هدایت شده از در محضر آیتالله میرباقری
فلسفه زیر چتر وحی.mp3
848.2K
🎧 استاد میرباقری | فلسفۀ وحیانی (حکمت)
⚡️ به گمان ما آن منطقي که بايد حاکم بر همه منطقها باشد، منطق تبعيت از اديان الهي است.
⚡️ به يک معنا فلسفه بايد زيرمجموعه وحي قرار بگيرد. نبايد يک دستگاه موازي با دستگاه انبيا به نام فلسفه در عالم داشته باشيم. لذا جايگاه فلسفه نسبت به دين يک جايگاه موازي نيست که بگوييد يک حوزه، کار عقلي است و يک حوزه، کار نقلي است و اين دو موازي هم هستند. اين طور نيست. به گمان ما بايد فلسفه زيرمجموعه دين قرار بگيرد.
🔗 https://eitaa.com/mirbaqeri_ir/3398
#حکمت_کاربردی
☑️ @mirbaqeri_ir
فصل اخلاق.pdf
1.32M
این متن به تبیین «فلسفه اخلاق» از منظر کتاب و سنت می پردازد. سرفصل های بحث در ده محور عبارتند از:
اول؛ پایگاه حسن و قبح اخلاقی نزد اندیشمندان امامیّه
دوم؛ الوهیت و عبودیت، پایگاه اصلی اخلاق و حسن و قبح
سوم؛ ولایت حق، کانون همه خیرات و محاسن و ولایت باطل کانون همه شرور و قبایح در عالم
چهارم؛ مبادی فطری و تکوینی معرفتشناسی اخلاق
پنجم؛ بسط اخلاق بر محور تولی به ولایت حق و ولایت باطل
ششم؛ تشخیص حسن و قبح برمحور ولایت
هفتم؛ نظام ولایت تاریخی اخلاق
هشتم؛ نظام ولایت اجتماعی اخلاق
نهم؛ عدل و نظام حقوقی اسلام
دهم؛ جمع بندی https://eitaa.com/fotoooh #فلسفه_اخلاق
فلسفه تابع وحی
سخنان استاد میرباقری در جلسه پیش دفاع
🔸سخنان استاد میرباقری در جلسه دفاع رساله «جایگاه ولایت در دین» با تطبیق بر حوزه «اخلاق»- تابستان 1397
با حضور حجت الاسلام رضا برنجکار (استاد راهنمای دوم)
و دکتر امداد توران (استاد مشاور)
و حجت الاسلام محمدتقی سبحانی (استاد داور)
و حجت الاسلام شریعتمداری (استاد داور)
و حجت الاسلام نادم (استادداور)
و حجت الاسلام سید ابوالحسن نواب
هدایت شده از معارف
آیت الله العظمی مظاهری:
💠مرحوم صدرالمتألهین«رضواناللهتعالیعلیه» در اول أسفار میگوید:
من مدتی مشّاء خواندم و متخصّص در فلسفۀ مشّاء شدم، دیدم تاریک است. مدتی اشراق خواندم و متخصّص در فلسفۀ اشراق شدم و دیدم خطرناک است. دست زدم به قرآن و اهلبیت«سلاماللهعلیهم» و دیدم آرام شدم.
لذا خیلی جاها وقتی صدرالمتألهین بحثهای خیلی بالای فلسفی نظیر حرکت جوهری را بیان میکند، بعد از بحثهای دقیق فلسفی یک جمله دارد و میفرماید:
«و هذا المطلب الشریف الغامض اللطیف مما وجدوه و حصلوه بالکشف و الشهود عقیب ریاضاتهم و خلواتهم، و هو مما اقمنا علیه البرهان مطابقاً لکشف والوجدان»؛
عمل به قرآن مرا به اینجا رسانده است. من روی عقیدهای که دارم، استدلال میکنم، یعنی استدلالهایم برای توست و برای خودم نیست؛ بلکه خودم به مرتبۀ یقین رسیدهام. خودم از نظر علمی، علمالیقین و عین الیقین و حقالیقین، به واسطۀ عمل به قرآن و متابعت از اهلبیت«سلاماللهعلیهم» به این مقام رسیدهام، اما متخصص در مشّاء و اشراق هستم. لذا برایت استدلال هم میکنم. لذا قرآن از نظر توحید خیلی بالا و رساست و هر بیسوادی میفهمد.
