eitaa logo
فلسفه تابع وحی
265 دنبال‌کننده
41 عکس
41 ویدیو
71 فایل
معرفی اندیشه فلسفه تابع وحی (فتوح) ارتباط با مدیر کانال: @yahyaab
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از حَنان | یحیی
چندسال پیش در حاشیه یکی از دوره های اموزشی دانشجویی به یکی از اساتید نام آشنای فلسفه و عرفان عرض کردم نظام مفاهیم و هستی شناسی عرفان نظری با نظام معارفی و الاهیاتی احادیث شیعه اختلاف شدید دارد. ایشان فرمودند: من 30 سال است هم عرفان نظری کار می کنم و هم احادیث، و هیچ اختلافی ندیدم. به ایشان عرض کردم عرفان نظری بر محور اندیشه های ابن عربی شکل گرفته است، ایشان که به روایات اهل بیت (ع) مراجعه نکرده است، چگونه نظام فکری او با روایات اهل بیت (ع) منطبق شده است؟!! اصلاً تا به حال کسی کار جدی فقاهتی روی بنیان های اخلاق و عرفان از منظر کتاب و سنت انجام داده است؟ یا همان عرفان ابن عربی را آورده ایم و چند روایت موید برایش پیدا کردیم؟! جای یک در این عرصه خالی است!
گفتمان معرفت 6 - نگاهی به یاء نسبت در واژه فلسفه اسلامی، هستی و چیستی - غلامرضا فیاضی.mp3
49.1M
🎙نشست علمی 🔹موضوع: نگاهی به یاء نسبت در واژه فلسفه اسلامی، هستی و چیستی. 🔹ارائه کننده: استاد آیت الله فیاضی (دامت افاضاته) جلسه: دوم 📆زمان: ۷ فروردین ۱۴۰۲, ۴رمضان المبارک ۱۴۴۴ 🔹مکان: مشهد مقدس، مرکز تحقیقات اسلامی -------------------- ❇️حضرت استاد، در این جلسه، به وجه اسلامی بودن فلسفه پرداخته و در ادامه به برخی پرسشها ناظر بر بحث ایشان، پاسخ میدهند. @monir_ol_din
منطق برهانی یا منطق حجیت؟ استاد فیاضی در نشست «نگاهی به یاء نسبت در فلسفه اسلامی» ( ۷ فروردین ۱۴۰۲، مشهد مقدس، مرکز تحقیقات اسلامی) در ابتدای سخن، تأکید می کنند که فلسفه، معرفت یقینی و برهانی است و مستند به بدیهیات است، یا مستقیم به بدیهی تکیه می کند و یا با قیاس برهانی به بدیهی ختم می شود. در ادامه وقتی می خواهند از اختلاف های فلسفه دفاع کنند، به اختلاف های موجود در فقه مثال می زنند و اینکه هیچ فقیهی ادعا نمی کند که فتاوایش کاملاً مطابق با شریعت است. بین ایندو بیان تضاد وجود دارد، اگر شما معیار فلسفه را بر معرفت برهانی گذاشتید که شرط آن «تطابق با واقع» است دیگر نمی توانید با فقه که معیار آن «حجیت» است - و نه تطابق با واقع- مقایسه کنید. فیلسوف حتماً فلسفه خود را برهانی و مطابق با واقع می داند و فقیه درک خود را حجت می داند و نه مطابق با واقع. لذا از منظر معرفت شناختی ایندو معرفت از دو منطق تبعیت می کنند که اولی (تطابق با واقع)، اختلاف در علم را برنمی تابد اما دومی (حجیت) منافاتی با اختلاف ندارد. حال اگر در همان ابتدای فلسفه در بحث اصالت وجود و ماهیت 5 دیدگاه 1️⃣ پدید آمد، علی القاعده می بایست بگوییم حداقل چهار دیدگاه آن فلسفه نیست چون مطابق با واقع نیست (گفتم حداقل، چون ممکن است پنجمی هم مطابق با واقع نباشد! اما 4 دیدگاه، قدرمتیقن است) 1️⃣ در مطلب بعدی به این دیدگاه ها اشاره می کنم. 🏠@fotoooh
