eitaa logo
فلسفه تابع وحی
265 دنبال‌کننده
41 عکس
41 ویدیو
71 فایل
معرفی اندیشه فلسفه تابع وحی (فتوح) ارتباط با مدیر کانال: @yahyaab
مشاهده در ایتا
دانلود
🔶معرفت الهی، محصول رشد و تربیت عقل، توسط وحی 🔸استاد میرباقری معرفتی که انبیاء با خود می‌آورند بعضاً مخاطب آن عقل انسان است و استدلال عقلی در انسان ایجاد می‌کند، لکن این به معنی استقلال عقل نیست. ما باید عقل را هم در تولی به انبیاء قرار دهیم تا شکل محاجه انبیاء با ملحدین را هم در فضای عقلی دریافت کنیم. حتماً آنها در مواجهه با روشن کردن عقل انسان، طریقه خود را داشته اند. بلکه ما ادعا می‌کنیم که علت موفقیت نسبی فلاسفه ما در این است که بیگانه نسبت به فعل انبیاء نبودند و شکل کاری که می‌کنند و استدلالی که طراحی می‌کنند، سعی کرده اند منافات با دستگاه انبیاء نداشته باشد. در سطح کلان معارف خود، هماهنگ بودند و در فروعات معرفتی خود هم عدم مخالفت قطعیه را دنبال می‌کردند. لذا در جایی مثل معاد جسمانی، وقتی با ادله موافق نمی‌بینند کار خود را تخطئه می‌کنند. ولی خود فلاسفه هم ادعا ندارند که در همه فرآیند علمی خود، نهایت تولی و موافقت اکثری با شکل کار انبیاء را دارند. ما در این کار نیاز به تولی حداکثری به حضرات معصومین داریم. البته ما قصد مقابله با علومی مثل فلسفه و عرفان را نداریم بلکه عرض ما این است که باید این علوم ذیل وحی رشد و توسعه پیدا کنند و اینکه منطق آنها مستقل از وحی تصویر شود که خودش به هر چه برسد حجت است با این مخالف هستیم. قوای عقلی و شهودی انسان تحت تعالیم انبیاء به رشد و شکوفایی می‌رسد، و ما در شکل مواجهه با این امور باید به منطق انبیاء برگشت کنیم و جدال احسن انبیاء با منکرین و ملحدین را محور قرار دهیم تا دستگاه عقلی ما در تولی، رشد و توسعه پیدا کند. باید توجه کنیم عقل مخلوق خداست ولی این به معنی استغناء از وحی نیست بلکه عقل در تبعیت از وحی و با اثاره انبیاء شکوفا می‌شود و الا به شیطنت می‌افتد. اینکه مکرر شنیده می‌شود که انسان برای رسیدن به معرفت الهی چندین راه در عرض هم دارد و همه یک چیز را می‌گوید (اشاره به سه گانه عقل و شهود و وحی) این حرف تمامی نیست. چه ادعا کنیم این سه راه در واقع یک راه است و یا ادعا کنیم این سه راه ولو یکی نیستند ولی هر سه حق هستند، این حرف‌های وجهی ندارد. بله قبول داریم که ادبیات عقلی و شهودی که در نزد شیعیان امیرالمومنین ایجاد شده است، هماهنگی بیشتری با وحی الهی دارد زیرا بیشتر تحت تاثیر فعل و دعوت انبیاء بوده است. لذا راه یکی جز وحی نیست و راه‌های دیگر حجیت شان به تبعیت از وحی است. یک شبهه‌ای که بعضاً مطرح این است که گفته می‌شود که الان فلاسفه بدون وحی، با ملحدین استدلال می‌کنند و خدا را اثبات می‌کنند. لکن این حرف حل کردن معما بعد از حل شدن آن است. اینکه اصل و ریشه‌های حرف‌هایی که امروز به عنوان استدلال عقلی مطرح می‌شود، چطور ایجاد شده است محل بحث است. ما حرف مان این است که اگر انبیاء نمی‌آمدند عقل مستقل به معرفت الهی دلالت نمی‌شده است. ما بعد از قرن‌ها رسالت و زحمت انبیاء