امتحان کلمه ای که به خودی خود اسمش هم بار سختی را به دوش میکشد. بماند که فعلش چه بر سر ملتی نمیآورد.
چند روز، چند ماه و یا وقت وقت میخوانی و منتظر لحظه حساسش مینشینی. خدا آن لحظه را به خیر کند.
یا از بی خوابی توان چشم باز کردن نداری، یا از خستگی حس جواب دادن به سوالهایی که هزار بار تکرارش کردی را نداری، یا به بلای آسمانی دچار میشوی و به جلسه نمیرسی و یا افت فشار و استرس کل حافظهات را میخورد.
خیلیها میگویند کاش چیزی به اسم امتحان وجود نداشت. کاش اسمش این همه استرسزا نبود.
مادری دیدم از استرس امتحان فرزندش به لرز و غش رسیده بود. پدری دیدم وقت امتحان فرزندش عصبی بود و مدام خط و نشان میکشید. دختری دیدم موقع امتحان دادن تمام ناخن.هایش را تا ته خورده بود. پسری دیدم برای گرفتن نمره خوب رو به چیزی آورد که اعتیاد شدید در پی داشت.
و اما کسانی را دیدم که وقتی میپرسی چقدر خواندی، بی تفاوت میگوید هیچ. شب امتحان رمان میخوانند. صبح امتحان حال از خواب بیدار شدن ندارند و همه در عجب این عده میمانند و من در عجب این تعجب کنندگانم.
مگر امتحان چه غول بی شاخ و دمی است که نشود با آن کنار آمد و مسالمت آمیز آن را طی کرد.
به عنوان کسی که مسئول امتحانات بوده و همه عجایب این غول شاخ و دمدار را دیدهام و خبر میدهم که هیچ خبری نیست.
#امتحان
#زینتا
https://eitaa.com/joinchat/727449683C9f081a5739
فرصت زندگی
🦋💞🦋💞🦋💞🦋💞🦋💞 🦋💞🦋💞🦋💞🦋💞 🦋💞🦋💞🦋💞 🦋💞🦋💞 🦋💞 🦋 #رمان_جذابیت_پنهان #پارت_84 _نه. گفتن همچین کسی رو نمیشناسن.
🦋💞🦋💞🦋💞🦋💞🦋💞
🦋💞🦋💞🦋💞🦋💞
🦋💞🦋💞🦋💞
🦋💞🦋💞
🦋💞
🦋
#رمان_جذابیت_پنهان
#پارت_85
_منم خوبم استاد. طهورا خانوم خوبن؟
_لوس نشو. جواب منو بده.
_به آقا کلاغه بگین اول یاد بگیره با دیگران چطور برخورد کنه، بعد بیاد چوقولی.
_پریچهر، تو واسه چی بدون هماهنگی رفتی توی شرکت. اگه بهت شک میکردن چی؟
_سخت نگیرین استاد، اینا فکر میکنن فقط خودشون گانگستر بازی بلدن. فیلممو خوب بازی کردم و در ضمن اونا نمیدونن؛ شما که میدونین. من باید چیپ اولیه رو روی سیستمشون میذاشتم. هیچ راهی نداشتن که بهشون نزدیک بشم. چاره دیگهای میموند؟
_چی بگم از دستت؟ آخه یه هماهنگی میکردی. طرف داره از حرص سکته میکنه. میگه بیهوا رفتی شرکت بعدشم به جای اینکه جوابشو بدی در رفتی و قایم باشک بازی درآوردی.
_اِ این چه حرفیه؟ اون بیعقل به جای اینکه بپرسه چی کار کردم و بعدش باید چیکار کنیم؟ سر من داد میزنه و بازجویی میکنه. قایم باشک نکردم. تاکسی گرفتم رفتم همون جا که وارد سیستمشون بشم و رمز و آیپی بگیرم.
_خب بهش میگفتی دخترم.
نگاهی به آینه انداخت.
_مگه گذاشت؟ کلی چیز بارم کرد. به نظرتون من وامیایستم اون داد و هوار کنه برام؟
_خب حالا. بذار بهش بگم کجای کاری ولی خداییش کار خطرناکی کردی.
دل از آینه کند و روی تخت دراز کشید.
_این کار واسه من راحت بود ولی اونا اگه میخواستن انجامش بدن باید یه مدتی روش طرح و برنامه میدادن. به جناب سرگردتون بگین وارد مرحله اول کار شدم. اگه میتونه با من به عنوان یه آدم صاحب نظر کنار بیاد، فردا صبح ساعت هفت ونیم بیاد دنبالم باید موقعی که سیستمشونو روشن میکنن اونجا باشم و اگر بخواد باهام مثل زیر دستاش رفتار کنه بیخیال من بشه.
