eitaa logo
فرصت زندگی
217 دنبال‌کننده
1هزار عکس
781 ویدیو
10 فایل
فرصتی برای غرق شدن در دنیایی متفاوت🌺 نویسنده‌ی از نظرات و پیشنهادهای شما دوست عزیز استقبال می‌کنه. لینک نظرات: @zeinta_rah5960
مشاهده در ایتا
دانلود
🎥 سریال یاغی، بحران هویت و ده نکته توصیفی_انتقادی 🔻 و موضوع اصلی غالب فیلم‌های کارت، مردم پایین شهر و معضلاتی چون فقر و اعتیاد و کارتن خوابی بوده و در این سریال نیز سراغ همین سوژه ولی با زاویه نگاهی متفاوت تر رفته است. 1️⃣ داستان مساله هویت است که گریبان بچه‌های پایین شهر و خصوصا داستان به نام جاوید را گرفته که در به در به دلایلی که در سریال خواهید دید، دنبال شناسنامه می‌گردد که هم پله ای برای تحقق آرمانش باشد و هم او را از وضعیت اسفبار در آورد. 2️⃣برجسته کردن این نکته که فضای نابرابر، باعث رقم خوردن قماربازی، ، ، و سرانجام بی‌هویتی می‌شود را در تصویرسازی و انتخاب لوکیشن و نماهای بلند سریال شاهد هستیم. 3️⃣ علی شادمان در نقش جاوید، به دنبال کسب ، متوجه می‌شود که شناسنامه برای این منظور کافی نیست و بایستی شخصیت داشته باشد تا به خود که دختری بنام “ابرا” است برسد... 4️⃣ در این سریال میان طبقه و ، قشر سومی (شارلاتانیزم) را به تصویر می‌کشد که با ابزار کودکان کار و بچه‌های بی‌پناه و گنده‌لات بازی و نوچه پروری، طبقه غنی را تَلکه کرده و به اصطلاح تیغ می‌زند. 5️⃣ در طول داستان، مفهوم بشدت زخمی می‌شود. تمامی پدر و مادرها و حتی عمه و دایی های داستان بدلیل بداخلاقی، بی توجهی، فقدان، بی عاطفگی و حتی بی‌فرهنگی برچسب منفی می‌خورند و تصویر سیاهی از خانواده به مخاطب منتقل می‌شود. 6️⃣ تصویر مخدوش دیگر، قانون و شهر است. پلیسی که یا در تعقیب متخلف، مستاصل می‌شود یا در می‌آید و یا اینکه توان اثبات جرم را نداشته و کمکی به حال شهروندان در احقاق حقوقشان نمی‌کند. 7️⃣ تصویر دیگری که منفی و مانع به نمایش در می‌آید، مقوله و گزاره‌ها و نشانه‌های است. شخصی که برای فوت‌شده ها تلقین و قرآن می‌خواند و یا عمه ای که اهل و مسجدی است ولی مانع رسیدن قهرمان داستان به منظورش می‌شود و بعد از اینکه مجبور به آزمایش DNA شد نیز مدعایش دروغ ازآب درآمده و اینطور برداشت می‌شود که یک شخصیت و مسجدی مال یتیم خور بوده و ورثه را از ارثش محروم کرده بود. 8️⃣ محمد کارت در برخی از فیلم و سریال هایش شخصیت اول داستان را در لحظات متعددی به بهانه اصلاح سر یا کشتی گرفتن یا… بدون پیراهن و شلوار و عرفی نشان می‌دهد که جواد عزتی با نقش حجت، در شنای پروانه و علی شادمان با نقش جاوید در این سریال، در تایید این مساله به چشم می‌خورند. استدلال کارگردان در بازی با برخی خطوط قرمز و ، چه بسا باورپذیر نشان دادن کاراکتر اصلی و القای مفهوم صداقت و بی‌شیله پیله نشان دادن اوست که جای تامل دارد! 9️⃣ نگاه ترحم آلود مدیریت با بازی پارسا پیروزفر به جاوید، پیامی جز تحقیر و نگاه از بالا به پایین ندارد. خریدهای طناز طباطبایی، همسر پارسا پیروزفر در سریال برای جاوید که به جهت تغییر شخصیت او و آماده شدنش برای ورود به دنیای جدید و حرفه‌ای صورت می‌گیرد، نسبت تحقیرآمیزی میان فقر و غنا ایجاد می‌کند. در واقع محبتی که توام با کرامت نیست و نگاه های عاقل اندر سفیهی که سر سفره به نحوه غذاخوردن جاوید دارند و نوع ادبیات تعاملی‌شان و چاکرم گفتن ها و سوتی‌های متعدد زبانی جاوید، نشانه‌هایی بر این مدعاست که نسبت فقیر و غنی نبوده و شکاف فقر و غنا را علاوه بر بحث مالی، بعد شخصیتی می‌بخشد. 0️⃣1️⃣ که بعد بزرگسالی بعنوان مددجو تحت تربیت شارلاتانیزم قرار می‌گیرد و به نفع همان باند و در محیطی مملو از اعتیاد، دست به دزدی از بیت المال هم میزند و بر روی تشک کشتی، سر برد و باختش و شرط‌بندی می‌شود تا نانی درآورد، تصویری از بحران هویت به نمایش می گذارد و فرار توام با عشق او با ابرا نیز، فرار به سمت تثبیت و تاسیس هویت جدید بوده که البته به مانع برخورد می‌کند. 