مثلاً صدرالمتألهین«رضواناللهتعالیعلیه» چهل دلیل برای اثبات وجود خدا میآورد، اما خود مرحوم صدرالمتألهین اقرار دارد که ادلّۀ در قرآن رساتر از چهل دلیل اثباتی فلسفی من است. قرآن راجع به نبوت خیلی رسا و عالی دلیل دارد و در باب نبوت کتابهای ارزندهای نوشته شده است، اما آن کتابها اگر متکی باشد به قرآن و متکی باشد به اهلبیت«سلاماللهعلیهم»، آنگاه خیلی رسا و عالی میشود و اما اگر از خود درآوری باشد، خوب است و نبوت را اثبات میکند، اما آنچه قرآن اثبات میکند، نیست.
هدایت شده از در محضر آیتالله میرباقری
🔰 رابطۀ فقاهت و حکمت
💥 باید دامنۀ #فقاهت گسترش پیدا کند تا بتواند #حکمت را هم پوشش دهد.
💠 استاد سید محمدمهدی میرباقری:
«چه در #حکمت، چه در عرفان و چه در فقه، باید دامنه تفقه دینی گسترش پیدا کند و این گسترش، منوط به #گسترش_روش است و این روش، نباید جدای از روش تحقیق در سایر حوزههای عقلانیت باشد.
باید یک منظومه روش تحقیقی پیدا شود که مقیاس مطالعه آن، «فرد، جامعه و تاریخ» و روشش هم روش تعبد باشد و هماهنگی بین حوزههای مطالعاتی را هم ببیند. کمااینکه الان در ایجاد وحدت رویه در دانشهای مدرن، طبقهبندیها و روش تحقیقها و بلکه شبکه تحقیقاتی ایجاد کردهاند تا منظومه کهکشانی تحقیقات را به وحدت برساند؛ یعنی مثلاً حرفی که در حوزه شیمی کاربردی زده میشود، با فیزیک نظری هماهنگ باشد. معنای #شبکه_تحقیقات، همین است.
ما میخواهیم در شبکه تحقیقات، یک امر جدید دیگری را هم داخل کنیم و آن، تفقه عام دینی است. باید تفقه دینی را درون این منظومه تعریف کرد و در روش تحقق و سپس در شبکه تحقیقات برد و در همه این مراحل باید تفقه دینی را #متغیر_اصلی قرار داد. اگر نتوان تفقه دینی را متغیر اصلی قرار داد و تعبد به وحی را در همه عرصهها جاری کرد، معرفتهای دینی بهنفع عقلانیتهای دیگری منحل خواهند شد.
بنابراین، هم مجموعه عقلانیت، باید عقلانیت متعبد شود و بهصورت یک منظومه در بیاید و هم اینکه باید محور این منظومه کیهانی، معرفتهای دینی باشد. معرفتهای دینی باید از احکام موضوعی، گسترش پیدا کنند و هم وارد عرصه احکام نسبتها و احکام جهت شده و هم وارد احکام کلان و توسعه شوند.»
🔗 https://eitaa.com/mirbaqeri_ir/3398
#حکمت_کاربردی
#فقاهت_و_حکمت
☑️ @mirbaqeri_ir
فلسفه تابع وحی
آیت الله العظمی مظاهری: 💠مرحوم صدرالمتألهین«رضواناللهتعالیعلیه» در اول أسفار میگوید: من مدتی
🔸هدف از ارسال اینگونه مطالب این است که فلسفه اسلامی (در همه مکاتبش با اختلاف در شدت و ضعف) متأثر از معارف وحیانی بوده است و این امر غیرقابل انکاری است. اما چرا نیاییم این تأثیرپذیری را بسط و تفصیل دهیم و آن را قاعده مند کنیم؟
🔸به عبارت دیگر، اینگونه تأثیرپذیری ها، مبتنی بر کشف و شهود، یا الهامات غیبی یا به نحو ارتکازی و یا مستند به یکی دو آیه و روایت و به صورت گزینشی و بعضاً برداشت های ذوقی است و به هیچ نحو استناد آنها اجتهادی و ضابطه مند نیست.
