eitaa logo
فتوحات عرفانی
1.1هزار دنبال‌کننده
67 عکس
16 ویدیو
10 فایل
يا هُوَ يَا مَنْ لا هُوَ إلا هُوَ ادمین: @fotuhat1 کانال در تلگرام: t.me/fotuhat
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸سرنوشت انقلاب را برایتان بگویم ... | در آینده ایران و اسرائیل، تقابل مستقیم خواهند داشت 🔸 📆 (این سخنرانی آیت الله حائری شیرازی در جمع سپاه استان اصفهان - سال ١٣۶۵ هستش. یعنی حدود ۳۸ سال قبل) ⚔️ امروز در عالم دو ولایت مطرح است: «(ع) نسبت به مسلمانان خالص» و « برای مسلمانان ناخالص». هر دوی این ولایت‌ها درحال رشد هستند و باید هم رشد کنند. ببینید چه می‌خواهم بگویم! در این‌طرف، ولایت امام دارد سر بلند می‌کند. در آن‌طرف هم ولایت اسرائیل دارد سر بلند می‌کند. در این وسط، کسانی هستند که باید یا جذب این بشوند یا جذب آن بشوند. اگر هنوز جذب نشده‌اند، به‌خاطر این است که این دو ولایت هنوز به‌اندازۀ کافی به خودشان نرسیده‌اند. اسرائیل هنوز به رشد نهایی خودش نرسیده است. نهضت امام هم هنوز به رشد نهایی خودش نرسیده است. ⚔️ کسانی که با امام مخالفت می‌کنند، اینها می‌مانند تا اینکه بالاخره از زیر پرچم اسرائیل سر دربیاورند! چون در عالم، دو ولایت بیشتر نخواهد بود. منتها این دو ولایت، هنوز به حد کافی بزرگ نشده‌اند. در آینده، وقتی این دو کاملاً رشد بکنند، با یکدیگر خواهند شد؛ یعنی دیگر هیچ مملکتی، بین [نهضت] امام و اسرائیل واسطه و فاصله نخواهد بود. الان سوریه و لبنان واسطه هستند. در آینده، حکومت اسلامی و اسرائیل [ ] با هم اصطکاک پیدا خواهند کرد؛ یعنی ولایت اهل‌بیت(ع) یک طرف، یهود هم یک طرف! تمام کسانی که نمی‌توانند زیر بار یهود بروند، می‌بینند که چاره‌ای جز قبول ولایت اهل‌بیت(ع) ندارند. آن‌وقت، اهل‌بیت(ع) رشد می‌کنند. در این وضعیت است که تمام جوامع، جز یهودی‌صفتان، سراغ امام زمان(ع) می‌آیند و این مقدمۀ ظهور امام زمان(ع) خواهد شد. ⚔️ شما می‌پرسید: «چرا یهود، قطب مقابل ولایت اهل‌بیت(ع) است؟» در روایت داریم کسانی که با اهل‌بیت(ع) مخالفت کنند و بغض ایشان را داشته باشند، یهود این امت‌اند. زینب کبری(ع) در همین ایام محرم و صفر، در کوفه صحبت کرد. حضرت به اهل کوفه گفت: «ضربت علیکم الذلة و المسکنة»! یعنی همان‌چیزی را که قرآن به یهود نسبت داده، حضرت خطاب به کوفیان می‌گوید! اینجا مقصود از کوفیان، تنها اهل کوفه نیست. کوفه در آن روز، نمونه‌ای بوده برای تمام کسانی که امام حسین(ع) را ترک کردند. قرآن به یهود گفت: (ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَ الْمَسْكَنَةُ وَ باؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ) و زینب کبری هم خطاب به کسانی که امام حسین(ع) را تنها گذاشتند، چنین گفت. امروزه هم، ، همان تجلّی ولایت اهل‌بیت(ع) است؛ آنهایی که ولایت فقیه را نپذیرفتند، ولایتشان به ولایت یهود منتهی خواهد شد! ⚔️ را برایتان گفتم تا اگر سختی‌ها و فشارهایی پیش آمد، بدانید کسی که بناست در صف اهل‌بیت(ع) باشد را تحت فشار قرار می‌دهند. این شخص اگر به درد اهل‌بیت(ع) نخورد، به صف دشمنان ایشان ملحق خواهد شد. در مقابل هم، بسیاری افراد از صف دشمنان بیرون می‌آیند و به صف شما می‌پیوندند. بدانید که صف انقلاب، این است و این مشکلات را دارد تا زمانی که جلوه پیدا بکند. 💠 کانال فتوحات عرفانی: @fotuhat ‌ ‌ ‌ ‌