_امان از دست تو دختر. امر دیگهای باشه بانو؟
_نفرمایید استاد. غلامم.
#ادامه_دارد
#کپی_در_شان_شما_نیست
#زینتا
رفتن به پارت اول:
https://eitaa.com/forsatezendegi/2347
〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️
https://eitaa.com/joinchat/727449683C9f081a5739
🦋
🦋💞
🦋💞🦋💞
🦋💞🦋💞🦋💞
🦋💞🦋💞🦋💞🦋💞
🦋💞🦋💞🦋💞🦋💞🦋💞
فرصت زندگی
🦋💞🦋💞🦋💞🦋💞🦋💞 🦋💞🦋💞🦋💞🦋💞 🦋💞🦋💞🦋💞 🦋💞🦋💞 🦋💞 🦋 #رمان_جذابیت_پنهان #پارت_85 _منم خوبم استاد. طهورا خانوم خوبن
🦋💞🦋💞🦋💞🦋💞🦋💞
🦋💞🦋💞🦋💞🦋💞
🦋💞🦋💞🦋💞
🦋💞🦋💞
🦋💞
🦋
#رمان_جذابیت_پنهان
#پارت_86
هنوز خدا حافظی نکرده بود که یادش آمد.
_راستی استاد بهش بگین مشخصات فردی و خانوادگی بالا دستیای شرکت رو واسم بفرسته. موقع شکستن قفلا به کارم میاد.
با صدای خنده استاد کمی آرام شد. به خواب رفت و پیمان برای شام بیدارش کرد. با وجود به اینکه مطمئن نبود دنبالش خواهند آمد، باید از قبل فکری برای تجهیزاتی که در ماشین نیاز داشت میکرد. با آشنایی که داشت، تماس گرفت و میز لپتاپ داخل ماشین و اینورتر شارژر سفارش داد که تا آخر شب به دستش رسید. با رسیدن اطلاعاتی که خواسته بود، متوجه شد سرگرد کوتاه آمده است.
صبح بعد از نماز، فلاسکش را از قهوه پر کرد و بیبی برایش چندین لقمه میان وعده آماده کرد. صبحانه خورد و سر ساعت با وسایلش سوار ماشین شد و از خانه بیرون رفت. زیاد منتظر نماند که ماشین مورد نظرش را دید. پیاده شد. این بار خود سرگرد هم آمده بود. او هم پیاده شد. سلامی کردند.
_ماشین شما واسه اون منطقه و موندن طولانی تو ذوق میزنه. در ضمن شیشهها ماشین من دودیه آدما و بودن و نبودنشون به چشم نمیاد.
_حرفتون درسته اما اگه به ماشینتون مشکوک بشن، به دردسر میافتین و ما اینو نمیخوایم.
_پس یه ماشین این جوری پیدا کنین و تا اون موقع با همین بریم.
سرگرد که تایید کرد، برگشت و روی صندلی عقب نشست. سرگرد ماشین را پارک کرد و با همان همراه دیروزیاش سوار شدند. کمی که رفتند، سرگرد از آینه نگاهی انداخت و سر حرف را باز کرد.
_بابت رفتار دیروزم ازتون عذر میخوام و در ضمن ازتون خواهش میکنم دیگه بدون هماهنگی کاری که امنیت خودتون یا تیمو به خطر بندازه انجام ندین. یه چیزایی هست که باعث شده کار خیلی حساس باشه.
پریچهر نگاهش را به خیابان داد و فقط "باشه"ای گفت. نفس کشیده سرگرد نشان از کلافگیاش داشت.
#ادامه_دارد
#کپی_در_شان_شما_نیست
#زینتا
رفتن به پارت اول:
https://eitaa.com/forsatezendegi/2347
〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️
https://eitaa.com/joinchat/727449683C9f081a5739
🦋
🦋💞
🦋💞🦋💞
🦋💞🦋💞🦋💞
🦋💞🦋💞🦋💞🦋💞
🦋💞🦋💞🦋💞🦋💞🦋💞
7.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥ببینید| تدوینگرها را جدی بگیرید!
🔹گاه مسیر #سواد_رسانه از آگاهی های فنی و دقت های محتوایی می گذرد؛ در حالت عادی تشخیص تقطیع و #صداسازی در این موارد قریب به محال به نظر می رسد اما وقتی بدانیم سطح جعل و فریب رسانه ای تا کجا پیشرفت کرده است و از سوی دیگر با ادبیات رسانه ای مسئولین نظام آشنا باشیم متوجه غیر واقعی بودن صدا می شویم!