امروز این حرف‌ها را می‌زنیم و عقل ما چنین توانایی پیدا کرده است. و البته میزان حجیت این حرف‌هایی که دستگاه‌های عقلی زده می‌شود باید در همین ارجاع به منطق وحی سنجه شود. شاهد مهم این حرف ما این است که جوامعی که از تعالیم و دستگاه انبیاء دور شده اند، اینها روز به روز از معرفت به خدا و منطق انبیاء دور شده اند. اگر سرپرستی جوامع را فلاسفه ملحد بدست بگیرند، ولو انسان‌ها عقل دارند ولی عقل مستقلاً آنها را به سمت خدا و معرفت الهی سیر نمی‌دهد. تازه همه این اتفاقات بعد از این همه زحمت‌های انبیاء و بعثت رسل است. عقل اگر تحت سرپرستی طاغوت قرار گیرد، از درون آن معرفت الهی حاصل نمی‌شود بله نتیجه آن الحاد خواهد بود. عقل و شهود ما مستقلاً راهی ندارد و تحت سرپرستی قرار می‌گیرد و البته ممکن است تحت ولایت کفر واقع شود. معرفت الهی در اختیار انبیاء است و عقلی که تحت سرپرستی اولیاء الهی قرار نگیرد، نتیجه اش معرفت الهی نیست. 📚شرح کتاب الحجه، جلسه 31 🏠@fotoooh
6.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نیچه یکی از بزرگترین فیلسوفان غرب است و تاثیر او بر فلاسفه و اندیشمندان غربی غیرقابل انکار است. نیچه‌ای که می‌گوید: خدا مرده است و مرده خواهد ماند و ما او را کشته‌ایم... God is dead God remains dead. And we have killed him. How shall we comfort ourselves, the murderers of all murderers? What was holiest and mightiest of all that the world has yet owned has bled to death under our knives: who will wipe this blood off us? What water is there for us to clean ourselves? What festivals of atonement, what sacred games shall we have to invent? Is not the greatness of this deed too great for us? Must we ourselves not become gods simply to appear worthy of it? نترسید از اینکه به این تفکرات «نه» بگوئید. 💠 @profderakhshan
هشدار آیت‌الله میرباقری نسبت به مطالعات انبوه و بدون قاعده در حوزه علوم اجتماعی .mp3
2.4M
🎧هشدار آیت‌الله میرباقری نسبت به مطالعات انبوه در حوزه علوم اجتماعی ⚡نحوه فهم ادبیات دین و پرهیز از عرفی سازی آن ⚡تکلیف حوزه در قبال علوم مدرن ⚡نحوه مطالعات در علوم اجتماعی مدرن
⚡برای شناخت هر تمدن و فرهنگی، اول باید بروید سراغ هنر و اخلاقیاتش 🔰دکتر‌ محمد‌ رجبی‌دوانی: 🔸هر تمدن و فرهنگی که در‌ جهان شکل گرفته، براساس تلقی حضوری و قلبی‌ای است که افراد یک جامعه از عالم هستی داشته اند. هر انسانی از عالم وجود تصوری دارد ک این یک نوع تلقی است، از هستی مطلق که خداوند متعال هست هم یک تصوری دارد که این هم یک نوع تلقی است و به‌همین ترتیب از عالم هستی که مخلوق خداوند است و از خودش بعنوان یک مخلوق، تصورات و تلقی‌هایی دارد. 