🔺وقتی از ویژگی های عصر جدید، افول های فراگیر همچون روشنگری و لیبرالیسم و مارکسسیم را بر می‌شمارد و سبقت گرفتن ارزش‌های محلی و خرده روایت‌ها را مطرح می‌کند، ناظر بر بحرانی است که شامل علم و دین و قانون و اخلاق و خانواده نیز می‌شود که در این سریال به وضوح شاهد این مختصات هستیم. ✍️علیرضا محمدلو، و کارشناس و پژوهشگر رسانه مشروح یادداشت: 🌐 https://v-o-h.ir/?p=43848 🆔 @andisheengelabi
بسمه تعالی مدعیان ولایتمداری ادعای ولایتمداری‌مان گوش فلک را کر کرده است؛ کسی هم بخواهد نقدمان کند، فریاد وا اسلاما سر می‌دهیم؛ همین طوری می‌شود که نه غیر مذهبی سراغمان می‌آید؛ نه مذهبی‌ها جرأت می‌کنند اشکال به ما وارد کنند. می‌رویم و قربه الی الله فعالیت فرهنگی و اجتماعی به راه می‌اندازیم؛ اگر کسی هم بخواهد بپرسد مخاطبی که برایش کار می‌کنی را شناختی، فورا توی دهانش می‌زنیم که من با فلان قدر سال کار فرهنگی و بودن، همه چیز دان هستم و تو نمی¬خواهد به من درس میدان و مخاطب بدهی؛ گاهی برای مقام ولایت باید خون گریه کرد؛ غصه خوردن کافی نیست؛ می‌فرمایند: ، یک عده خسته و مشغول، وقت ندارند دست به قلم و دوربین ببرند؛ یک عده چوب لای چرخ هم، در شأن خود نمی‌بینند سطح کارشان را پایین بیاورند و را بدهند و ادبیات متناسب با مخاطب روز را منتشر کنند؛ اصلا مگر به آنها ربطی دارد که وطن، حتی دیگر زبان ما را نمی‌فهمند و لای کتاب‌های مثلا فاخرمان را باز نمی‌کنند؛ حرف ولی کیلویی چند؛ تبیین هنرمندانه به چه قیمت؟ می‌فرمایند: و ؛ در جوابش ناله سر می‌دهند که دیگر نمی‌شود کاری کرد و این بچه‌ها از دست رفتند؛ یا خوش‌بین‌های این ماجرا عدم حمایت نهادها و سازمان‌ها را دستاویز انفعالشان می‌کنند؛ گویی نمی‌فهمند اگر آقا تاثیر و اراده جدی در می‌دیدند، مخاطبشان نمی‌شدند. این روزها زیاد یاد حرف بنی‌اسرائیل می‌افتم که به موسی علیه السلام می‌گفتند: تو و خدایت بروید و بجنگید که ما همین جا نشسته‌ایم؛ برخی حتی زخم بستر هم گرفته‌اند از این نشستن‌های زیادِ این ساله‌ها؛ بماند که به تعداد قابل توجهی از غیرمنفعل‌ها هم باید گفت: خدا قوت؛ خواهشمندم شما کار نکنید؛ آسیبتان از نفعتان بیشتر است؛ هر آنچه دشمن نتوانست به اسلام ضربه بزند را جبران کرده‌اید. بیاییم با خودمان روراست باشیم؛ گره ذهن چند نوجوان را باز کردیم و ایرانی اسلامی را برایش معنی؟ چند آهنگ جایگزین آهنگ‌های اروتیک این روزهایشان کردیم؟ چند فیلم ساخته‌ایم که بتواند جذابیت فیلم¬های مثبت هجده‌ای که در دوازده سالگی می‌بیند را بگیرد؛ چند رمان منتشر کردیم که بتواند دست به دست شود بینشان و جای رمان‌های مملو از سبک زندگی تهاجم زده را بگیرد؟ درد همه این‌ها به یک طرف اما دردناک‌ترین بخش ماجرا آنجاست که فریاد سر می‌دهیم: وای اگر خامنه‌ای (دامت ظله) حکم جهادم دهد ...؛ این شعار وقتی مضحک می‌شود که فرمان‌های مکرر جهاد صادر شده و چندین سال از آن می‌گذرد؛ از طرف معظم له تاکید موکد هم می‌شود اما هنوز این شعار سر داده می‌شود. چشم و دلمان روشن که شاید، باعث تاخیر فرج شده باشیم و دل حضرتش را با این اطاعت‌های وارونه و نسنجیده خون کرده باشیم؛ آن هم قربه الی الله. ✒زینب رحیمی تالارپشتی