🔸در عصر #جعل_عمیق (deep fake) از سرچ های هوشمند و تحقیق دیجیتال برای #راستی_آزمایی دیتا غافل نشویم!
🆔 @sedayehowzeh
9.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 اولویت بندی ملاک های انتخاب همسر
📢 پاسخ های متفاوت مجردها و متاهل ها!
▫️واقعا کدوم روش آموزشی می تونه مثل تجربه زیسته، اولویت های ذهنی افراد رو تغییر بده⁉️
🚳چطور میشه جوون مجرد رو از آزمون و خطاهای پرهزینه نجات داد؟!
📽 در انتخاب های مهم و یا روزمره، از #انتخاب همسر تا خرید لباس، چقدر متاثر از رسانه ها تصمیم می گیریم؟!
#سبک_زندگی
#سواد_رسانه
🆔 @sedayehowzeh
فرصت زندگی
🦋💞🦋💞🦋💞🦋💞🦋💞 🦋💞🦋💞🦋💞🦋💞 🦋💞🦋💞🦋💞 🦋💞🦋💞 🦋💞 🦋 #رمان_جذابیت_پنهان #پارت_86 هنوز خدا حافظی نکرده بود که یادش
🦋💞🦋💞🦋💞🦋💞🦋💞
🦋💞🦋💞🦋💞🦋💞
🦋💞🦋💞🦋💞
🦋💞🦋💞
🦋💞
🦋
#رمان_جذابیت_پنهان
#پارت_87
وقتی رسیدند، سرگرد رو به پریچهر کرد.
_ببینین. برنامه گذاشتم تا وقتی شما مشغول کار هستین، دو نفره اینجا باشیم. من یا همکارام. بسته به شرایط و نوبت. هر چیزی خواستین بهمون بگین. از غذا تا امکانات و ... هر چی. فقط با کاری که کردین و با این پوشش رفتین اونجا، سعی کنین تا جای ممکن پیاده نشین. در ضمن اینا رو به دید دستور و زیر دست گرفتن نبینین. نکتههایی بود که واسه همکاری لازمه.
لبخندی به لب پریچهر آمد.
_حرفاتون درست و قبول. منم باید چند تا نکته رو بهتون بگم. اینکه کسایی که توی ماشین میشینن نباید حرف بزنن یا حداقل بلند حرف بزنن. واسه کارم باید تمرکز داشته باشم. ماشین باید باک و باتریش پر باشه. واسه شارژ نیازم میشه. استرس و فشار روانی ممنوع. مواقعی که میگم نباید برگردین، به هیچ عنوان برنگردین عقب. نمیتونم تمام وقت این طوری بشینم.
_باشه. به اون همکارمونم اینا رو میگم. امروز ما دو نفر هستیم. بفرمایید مشغول بشین.
پریچهر میز مخصوص را سوار و کارش را شروع کرد. کمی که گذشت، خواست قهوه بخورد. چشمش به سرگرد افتاد که به صندلی تکیه داده و چشمش را بسته بود. به نفر دوم نگاه کرد که ساختمان شرکت را رصد میکرد.
_ببخشید. شما آقای؟
_فخر صدام کنید.
_آقای فخر، قهوه همرامه هر کدوم خواستید بگین تا براتون بریزم.
لبهای فخر کش آمد.
_نیکی و پرسش؟ فقط ما لیوان و اینا نداریم.
_من آوردم. جناب سرگردم میخورن؟
مشغول ریختن قهوه در فنجانهای همراهش شد.
_اوه سرگرد که معتاد قهوهست.
سر سرگرد بلند شد و چشم غرهای به فخر رفت.
_حسین؟
_جانم؟ نیستی؟
_هستم. پرچونگی ممنوع بود.
#ادامه_دارد
#کپی_در_شان_شما_نیست
#زینتا
رفتن به پارت اول:
https://eitaa.com/forsatezendegi/2347
〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️
https://eitaa.com/joinchat/727449683C9f081a5739
🦋
🦋💞
🦋💞🦋💞
🦋💞🦋💞🦋💞
🦋💞🦋💞🦋💞🦋💞
🦋💞🦋💞🦋💞🦋💞🦋💞
فرصت زندگی
🦋💞🦋💞🦋💞🦋💞🦋💞 🦋💞🦋💞🦋💞🦋💞 🦋💞🦋💞🦋💞 🦋💞🦋💞 🦋💞 🦋 #رمان_جذابیت_پنهان #پارت_87 وقتی رسیدند، سرگرد رو به پریچهر ک
🦋💞🦋💞🦋💞🦋💞🦋💞
🦋💞🦋💞🦋💞🦋💞
🦋💞🦋💞🦋💞
🦋💞🦋💞
🦋💞
🦋
#رمان_جذابیت_پنهان
#پارت_88
پریچهر قهوه اول را به جلو گرفت. حسین برداشت.