🔸افراد براساس آن نحوه تلقی قلبی که از خود، عالم و خدا دارند، شخصیت‌شان را می‌سازند و بر اساس این تلقی‌ها با جهان و خدای آن ارتباط برقرار میکنند‌‌؛ مجموعه اینها منجر به شکل گیری یک نوع مشی و سبک خاصی در زندگی افراد میشود. این نحوه تلقی حضوری و قلبی روی خواسته های انسان تاثیر میگذارد و آن وقت عقل شخص آنطوری که آن خواسته میخواهد حرکت میکند یعنی نحوه تلقی روی اینکه چه چیزی بخواهیم و چه چیزی نخواهیم تاثیر می‌گذارد؛ عقل ما تابع خواست ماست؛ لذا اینکه میگویند خودمان را بسپاریم به دست عقل، مثل این است که بگوییم خودمان را بسپاریم به دست ماشین؛ ماشین ابزاری است که براساس یک‌سری اصول و قواعد کار میکند ولی این ماهستیم که مقصد ماشین را تعیین میکنیم؛ لذا عقل ما تابع خواست و اراده ماست.خواست هم جایگاهش در دل است و انبیا هم آمدند که دل های ما را منقلب کنند، نیامدند که با ما بحث عقلی و فلسفی کنند. قرآن کریم درهمین راستا درباره کسانی که حرف حق را نمیپذیرفتند، می‌فرماید: فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزَادَهُمُ اللَّهُ مَرَضًا 🔸بنابراین شخصیت ما کاملا بستگی دارد به این که قلب ما چه چیزی را بخواهد و چه چیزی را دوست داشته باشد، چه بدانیم و چه ندانیم، خواسته های قلبی خودبه‌خود به‌ما، نوعی شخصیت میدهد. حضرت علی علیه السلام چقدر زیبا فرمودند قِيمَةُ كُلِّ امْرِئٍ مَا يُحْسِنُهُ ارزش هرفردی به‌ آن چیزی است که آن‌را می‌پسندد؛ لذا برای سنجش شخصیت هرکس ببینید که چه چیزی را باارزش می‌داند، ارزش‌گذاری افراد به آن چیزی است که آن را زیبا می‌داند و آن را می‌پسندد. خواست‌قلبی ما آن‌چیزی است که در شخصیت، منش و روش ما تجلی پیدا میکند و خودش را در اخلاق، رفتار و در عقلانیات ما نشان میدهد. 🔸بر اساس آنچه بیان شد برای شناخت هر تمدن و فرهنگی، اول باید بروید سراغ هنر و اخلاقیاتش؛ ببینید که افراد وابسته به یک تمدن چه چیزی را زیبا می‌دانند و ارزش‌گذاری های اخلاقی‌شان به‌ویژه درحوزه اخلاق اجتماعی براساس چه چیزی است و چه چیزی را فضیلت محسوب می‌کنند؛ این تعیین میکند که آن‌ها چه تلقی‌ای از عالم و آدم دارند آن‌وقت به جوهر فرهنگ‌شان پی می‌برید. 📚بررسی سیر‌‌‌ فرهنگ‌ و‌ تمدن‌ غرب _جلسه دوم
1401.mp3
8.2M
🔊 بیانات حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی در سیزدهمین گردهمایی اساتید علوم عقلی مجمع عالی حکمت 📆چهارشنبه 25 آبان 1401 💠 از نیمه سخن، مقایسه خداشناسی فلسفه با وحی را بشنوید...
هدایت شده از فلسفه تابع وحی
به مناسبت سالگرد رحلت آیت الله مصباح یزدی سخنان با اهمیت ایشان پیرامون ضرورت پژوهش های بنیادین در علوم انسانی و تاریخچه انقلاب فرهنگی در جمع مسئولان فرهنگستان علوم اسلامی قم (1390) 👇👇👇 💠 https://eitaa.com/fotoooh/333 گزارش استاد میرباقری از اندیشه فرهنگستان 👇 💠https://eitaa.com/fotoooh/336 🏠@fotoooh
Erfan AhleBeyti.mp3
30.77M
💯🔊 🔸 صوت کامل همایش ملی عرفان اهل بیتی 🎙 با سخنرانی: آیت الله استاد استاد ⏰ چهارشنبه ۱۰ اسفندماه ۱۴۰۱ 🏢 قم، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی 🔍 اخبار همایش را اینجا بخوانید👇 🌐 iict.ac.ir/erfaanahlbeyyti 🆔 @iictchannel
فلسفه تابع وحی
💯🔊 #بشنوید 🔸 صوت کامل همایش ملی عرفان اهل بیتی 🎙 با سخنرانی: آیت الله #علی_اکبر_رشاد استاد #سید_