به عنوان نمونه به پنج تفسیر اصالت وجود اشاره می کنیم:‏ تفسیر اول: وجود و ماهیت در خارج، عین یکدیگرند و معنای اصیل بودن وجود، اصالت در تحقق است؛ یعنی وجود، ‏بالذات محقق است و غیره متحقق به. اعتباری بودن ماهیت یعنی ماهیت فی حد ذاتها خالیه عن الوجود و العدم. در ‏اینصورت ماهیت موجوده، اعتباری نیست بلکه بالوجود، محقق است. این تفسیر به استاد فیاضی اختصاص دارد.‏ تفسیر دوم: اصالت وجود به معنای حقیقت عینی و منشاء اثر بودن وجود است و ماهیت، حد وجود است. اعتباری ‏بودن ماهیت، یعنی حقیقت عینی ندارد و اعتبار ذهنی است، چه اینکه از حدود عدمی وجود به دست می آید. این قول ‏به علامه طباطبایی (ره) اختصاص دارد.‏ تفسیر سوم: ماهیت، ظهور حد وجود در ذهن است. اصالت وجود به همان معنای تفسیر دوم (علامه طباطبایی ره) ‏است. اعتباریت ماهیت نیز به معنای اعتبار ذهنی است که لا واقع لها فی الخارج اصلاً. در قول دوم، ماهیت از حدود ‏شیء انتزاع می شد اما در این قول، ماهیت هیچ واقعیتی در خارج از ذهن ندارد و همچون سرابی است که ساخته ذهن ‏است. این دیدگاه از برخی آثار علامه طباطبایی (ره) به دست می آید. (طباطبایی، سید محمد حسین، توحید علمی و ‏عینی، ص 167)‏ تفسیر چهارم: ماهیت، ظهور وجود محدود در ذهن است. معنای اصالت وجود به معنای قول دوم است. همچنین معنای ‏اعتباریت ماهیت، همچون قول سوم است. در این قول، منشاء پیدایش سراب ماهیت، خود وجود محدود است نه حد ‏وجود. این قول به آیت الله جوادی آملی تعلق دارد. (رحیق مختوم، بخش سه از جلد اول، ص 415)‏ تفسیر پنجم: وجود منحصر در وجود حضرت حق است و اما وجود ما سوی الله، در آن اختلاف است؛ برخی می ‏گویند به وجود خداوند، موجودند. برخی دیگر می گویند بالعرض و المجاز موجودند. ایندو تفسیر رایج از وحدت ‏وجود عرفا است اما از وحدت وجود تفسیرهای متعدد دیگری نیز شده است. (فیاضی، دروس مبانی حکمت متعالیه، ‏‏1389)‏ علاوه بر همه این تفاسیر، استاد خسروپناه نظریه «اصالت وجود و ماهیت» را مطرح می کند.(‏‎قمی، محمد، «تبیینی ‏نو از اصالت وجود و ماهیت از منظر استاد خسروپناه»، جاویدان خرد، شماره 30، پاییز و زمستان 1395)‏ 🏠@fotoooh
فقه و مهندسی حیات بشری.pdf
304.1K
در این یادداشت به تبیین منطق حجیت در فقه پرداخته شده است. 🏠@fotoooh
هدایت شده از مکتب اسلامی
گفتگوی مکتب اسلامی با آقای حامد فخری زاده.mp3
20.38M