_اِ رضا؟ خودشون زنگ تفریح دادن. مگه نه خانوم؟
بلهای گفت و فنجان بعدی را هم تحویل داد. از لقمههای بیبی هم به طرفشان گرفت.
_ای بابا، چرا زحمت کشیدین؟ جالب شد. از این به بعد سعی میکنم با خانوما ماموریت برم. نون و آبداره.
صدای رضا آهسته بود اما پریچهر شنید.
_ماموریتای قبلیتم دیدم.
پریچهر چشمش به لپتاپ بود که در حالت انتظار مانده بود. خواست قهوه و لقمهاش را بخورد.
_میشه برنگردین؟
حسین هر دو فنجان را به او برگرداند و "چشم"ی گفت.
حسین ناهار را که تحویل داد، پریچهر صدایش زد.
_جناب فخر، الان داره یه بخشی رو بالا میاره. کجا میتونم نماز بخونم؟
حسین به طرف رضا برگشت.
_اوه رضا، فکر اینجاشو کرده بودی؟
رضا خلاف جدیت معمولش، با لحن خودش جواب داد.
_اوه بله. بعد چهار راه پارکه. اونجام نمازخونه داره.
_خب پس حله.
رو به پریچهر کرد.
_من همراهتون میام بریم.
_میخوام ناهارمو اونجا بخورم. معطل میشن.
_معطل چی؟ کارمون همینه الان بشینم توی ماشین خوبه؟ ثواب میکنی. یه استراحتیم میکنم. راستی شماره منم داشته باشین که خواستین بیاین زنگ بزنین بهم.
شماره را گرفت و با کیف و غذا به راه افتاد. وضو گرفت. نماز خواند و در نمازخانه هوایی به موهایش و کمی استراحت به کمرش داد. ناهارش را که خورد بیرون آمد. خواست تماس بگیرد که دید حسین روی چمنهای روبهرویش دراز کشیده.
_آقای فخر، میخوام برگردم.
حسین از جا پرید. پشت سرش را خاراند.
_به جان خودم بیدار بودم.
_چرا اومدین اینجا؟ گفتم که زنگ میزنم.
#ادامه_دارد
#کپی_در_شان_شما_نیست
#زینتا
رفتن به پارت اول:
https://eitaa.com/forsatezendegi/2347
〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️
https://eitaa.com/joinchat/727449683C9f081a5739
🦋
🦋💞
🦋💞🦋💞
🦋💞🦋💞🦋💞
🦋💞🦋💞🦋💞🦋💞
🦋💞🦋💞🦋💞🦋💞🦋💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مولای غریب این روزها، کاش برایت آنقدر میارزیدم که مثل مثل شهید پرپر این روزها کفر دشمن را در میآوردم و در عوضش خدایت خریدارم میشد.
#آجرک_الله
#شهید_صیاد_خدایی
#زینتا
https://eitaa.com/joinchat/727449683C9f081a5739
🔎شش سکانس از ضد واکنشها به اثر فاخر "سلام فرمانده"
🔹سرودی که فارغ از قیل و قال های روزمره و حاشیههای سیاسی و در یک بستر کاملا #مردمی، راه خودش را در میان تشتت ذائقه ها و سلیقههای هنری و موسیقیایی امروزی پیدا کرد و به خط مقدم جهاد فرهنگی تبدیل شد که باید پایش ایستاد و هزینه داد و مراقبت کرد تا از جانب نااهلان و بیگانگان ترور نشود.
🔸اما صف موافقین اثر بسیار پررونق بود و قلبها و ذهن های آزاده، فارغ از جناح بندیهای سیاسی و لایف استایلهای متکثر، پیام اثر را دریافت کرده و علاوه بر همسویی و #درونیسازی، تکثیر و بازارسال کردند.
🔹اما مخالفین و منتقدین انقلابی اثر هم کما بیش وجود داشتند که البته در ادامه و بدلیل سونامی مثبت به راه افتاده از جانب این محصول، گوی انتقاد از آنها به کام اپوزیسیون و ضدانقلاب ربوده شد و جریان بیگانه، موج منفی پرشتابی را با تکنیک #برچسبزنی استارت زد که در ادامه به چند نمونه اشاره میکنیم.