🔸نظریه «فلسفه تابع وحی» (فتوح) معتقد است می بایست ابتدا در مقام «فهمِ» هستی، با روش اجتهادی به منابع (کتاب و سنت) مراجعه کرد و سپس در مقام «استدلال» ، با بیان عقلی، فلسفه را سامان داد.
🔶آخرین یادداشت وبلاگ شهید فخری زاده پیرامون «احیای فلسفه»
به نام خداوند جان و خرد
کزین برتر اندیشه بر نگذرد
دوستان سلام
مدتی این مثنوی تأخیر شد مهلتی بایست تا خون شیر شد
با یاری حق تعالی بر آن شدم که بار دیگر نوشتن مطلب را آغاز کنم. و اگر خدا بخواهد ادامه دهم و با یاری او و شما آهنگ زمانی مشخصی را برای درج مطالب رعایت کنم.
عنوانی که در بالا ذکر شد، شاید شگفتی آور باشد. شاید سؤال شود که مگر فلسفه اسلامی مرده است که نیاز به احیا داشته باشد. و نیز، چه نیازی به احیاء این فلسفه داریم؟
ابتدا به این سؤال می پردازیم که حیات چیست.
از دید این حقیر حیات یعنی قدرت ایجاد تعامل با محیط پیرامون و تأثیر گذاری بر آن و تأثیر پذیری از آن. و حیات متعالی وقتی است که این تعامل منجر به رشد دو طرف تأثیر گذار و تأثیر پذیر شود.
حال قضاوت را به اهل فلسفه می سپارم که پاسخ دهند که آیا فلسفه اسلامی در دوران حاضر با محیط پیرامون خود تعامل دارد؟ در حل کدام مسئله علمی تلاش کرده است؟ هر علمی اعم از علوم انسانی و علوم تجربی؟ اساسا فیلسوفان این عصر تن به رویارویی جدی با مسائل سنگین علمی می دهند؟
چند مقاله داریم که به نقد تفسیرهای فلسفی ناشی از علوم بر اساس مبانی فلسفه اسلامی پرداخته باشد؟ این فلسفه چقدر تأثیر پذیرفته است. روایت فلسفه امروز با روایت ملاصدرا تفاوتی کرده است؟
هنوز مقولات عشر با همان شکل و ترتیب و عناوین نقل می شود. هنوز از عبارات صده های قبل استفاده می شود. فلسفه اکنون همان است که ملای شیرازی می فرمود. شاید بعضی از مثال های آن تغییر یافته باشد.
مقایسه کنیم با فلسفه در مغرب زمین. چه تعامل چدی با علوم دارد. چالش ایجاد می کند و چالش می پذیرد. در پی این چالش ها نحله های مختلف به وجود آمده است. و مدام در حال رشد است. تأثیر جدی بر علوم دارد. و اساسا علاوه بر تأیر بر روند پیشرفت علوم نقش انطباق یافته های این علوم را با نحوه زندگی مردم بر عهده گرفته است.
در رشد علوم هم وضعیت روشن و واضح است. می گویند انشتین بعد از مدتی گفته بود که این نسبیت آن قدر پیشرفت کرده است که من دیگر قادر به فهم آن نیستم.
فکر می کنم تا این جای کار زنده نبودن فلسقه اسلامی را روشن کرده باشیم. و در یاد داشت بعدی به ضرورت احیاء می پردازیم. انشاءالله تا نوشته ای دیگر خدا نگه دار
📚http://www.mfakhrizadeh.blogfa.com/
🏠https://eitaa.com/fotoooh
🔸 لَمْ تُمَثَّلْ فَتَكُونَ مَوْجُوداً..