12.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وَلَا تَهِنُواْ وَلَا تَحۡزَنُواْ وَأَنتُمُ ٱلۡأَعۡلَوۡنَ إِن كُنتُم مُّؤۡمِنِي 🎥 صحبت‌های آرام‌بخش سید حسن نصرالله. : باز، آغازی دیگر ✍🏻خدا می‌داند همه این بصیرت و همه این وسعت، تنها و تنها از طریق حضور در دل انقلابی آغاز شد که آن پیشوای بزرگ فرمود: «آمریکا شیطان بزرگ است». و حال این سید عزیز در بستر چنین حضوری در مقابل عقبۀ آمریکا یعنی رژیم صهیونیستی ایستاد و تا این اندازه جلو و جلوتر رفت تا راه، همچنان گشوده بماند؛ ولی با آغازی در آینۀ شخصیت آن شهید. و این است معنای «باز آغاز»، آغازی بعد از آغازِ شهادت حاج قاسم. مهم، آینه‌ای است که از طریق شهید سید حسن نصرالله مقابل ما گشوده شد و از این به بعد معنای سخنان نایب الإمام حضرت آیت الله خامنه‌ای معنای عمیق‌تر و اصیل‌تری خواهد بود. @fotuhat @Matalebevijeh
هدایت شده از الهادی
‌ ‌ ✍🏻 دلنوشته حضرت حجت الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری به‌مناسبت شهادت شیخ نبیل قاووق از سران حزب الله لبنان: (انتشار به مناسبت هفتمین روز شهادت) ▪️آه... شِیخ نَبیل وَ ما اَدریک بِسَماحة الشِّیخ وَ ساحةِ الشِّیخ ▪️ عالم، مجاهد، کلامی، قرآنی، طوبی له و حسن ماب... که عاشق شهادت بود و متحیرم چگونه ما در حوزه‌های علمیه شیعی، جای خالی آنان را پر کنیم. ▪️ همت آنان، سعی و تلاش آنان، استقامتشان و خلاصه اخلاصشان مخصوص به خودشان بود و هیهات که شناخته نشدند. ▪️ شب‌ها به قرآن مشغول بود و روزها به کسب علم و کار جهادی، خدمت به مسلمانان و فقرا و مستضعفین... ▪️یا دَهر! اُفّ لَک مِن خَلیلی وای بر تو ای دنیا که بهترین ها را صید می‌کنی. ▪️ یک نفر بود اما به قدر یک ملت برای ایتام آل محمد مفید بود. ▪️ سینه‌ام تنگی می‌کند و به خود می‌گویم بقیه عمر را به حسرت و غم بگذران که هم سید مقاومت و هم شیخ نبیل قاووق رفتند و به خود جواب می‌دهم: «بل احیاء عند ربهم یرزقون.» ▪️ خلاصه: نشسته پشت دو پلکم هزار اقیانوس رها کنید مرا تا وسیع گریه کنم 🔺 @nasery_ir ‌ ‌ ‌ ‌
گفتگویی در باب تجلی ذاتی.mp3
26.13M
🎙 گفتگویی در باب تجلی ذاتی 👥 آقایان بحرینیان، نجات‌بخش، روح‌الامین، بهرامی و... 🗓 ۲۳ مهرماه ۱۴۰۳ 📍سرای هنر و اندیشه (سُها) 💠 @fotuhat ‌ ‌
گفتگویی درباره نسبت شرق‌شناسی و عرفان (۲مهر۱۴۰۳).mp3
53.3M
🎙 گفتگویی درباره نسبت شرق‌شناسی و عرفان 👥 آقایان بحرینیان، نجات‌بخش و... 🗓 ۲ مهرماه ۱۴۰۳ 📍سرای هنر و اندیشه (سُها) 💠 @fotuhat ‌ ‌
فتوحات عرفانی
#گعده_غیررسمی 🎙 گفتگویی درباره نسبت شرق‌شناسی و عرفان 👥 آقایان بحرینیان، نجات‌بخش و... 🗓 ۲ مهرماه
اگر فرصت ندارید این فایل را به طور کامل بشنوید، از دقیقه ۶۶ به بعد را گوش بدهید...