🎙 گفتگوی تلفنی مکتب اسلامی با فرزند شهید فخری زاده (جناب آقای حامد فخری زاده) در باب نگاه شهید به علم 🔸 شهید معتقد بود علومی که امروز در اختیار ما هستند علوم واقعی نیستند، علم واقعی با انقلاب در علم با منابع معرفتی ایرانی اسلامی رخ می‌دهد. 🔸 ایشان معتقد بود ما صدسال است که مسیر علمی را برعکس رفته‌ایم، علم باید از قرآن شروع شود، نه اینکه فرضیات علمی موجود را بر قرآن تحمیل کنیم. 🔸 ما یک علم واحد داریم، و علوم نباید اینقدر متکثر باشند، آن علم واحد حکمت است. مکتب اسلامی، شبکه خانواده‌محور برای تحقق تزکیه و تعلیم توحیدی | عضو شوید🔻 https://eitaa.com/joinchat/2275540994C6f057befd5
عقل یا وحی؟ امسال در برنامه قرآنی محفل موارد متعددی را شاهد بودیم که از طریق قرآن مسلمان شده اند. بنده مدت هاست بر روی افرادی که کافر بودند و مسلمان شدند و از ادیان و مذاهب دیگر، مسلمان و یا شیعه می شوند دقت می کرده ام که چه عاملی باعث تحول آنها شده است؟ تاکنون هرآنچه دیده ام و پیگیری کردم به واسطه قرآن و معارف اهل بیت (ع) بوده است. اما در علوم کلاسیک فلسفه و کلام به ما آموخته اند که راه اثبات دین، عقل است لذا برای یک غیرمسلمان نمی توانی با زبان درون دینی (نقلی) یعنی قرآن و روایات سخن بگویی، چون او (کافر) خدا را قبول ندارد چه رسد به قرآن و روایات. غیر مسلمان هم قرآن و روایات شما را قبول ندارد لذا نمی توان از این طریق برای او استدلال بیاوری. در نتیجه می بایست از طریق استدلال عقلی با او سخن بگویی یعنی طریق فلسفه و کلام عقلی. در نتیجه فلسفه خود را مقدم بر دین جای می دهد (در سیر اثباتی و معرفتی) و وحی را بر پایه های اثباتی عقل فلسفی مبتنی می سازد. و از اینجا نتیجه می گیرد که حجیت عقل، ذاتی است و حجیت وحی نیز توسط عقل اثبات می شود. اما چنانچه گذشت، در عمل می بینیم کسانی که مسلمان یا مومن و موحد می شوند با براهین فلسفی نبوده بلکه بلکه با نور قرآن و معارف اهل بیت (ع) بوده است. بنده حتی یک مورد نیافتم که یک فیلسوف توانسته باشد یکنفر را مومن کرده باشد از طریق برهان فلسفی! یا غیرمسلمانی را مسلمان کرده باشند. (البته استقرای بنده ناقص است و قصد استناد به آن را ندارم). به نظر شما چرا بین مقام نظر و عینیت قضیه تهافت وجود دارد؟ 🏠@fotoooh
💠 مناقشه در تقدم عقل بر وحی آنچه در کتب کلاسیک فلسفه و کلام عقلی از تقدم عقل و اثبات عقلی بر وحی سخن گفته می شود بر دو مبنای مخدوش استوار است. 1️⃣ استدلال اول آنها چنین است که استفاده از نقل (کتاب و سنت) منوط بر پذیرش و ایمان به آنهاست درحالیکه غیر مسلمان به آنها ایمان ندارد لذا نمی توان در تفاهم و احتجاج با او، از وحی استفاده کرد بلکه می بایست از عنصر مشترکی به نام عقل بهره برد. اشکال سخن فوق در همان پیش فرض نخست است که «استفاده از وحی، منوط به ایمان به آن است» درحالیکه دربسیاری از موارد مخاطب قرآن و روایات عام است و می تواند در فهم و ادراک مخاطب غیر مسلمان اثر گذارد. به طور مشخص دسته ای از آیات قرآن کریم، عقل انسان را خطاب قرار می دهد و فهم این آیات در مقام احتجاج نیازی به ایمان پیشینی به صاحب وحی ندارد. چنانچه وقتی نبی اکرم (ص) مبعوث شدند و با کفار و مشرکین جزیره العرب مواجه می شدند، آنها به حضرت (ص) ایمان نداشتند. بله بخشی از آیات و فرامین قرآن که دعوت به یک امر «تعبدی» می کند، نیازمند ایمان است ولی نمی بایست همه وجوه قرآن را از سنخ تعبدی دانست. 