاویز انفعالشان میکنند؛ گویی نمیفهمند اگر آقا تاثیر و اراده جدی در #تشکیلات میدیدند، #تشکل_های_مردمی مخاطبشان نمیشدند.
این روزها زیاد یاد حرف بنیاسرائیل میافتم که به موسی علیه السلام میگفتند: تو و خدایت بروید و بجنگید که ما همین جا نشستهایم؛ برخی حتی زخم بستر هم گرفتهاند از این نشستنهای زیادِ این سالهها؛ بماند که به تعداد قابل توجهی از غیرمنفعلها هم باید گفت: خدا قوت؛ خواهشمندم شما کار نکنید؛ آسیبتان از نفعتان بیشتر است؛ هر آنچه دشمن نتوانست به اسلام ضربه بزند را جبران کردهاید.
بیاییم با خودمان روراست باشیم؛ گره ذهن چند نوجوان را باز کردیم و #هویت ایرانی اسلامی را برایش معنی؟ چند آهنگ جایگزین آهنگهای اروتیک این روزهایشان کردیم؟ چند فیلم ساختهایم که بتواند جذابیت فیلم¬های مثبت هجدهای که در دوازده سالگی میبیند را بگیرد؛ چند رمان منتشر کردیم که بتواند دست به دست شود بینشان و جای رمانهای مملو از سبک زندگی تهاجم زده را بگیرد؟
درد همه اینها به یک طرف اما دردناکترین بخش ماجرا آنجاست که فریاد سر میدهیم: وای اگر خامنهای (دامت ظله) حکم جهادم دهد ...؛ این شعار وقتی مضحک میشود که فرمانهای مکرر جهاد صادر شده و چندین سال از آن میگذرد؛ از طرف معظم له تاکید موکد هم میشود اما هنوز این شعار سر داده میشود.
چشم و دلمان روشن که شاید، باعث تاخیر فرج شده باشیم و دل حضرتش را با این اطاعتهای وارونه و نسنجیده خون کرده باشیم؛ آن هم قربه الی الله.
✒زینب رحیمی تالارپشتی
#زینتا