‌ ‌ 💠 می‌خواست چلّه سوم را بگیرد که پیرزنی آمد و نگذاشت: «می‌خواهی توبه‌ات را بپذیرد؟» نگاهش کرد و بعد سر تکان داد که بله. -فرزندم، خزانه او پر از طاعت مقبول است و دعای مستجاب. چیزی ببر که ندارد! -چه چیزی را ببرم که او نداشته باشد؟ -بیچارگی و عجز، نیاز و خواری و شکستگی! -از کجا بیاورم؟ -عاشق شو! محمود مقاومت کرد که باید مثل پدرش زهد بورزد و تارک دنیا شود. تصمیم جدی داشت که همه‌چیز و همه کس این دنیا را ترک کند و به مکه برود. پیرزن گفت: «دنیا چه ارزشی دارد که ترک آن داشته باشد؟ دنیا یعنی غفلت. زهد از دنیا هم یعنی غفلت. دنیا ناچیز است و زهد در ناچیز غفلت است.» -تو کیستی؟ این حرف‌ها را از کجا آورده‌ای؟ -من کسی‌ام که گناهکار را از گناه توبه می‌دهم و عابد را از عبادت. 💠 کانال فتوحات عرفانی: @fotuhat ‌ ‌ ‌ ‌
‌ ‌ -من هم به‌دنبال توبه‌ام. بگو بگو چه کنم؟ -گناه را فراموش کن! -همه می‌گویند که توبه یعنی گناهانت را فراموش نکنی! -اشتباه نکن، به قاعده عشق توبه کن! یاد جفا در روزهای وفا جفا است. 💠 کانال فتوحات عرفانی: @fotuhat ‌ ‌ ‌ ‌
‌ ‌ 🔻 وحدت نفس [بخش اول] خلاصه در اثر آن ذكر شريف، در اين جلسه وحدت نفسى برايم حاصل شد كه من آن را توحيد واقعى به حساب آوردم، به طورى كه با خود مى گفتم: چيزى را كه عرفا سال هاى سال زحمت مى كشند و به دنبال آن مى گردند به دست آورده ام. غافل از اينكه آن، وحدت نفس بود، نه توحيد واقعى. و اگر روشنى لازم را در آن زمان مى داشتم از همان كشف آقاى فاطمى متوجه مى شدم كه اين حال، توحيد واقعى نيست. در عين حال بعد كه به منزل رفتم از خداى متعال درخواست كردم به من بفهماند كه اين حال چه بوده است؟ همان شب در خواب ديدم سوار وسيله اى مانند تانك شده ام - و اين در واقع صورت همان ذكر شريف بود كه در مسجد كوفه مشغول شدم - و آن وسيله مرا به سوى مقصدى سير مى داد و به قدرى قدرت داشت كه هر مانعى را از مقابل برداشته، خودش هم راه مى ساخت و هم به جلو مى رفت. تا اينكه وارد شهرى شديم. شهرى بسيار زيبا و با صفا، داراى قصرها و باغ هاى دل انگيز كه در كنار درياى مواجى قرار داشت و منظره اى غير قابل وصف را به وجود آورده بود. كوچه باغ هاى زيباى آن كه آب دريا نيز در داخل آنها آمده بود و از نسيم درختان آن، روح انسان حياتى تازه مى يافت هر كدام به نام كسى و متعلق به فرد خاصى بود. همين كه وارد شهر شدم ناگهان خود را سوار بر اسب قرمز بسيار زيبايى ديدم كه فرد ديگرى نيز سوار بر آن اسب بود. با خود گفتم: بروم كوچه هاى كنار دريا را از نزديك تماشا كنم. به ابتداى كوچه ى عريض و بس فرح انگيزى رسيدم كه گويى بهشت بود و از آنجا دريا را به خوبى مى ديدم. و متوجه شدم كه اين كوچه به نام من و متعلق به خود من است. تصميم گرفتم با اسب خود به داخل كوچه رفته، عازم دريا شوم. مأمورى كه آنجا ايستاده بود پرسيد: كجا مى رويد؟ گفتم: مى خواهم به دريا بروم. گفت: اينجا ديگر جاى اسب نيست بايد پياده شويد. با اين بيان به حقير فهماندند كه سير نفس تمام شده و به وحدت نفس رسيده ام، ولى من مى خواهم با حفظ خوديت و تعيّن، به حقيقت يعنى توحيد واقعى برسم. كوچه ى متعلق به من كه به دريا مى پيوست و در واقع حقيقتى محدود و داراى تعيّن بود نيز همين معنا را در بر داشت. پاسخ دادم: من تازه امشب به اينجا رسيده ام، مى خواهم سال ها در اينجا مانده و مأنوس گردم، آنگاه پياده شوم. در اين هنگام از خواب بيدار شدم. گويا در همان شب خانواده ى ما كه اصلاً اهل معنا و عرفان نيست خواب ديده بود كه من مشغول خوردن شراب خاصى هستم كه غير از شراب هاى هميشگى است! پرسيد تعبير آن چيست؟ گفتم: ان شاء الله خير است. وحدت نفس، هم حالى است بسيار لذت بخش و هم مرحله اى است خطرناك. يكى از خطراتش اين است كه چون انسان در آن حال مى تواند بر ساير نفوس اثر بگذارد و براى نفوس جزئى نفس كلى شود، چنانچه در آن حال بماند چه بسا ادعاى قطبيت يا بابيت كند. و چون در اين مرحله با عالم ولايت و با نفس كلى يعنى با نفس ولىّ امر آشنا مى شود ممكن است خود را ولىّ وقت بداند. از خصوصيات ديگر وحدت نفس، حالت استقلالى است كه انسان پيدا مى كند و ديگر از هيچ چيز متأثر نمى شود. و چون سير نفس تمام شده است طلب و حركت از انسان گرفته مى شود و ديگر هيچ گونه ترقى نخواهد داشت؛ لذا اگر عنايت الهى شامل حال چنين كسى نگردد و او را از آن مرحله رد نكنند همان جا مانده و متوقف مى گردد. البته آنجا مرحله اى نيست كه هر كس به آسانى به آن نايل گردد. كسانى نيز مانند صوفى ها و افراد منحرفى كه در اين زمينه ادعاهايى دارند بعيد مى دانم به اين مرحله نايل شده باشند. براى بسيارى از كسانى هم كه به اين مرحله نايل مى گردند همين وحدت نفس ممكن است منزل باشد. چنان كه استاد معظم جناب آقاى انصارى كه فردى روشن و عارف يگانه ى زمان خود بود مى فرمود: آقاى سيد على اكبر اعمى كارش تمام شده، يعنى به توحيد رسيده، در حالى كه وقتى وى حالات خود را براى بنده تعريف كرد متوجه شدم گرفتار همين مرحله است. بعد از فوتش نيز در عالم خواب او را در اولين منزل از منازل آخرت كه در طول يكديگر بودند ديدم. وحدت نفس نيز در واقع اولين منزل و از جهتى آغاز ترقى است كه از آنجا به بعد انسان با يقين جلو مى رود. بعضى از بزرگان سال ها در همين مرحله مانده اند. نه توانسته اند از آن رد شوند و نه پذيرفته اند كه اين وحدت نفس است. 💠 کانال فتوحات عرفانی: @fotuhat ‌ ‌