2️⃣ مبنای دومی که در رویکرد رایج وجود دارد و محل مناقشه است این است که در این تحلیل، فرایند تفاهم و احتجاج «ذهن محور» است و نه «قلب محور» و این مبنای انسان شناختی و معرفت شناختی صحیح نیست. قلب انسان، موطن گرایش ها، احساسات و تعلقات انسان در کنار معلومات و محاسبات است و ایندو مقوله از یکدیگر مستقل و منفک نیستند بلکه در تقوم با یکدیگر شکل می گیرند. قلب و روح انسان همچون کتابخانه ای نیست که مجلدات کتاب در کنار یکدیگر قرار گیرند و در محتوای همدیگر تاثیرگذار نباشند، همچنین بخشی از آن معلومات باشد و بخش دیگری به امیال و احساسات اختصاص پیدا کرده باشد و میان آنها دیوار کشیده شده باشد. با پذیرش ترابط و تاثیر متقابل امیال و معلومات در قلب انسان می توان به نقش و کارکرد ویژه گرایشات و امیال در تفاهم، پذیرش و ایمان آوردن انسان ها پی برد. از این رو شاهد هستیم بسیاری از آیات قرآن قلب و روح و جان انسان ها را مخاطب قرار می دهد و نه صرفاً ذهن و سنجش آنها را. برهمین اساس می توان به علت تفاوت ساختار و محتوای قرآن با کتب فلسفه و منطق و کلام و استدلال های آنها پی برد. توجه به دو نکته ای که به اجمال اشاره شد می تواند زیربنای معرفت شناسی نوینی را مبتنی بر انسان شناسی وحیای پایه ریزی کند که با واقعیت دنیای امروز نیز سازگاری بیشتری دارد. 🏠@fotoooh
🗓۲۷ رمضان سال ۱۱۱۱ق 🏳️رحلت علامه مجلسی/۱۰ 💠رهبرانقلاب ‼️حدیث، مثل تاریخ است. گاهی اوقات مطالعه یک حدیث، تأثیری را از لحاظ معارف اسلامی و معرفت اسلامی در دل می‌گذارد که یک استدلال عقلی، آن تأثیر را نمی‌گذارد؛ یعنی خود کلام معصوم، نورانیت دارد. البته ما تعبیر می‌کنیم به «نورانیت» و شک هم نیست که این کلمات، مظهر نورند؛ امّا کیفیت بیان و نحوه‌ی ارائه و ادای مطلب هم به گونه‌ای است که اثرگذار است. بعد از ۱۴۰۰ سال از زمان صدور این حدیث گذشته، باز هم که حدیث را نگاه می‌کنید، می‌بینید در دل انسان، اثر می‌گذارد. حدیث اخلاقیش همین‌جور است. حدیث عقیدتی همین‌جور است. بیان مستحبّاتش همین‌جور است. انسان می‌بیند آن مستحب را در کلمات فقها مثلاً نوشته‌اند و تعبّداً هم انجام می‌دهد؛ ولی وقتی که حدیثش را می‌خواند، می‌بیند که اعتقاد انسان شد. اثر حدیث، این‌جوری است؛ خیلی اثرگذار است. گذشتگان ما، علمای بزرگی که در منبرها و در موعظه‌ها حدیث می‌خواندند، کلامشان بسیار مؤثر بود. این، بسیار کار خوبی بود که موعظه را با زبان حدیث برای مردم بیان کنند. ما یک عالَم حرف می‌زنیم، بعد می‌بینیم که یک حدیثی، با بهترین