در ابتدای همایش عرفان اهل بیتی، حجت الاسلام رودگر دبیر محترم همایش بیان می فرمایند که فعالیت های این مرکز در طول دو دهه، دو هدف را دنبال کرده است: اول، با مواجهه مجتهدانه با نصوص کتاب و سنت با روش اجتهادی و فقاهتی باشد. دوم، تأیید و دفاع از عرفان موجود (یعنی عرفان اهل بیتی ، در مواجهه سلبی با تراث تاریخی عرفان اسلامی نخواهد بود.) این سوال پیش می آید که نسبت این دو هدف با یکدیگر چیست؟ یعنی به نحوی اجتهاد می کنید از نصوص که عرفان موجود تأیید شود؟! یعنی نتایج اجتهاد از قبل مشخص است و صرفاً می خواهید مویدات آن را از نصوص جمع آوری کنید؟ با یک پروژه سفارشی مواجه هستیم؟! آیا واقعاً می شود این پروژه را اجتهاد فقاهتی نامید به نحوی که صرفاً به دنبال استناد به وحی و تأمین حجیت است؟! سخن فوق مثل این است کسی بگوید ما قصد اجتهاد از کتاب و سنت را داریم به نحوی که فلان نظر اثبات شود! بنابراین نمی توان از این پروژه عظیم و گسترده با تمام هزینه هایی که کرده است امید داشت که بتواند عرفان موجود را تکامل بخشد و کاستی های آن را تکمیل کند، بلکه صرفاً پروژه ای سفارشی برای تأیید عرفان موجود است. در اینصورت توصیه می شود نام فقاهت و تفقه را خراب نکنند. یحیی عبدالهی 🏠@fotoooh
هدایت شده از حَنان | یحیی
چندسال پیش در حاشیه یکی از دوره های اموزشی دانشجویی به یکی از اساتید نام آشنای فلسفه و عرفان عرض کردم نظام مفاهیم و هستی شناسی عرفان نظری با نظام معارفی و الاهیاتی احادیث شیعه اختلاف شدید دارد. ایشان فرمودند: من 30 سال است هم عرفان نظری کار می کنم و هم احادیث، و هیچ اختلافی ندیدم. به ایشان عرض کردم عرفان نظری بر محور اندیشه های ابن عربی شکل گرفته است، ایشان که به روایات اهل بیت (ع) مراجعه نکرده است، چگونه نظام فکری او با روایات اهل بیت (ع) منطبق شده است؟!! اصلاً تا به حال کسی کار جدی فقاهتی روی بنیان های اخلاق و عرفان از منظر کتاب و سنت انجام داده است؟ یا همان عرفان ابن عربی را آورده ایم و چند روایت موید برایش پیدا کردیم؟! جای یک در این عرصه خالی است!
گفتمان معرفت 6 - نگاهی به یاء نسبت در واژه فلسفه اسلامی، هستی و چیستی - غلامرضا فیاضی.mp3
49.1M
🎙نشست علمی 🔹موضوع: نگاهی به یاء نسبت در واژه فلسفه اسلامی، هستی و چیستی. 🔹ارائه کننده: استاد آیت الله فیاضی (دامت افاضاته) جلسه: دوم 📆زمان: ۷ فروردین ۱۴۰۲, ۴رمضان المبارک ۱۴۴۴ 🔹مکان: مشهد مقدس، مرکز تحقیقات اسلامی -------------------- ❇️حضرت استاد، در این جلسه، به وجه اسلامی بودن فلسفه پرداخته و در ادامه به برخی پرسشها ناظر بر بحث ایشان، پاسخ میدهند. @monir_ol_din
منطق برهانی یا منطق حجیت؟ استاد فیاضی در نشست «نگاهی به یاء نسبت در فلسفه اسلامی» ( ۷ فروردین ۱۴۰۲، مشهد مقدس، مرکز تحقیقات اسلامی) در ابتدای سخن، تأکید می کنند که فلسفه، معرفت یقینی و برهانی است و مستند به بدیهیات است، یا مستقیم به بدیهی تکیه می کند و یا با قیاس برهانی به بدیهی ختم می شود. در ادامه وقتی می خواهند از اختلاف های فلسفه دفاع کنند، به اختلاف های موجود در فقه مثال می زنند و اینکه هیچ فقیهی ادعا نمی کند که فتاوایش کاملاً