1️⃣شست و شوی مغزی کودکان و استفاده ابزاری از آنها: بیبی فارسی آن را تبلیغاتی خوانده و کارزاری برای سوءاستفاده از کودکان معرفی میکند و با برجسته کردن بخشهای خاصی از سرود، آن را #محصولی_حکومتی و تبلیغاتی با بهره برداری ابزاری از بچه ها و شستوشوی مغزی آنها گزارش میکند.
2️⃣ میلیتاریسیتی و غیر دمکراتیک خواندن اثر: نشنال سعودی که همیشه رادیکال و افراطی گزارش میکند این سرود را میلیتاریستی(شبهنظامی و امنیتی) و غیردمکراتیک ترجمه میکند و شبیهسازی هیتلری از محتوا و فرم اثر به گزارش در میآورد. در ادامه نیز با شانتاژ و #پروپاگاندای_معروفش، این سرود فاخر را تلاش حکومت برای جبران ریزش محبوبیت خود مخابره میکند.
3️⃣ ترور کلیدواژه ها و ضدهشتگسازی: و من و توی ملکه، آن را تمسخر میکند و واژههای بدیلی را جهت از رونق و اعتبار انداختن کلیدواژه های کاشته شده در سرود، بازتولید میکند و به موازاتش با ساخت و پرداخت واکنشهای مردمی موهوم از طرف گزارشگر من و تو، صف مردم علیه مردم را به زعم خود برای خنثی سازی و تولید #شکاف_اجتماعی، دست و پا میکند.
4️⃣مبنازدایی و تولید تردید و تنش در جهت و مبانی اثر: رسانه ای بنام #جماران و منتسب به بیت امام در اقدامی تاسف بار و نقدهایی سخیف که تولید تردید و شبهه میکند، می نویسد: چرا اسمی از امام برده نشده و نام آیت الله بهجت که اتفاقا با موسیقی هم مخالف بود! در متن سرود استفاده شده است. چرا از شجریان و موسیقی پاپ در صداوسیما خبری نیست و این سرود بارها و بارها پخش میشود و اینکه این سرود ماهیتی نظامی امنیتی دارد، در حالیکه حضرت امام با تز گل در برابر گلوله انقلاب کرد؟!(جای تاسف است که برخی فقط از امام، نام و نسبتش را یدک میکشند و درک درستی از آرمان و اندیشه امام نداشته و سرودی که مملو از افق انقلابی امام است را خبط و خروج از تفکر امام تلقی میکند.)
5️⃣اعتبارزدایی و خلق شبهه حقوقی و قضایی: در برخی از کانال های خبری گیلان علیه حاج ابوذر روحی، پرونده موهوم قضایی ساخته میشود تا با #اعتبارزدایی از این شخصیت، به سطح جریانسازی این اثر خدشه وارد نمایند.
6️⃣نقدهای فاقد برج مراقبت و توجه به فرامتن: عده ای هم چه بسا دلسوزانه و فارغ از #فرامتن ماجرا و دقت در تاثیرات جریانی این سرود، انتقادات نه چندان جدی و جانداری مطرح میکنند. بعنوان مثال به وجه ادبیاتی ماجرا گیر میدهند که مثلا ساختار فلان فعل و فاعل با متن نمیسازد، یا مثلا سطح معنایی این شعر از فهم کودکان بالاتر است و یا فلان شخصیت مذکور در شعر، برای کودکان ناآشناست. پاسخ این انتقادات البته چندان سخت نیست و درک درست از تربیت کودک که آشنایی با الفاظ و مفاهیم و فضا را جهت ارتباط معنایی ضروری و کافی میداند، چالش را مرتفع میکند. این جنس واکنش بلحاظ ماهوی البته از سایرین جدا بوده و صرفا جهت و ضریب نقدهایش بایستی مدیریت شود تا نقض غرض صورت نگیرد.
💢یک سرود در ابتدای امر، یک اثر فرهنگی و رسانه ای است ولی وقتی بحق و شایسته به میدان عملیاتی و جریانسازی وارد شده و پیشانی کار فرهنگی و جریان رسانهای ما قرار میگیرد، بایستی از تمام ابعادش مراقبت نمود و با اقدامات سخیف ارگانی و نهادی، شبیهسازی ها و طنزپردازیهای مضحک و عوامانه و همچنین فیگورهای روشنفکرمآبانه، سطح تاثیرش را در داخل خنثی نکرد.
✍علیرضامحمدلو، کارشناس و پژوهشگر رسانه
🆔 @andisheengelabi