‌ ‌ 🔻 وحدت نفس [بخش دوم] البته هر قدر ظرفيت سالك بيشتر باشد ديرتر به توحيد مى رسد، امّا اين موضوع ربطى به متوقف شدن و ماندن در آن مرحله ندارد. مرحوم آقاى انصارى نظرشان اين بود كه حافظ - عليه الرحمه - چهل سال در حال مجاهده بوده و به آنچه مى خواسته نرسيده، تا آنكه حال جذبه اى پيدا مى كند و دو سال ادامه مى يابد و در خلال همين دو سال تكميل مى شود. ايشان در اين مورد به شعر او استناد مى فرمود كه: چهل سال رنج و غصه كشيديم و عاقبت تدبير ما به دست شراب دو ساله بود به هر حال، من با اينكه متوجه نوع حال خود شده بودم هيچ كارى از دستم ساخته نبود. به خاطر دارم در نماز جماعت جناب آقاى سيد جمال گلپايگانى رحمه الله «قد قامت الصلوة» و تكبير و ساير اجزاى نماز را از ايشان نمى شنيدم، بلكه گويى صداى حق تعالى در گوشم نواخته مى شد! و چنان وجد و نشاطى داشت كه با هيچ لسانى نمى توان بيان كرد. با اين وصف چگونه مى توانستم از آن مرحله رد شوم؟ چند روز بيشتر نگذشت كه يك شب خواب ديدم در يك كارخانه ى برق هستم و مرحوم سيد على اكبر اعمى كه در آن وقت هنوز زنده بود به آنجا آمد. كارخانه ى برق صورت مبدأ نفوس است. آمدن مرحوم سيد على اكبر هم گويا از طرفى به مناسبت نامش «على» و از سوى ديگر به تناسب حال وحدت نفسى كه در آن بسر مى برد بى ارتباط نبود. ايشان پرسيد: آسيد حسين! چه طوريد؟ گفتم: ما كه ديگر به توحيد رسيديم. پاسخ داد: كدام توحيد؟! اين، توحيد نفس خودت مى باشد! در اين لحظه از خواب بيدار شدم و همزمان بابى از علم به قلبم مفتوح گشت و ضمن آنكه از آن حال رد شدم تازه متوجه شدم همان گونه كه ذات و اسما و صفات حق تعالى را تجلياتى است، نفس نيز داراى تجلياتى مى باشد كه تمايز آنها از هم و به خصوص تفاوت و تمايز تجلى ذات نفس از تجلى ذات حق حتى براى بسيارى از كملين عالم نيز قابل تشخيص نيست. بايد دانست كه رسيدن به وحدت نفس غير از معرفت نفس است كه حضرت امير عليه السلام آن را منتهاى هر علمى شمرده و در باره ى آن فرموده اند: «من عرف نفسه فقد عرف ربه»؛ زيرا معرفت نفس در واقع باب توحيد حقيقى و باب معرفت حق مى باشد. روزى استاد معظم آقاى انصارى رحمه الله از حال يك نفر تعريف مى كردند. حقير كه در آن وقت با عالم نفس آشنا شده و آن را خوب تشخيص مى دادم و چيز فوق العاده اى به نظرم نمى آمد عرض كردم: آقا! اين كه مربوط به عالم نفس است! ايشان فرمود: عجب! پس توقع داريد كجا باشد؟ مى خواهيد عالم نفس نباشد؟ عرض كردم: اگر از عالم نفس باشد چه ارزشى دارد؟ فرمود: آسيد حسين! صدى نود و نه كملين عالم، از عالم نفس بيرون نرفته اند! 💠 کانال فتوحات عرفانی: @fotuhat ‌ ‌