(الصحيفة السجادية، ص: 212)
استاد مفیدی:
در این مورد، راغب معنای "مثُل" را با "انتصاب" قرین می کند به معنای راست ایستادن و شاید این معنی نزدیک کند ما را به اصل معنایش. در مثالهایی که عرب دارد مثُل صرف مشابهت نیست بلکه ظهور در مشاعر است یعنی اگر چیزی برای شما واضح باشد نمی گویند مثُل. عرب "مثُل المعنی بین یدی عقل" نمی گویند اما "مثلت الشجرة بین عینیه" می گویند. همینطور تمثّل به معنای ظهور است در صحیفه ی سجادیه حضرت فرمودند:"لم تُمثّل فتکون موجودا" واین عبارتی است که قبلا بحث کردیم دلالت می کند بر اینکه خدای متعال وجود مقابلی ندارد، وجود برای وجدان است و وجدان برای مثول است بین یدی المشاعر، و حضرت می فرمایند خداوند متعال تمثل ندارد تا وجود به معنای وجدان داشته باشد. و آیه ی مبارکه ی "ارسلنا علینه روحنا فتمثل لها بشرا سویا " برای هر دو حرف راغب و ابن فارس سازگار است.
🏠https://eitaa.com/fotoooh
🔶 فهم اشاره ای خداوند
🔸مرحوم استاد سیدمنیرالدین حسینی:
پس ما دركي كه از خدا داريم چيست؟ ميگوئيم درك اشاره به غيب منيع است. درك داريم از عجز خودمان درك داريم از اينكه حتماً بايد باشد ميگوييد اينكه حتماٌ بايد باشد داريم به او اشاره ميكنيم. ميگوييم نه خير؛ مبادا خداي ذهني را بپرستيد. مبادا مطلق سازي درست كنيد و او را بپرستيد. بلكه بايد مرتباً او را تنزيه كنيد. ميگوئيد او منزه هست از آنچه كه من بفهمم، پشت سر تنزيه هم تكبير ميكنيد مي گوئيد: اكبر است من ان يوصف به بيان امام صادق (ع) ظاهراً اينست كه در حضور حضرت صادق (ع) گفتند الله اكبر من كل شيء كه حضرت فرمودند اينجور تعبير نكن، بعد فرمودند: الله اكبر من ان يوصف. خدا بزرگتر از آن است كه وصف شود. پس تكبير ميكنيد و بعد از تكبير هم، باز از خود اين تكبير او را تنزيه ميكنيد. پس پرستش مخلوق ذهني و مفهوم ذهني يا يك معني ذهن نيست. ذهن اشاره به غيب منيع ميكند؛ ذهن ميتواند تو را متوجه به خودت بكند.
📚جلسه 9 ربط؛ 62/6/23
🔸 استاد مفیدی:
وجود خدا اشاری است نه توصیفی. اگر وجود خدا توصیفی باشد، دیگر واجب الوجود نیست. سائل: یعنی خدا اشاره بردار است؟ استاد: ما تترقّب از این که می گویید چیزی هست؟ این انتظاری که از لفظ هستی و وجود دارید، بالاتر از این انتظار شما را مبدأ مطلق برآورده می کند اما نه به این معنا که یک ذاتی داریم که عقل در آن متمرکز می شود و یک حیثی در آن می بیند و وجود را انتزاع می کند. این طور نیست. یعنی ذات خدای متعال، منشأ انتزاع نیست. مفهومی از آن نزع نمی شود. اگر نزع شود، دیگر واجب الوجود نیست.
📚یکشنبه ( 2 / 12 / 2012 )
🏠https://eitaa.com/fotoooh
Tohid-32 971222.mp3
13.6M
مباحث شرح توحید صدوق (وجود اشاره ای و ایمانی- اطلاق صفات به خداوند متعال)- استاد مفیدی https://eitaa.com/fotoooh