مطابق با شریعت است. بین ایندو بیان تضاد وجود دارد، اگر شما معیار فلسفه را بر معرفت برهانی گذاشتید که شرط آن «تطابق با واقع» است دیگر نمی توانید با فقه که معیار آن «حجیت» است - و نه تطابق با واقع- مقایسه کنید. فیلسوف حتماً فلسفه خود را برهانی و مطابق با واقع می داند و فقیه درک خود را حجت می داند و نه مطابق با واقع. لذا از منظر معرفت شناختی ایندو معرفت از دو منطق تبعیت می کنند که اولی (تطابق با واقع)، اختلاف در علم را برنمی تابد اما دومی (حجیت) منافاتی با اختلاف ندارد. حال اگر در همان ابتدای فلسفه در بحث اصالت وجود و ماهیت 5 دیدگاه 1️⃣ پدید آمد، علی القاعده می بایست بگوییم حداقل چهار دیدگاه آن فلسفه نیست چون مطابق با واقع نیست (گفتم حداقل، چون ممکن است پنجمی هم مطابق با واقع نباشد! اما 4 دیدگاه، قدرمتیقن است) 1️⃣ در مطلب بعدی به این دیدگاه ها اشاره می کنم. 🏠@fotoooh
به عنوان نمونه به پنج تفسیر اصالت وجود اشاره می کنیم:‏ تفسیر اول: وجود و ماهیت در خارج، عین یکدیگرند و معنای اصیل بودن وجود، اصالت در تحقق است؛ یعنی وجود، ‏بالذات محقق است و غیره متحقق به. اعتباری بودن ماهیت یعنی ماهیت فی حد ذاتها خالیه عن الوجود و العدم. در ‏اینصورت ماهیت موجوده، اعتباری نیست بلکه بالوجود، محقق است. این تفسیر به استاد فیاضی اختصاص دارد.‏ تفسیر دوم: اصالت وجود به معنای حقیقت عینی و منشاء اثر بودن وجود است و ماهیت، حد وجود است. اعتباری ‏بودن ماهیت، یعنی حقیقت عینی ندارد و اعتبار ذهنی است، چه اینکه از حدود عدمی وجود به دست می آید. این قول ‏به علامه طباطبایی (ره) اختصاص دارد.‏ تفسیر سوم: ماهیت، ظهور حد وجود در ذهن است. اصالت وجود به همان معنای تفسیر دوم (علامه طباطبایی ره) ‏است. اعتباریت ماهیت نیز به معنای اعتبار ذهنی است که لا واقع لها فی الخارج اصلاً. در قول دوم، ماهیت از حدود ‏شیء انتزاع می شد اما در این قول، ماهیت هیچ واقعیتی در خارج از ذهن ندارد و همچون سرابی است که ساخته ذهن ‏است. این دیدگاه از برخی آثار علامه طباطبایی (ره) به دست می آید. (طباطبایی، سید محمد حسین، توحید علمی و ‏عینی، ص 167)‏ تفسیر چهارم: ماهیت، ظهور وجود محدود در ذهن است. معنای اصالت وجود به معنای قول دوم است. همچنین معنای ‏اعتباریت ماهیت، همچون قول سوم است. در این قول، منشاء پیدایش سراب ماهیت، خود وجود محدود است نه حد ‏وجود. این قول به آیت الله جوادی آملی تعلق دارد. (رحیق مختوم، بخش سه از جلد اول، ص 415)‏ تفسیر پنجم: وجود منحصر در وجود حضرت حق است و اما وجود ما سوی الله، در آن اختلاف است؛ برخی می ‏گویند به وجود خداوند، موجودند. برخی دیگر می گویند بالعرض و المجاز موجودند. ایندو تفسیر رایج از وحدت ‏وجود عرفا است اما از وحدت وجود تفسیرهای متعدد دیگری نیز شده است. (فیاضی، دروس مبانی حکمت متعالیه، ‏‏1389)‏ علاوه بر همه این تفاسیر، استاد خسروپناه نظریه «اصالت وجود و ماهیت» را مطرح می کند.(‏‎قمی، محمد، «تبیینی ‏نو از اصالت وجود و ماهیت از منظر استاد خسروپناه»، جاویدان خرد، شماره 30، پاییز و زمستان 1395)‏ 🏠@fotoooh