دلیل و وافی‌تر از آنچه که ما گفتیم، در دل مردم، اثر می‌گذارد و البته تاریخ هم همین‌طور است. تاریخ هم در بالا بردن سطح معرفت و استحکام معرفت، خیلی مؤثر است که البته آن هم بحث جداگانه‌ای است که با تاریخیون باید در میان گذاشت. حدیث را قدر بدانید! کار حدیث را دنبال کنید! تدوین حدیث را حتما جدی بگیرید و فهم حدیث و کلید فهم حدیث را یک نقطه‌ای بدانید که باید روی آن، کار کرد. ۷۹/۷/۱۹ @Jahade_tabeini
5.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نسبت معرفت ایمانی با معرفت استدلالی 🏠@fotoooh
عقل و وحی چقدر ساده انگارانه است اگر تصور شود که «عقل» ذاتی است که در وجود همه انسان ها یکسان عمل می کند و از دیگر خصوصیات آنها تأثیر و تأثر نمی پذیرد، در همه شرایط تربیتی و اجتماعی کارکرد یکسانی دارد، در هر جامعه ای که باشد، در هر عصر و زمانه ای که باشد، در هر برهه تاریخی که باشد، عقل عقل است و راه به واقع دارد!! این تحلیل ذات انگارانه ارسطویی از عقل در مقابل می ترسد اگر مولفه های دیگری را در فهم و ادراک عقل تأثیر دهد، سر از نسبیت درآورد، لذا خیال خود را راحت کرده و بالکل بی خیال ماجرای تأثیرپذیری می شود! چقدر ساده و خوب ؛ همه انسان ها عقل دارند و حسن و قبح را تشخیص می دهند و از بدیهیات شروع کنند و با برهان به درک مطابق با واقع برسند! این تحلیل بسیط و ساده، چشم خود را از کثرت و تنوع ادراکات بشری می بندد و تمایلی ندارد که کثرت فلسفه های عقلی و تناقض های ادراکات اخلاقی را تحلیل کند و همه آنها را خطاهای بشری معرفی می کند که از مسیر عقلی خارج شده اند. اما اگر به واقعیت مقوله معرفت عقلی در عالم خوب نگریستیم، خواهیم دید که فهم عقلی تا چه میزان از محیط تربیتی و اجتماعی پیرامون خود متأثر است. ازمعارف وحی نیز چنین استفاده می شود که عقل، انگاه شکوفا می شود که در پرتو نور خورشید ولایت و هدایت الهی قرار گیرد. جالب اینکه بنا بر قول شیخ مفید ره دیدگاه رایج و متفق علیه متکلمین امامیه نیز همین بوده است که عقل نیازمند وحی است: و اتفقت الإمامية على أن العقل محتاج في علمه و نتائجه إلى السمع و أنه غير منفك عن سمع ينبه العاقل على كيفية الاستدلال و أنه لا بد في أول التكليف و ابتدائه في العالم من رسول و وافقهم في ذلك أصحاب الحديث و أجمعت المعتزلة و الخوارج و الزيدية على خلاف ذلك و زعموا أن العقول تعمل بمجردها من السمع و التوقيف إلا أن البغداديين من المعتزلة خاصة يوجبون‏ الرسالة في أول التكليف و يخالفون الإمامية في علتهم لذلك و يثبتون عللا يصححها الإمامية و يضيفونها إلى علتهم فيما وصفناه‏ 📚 أوائل المقالات في المذاهب و المختارات، ص: 45 اما هم اکنون اگر از نسبت عقل و وحی در حوزه سخن بگویی، فریاد وا عقلاه ! بلند شده و گویی خدا را انکار کرده ای و تو را متهم به انکار عقل می کنند...! 🏠@fotoooh