بسم الله الرحمن الرحیم
تلفن همراهم زنگ میخورد ، مدیر گروه خط مقدم است
_الو سلام میری ی دیدار از آقای جلیلی بگیری برای گروه
_ سلام ،من؟!!!_ کی؟ کجا؟کدوم جلیلی؟
_ بابا دکتر جلیلی خودمون دولت سایه 😐حوزه هنری کلاس داره بعد از کلاس باهاشون صحبت کن هماهنگی ها رو انجام بده آقای مرادیان هم هستن با آقای امیری
حاضر شدم رفتم حوزه هنری و سر کلاس «به اتفاق» آقای دکتر جلیلی نشستم ، چقدر دقیق پر محتوا داشت سیاست در اسلام رو میگفت ، چقدر به آیه های قرآن توجه کرده بود تا به حال از این زاویه قرآن رو نخونده بودم ، ی سوال برام پیش اومد دکتر جلیلی که انقدر تسلط به قرآن داره چرا زمان انتخابات تو مناظرات خیلی قرآن نخوند؟ و از این موضوع استفاده نکرد؟
یک ربع از اذان مغرب گذشته بود که دکتر جلیلی معذرت خواهی کردن بابت اینکه وقت حضار رو گرفتن و به موقع به نماز نرسیدن و گفتن برنامه ریزی میکنیم جلسات آینده بعد از اذان کلاس برگزار بشه که بتونید پرسش و پاسخ هم داشته باشید و تعامل دو طرفه باشه.
تو راه آقای مرادیان گفتن قرارمون همین جا کنار مزار شهدای غواص ،جلوی در مسجد حضرت آیت الله خامنه ای که تو حیاط حوزه هنریه
بعد از نماز منتظر آقای مرادیان موندم ، کنار شهدای غواص
دوباره تلفنم به صدا در اومد ، آقای مرادیان بود
_ بفرمایید داخل مسجد خانم ها آقای دکتر رو دوره کردن فرصت خوبیه
_من طبق قرار کنار مزار شهدا هستم.
_ الان فرصت خوبیه بفرمایید داخل خانم
_ چشمی گفتم و تلفن را قطع کردم ، اما من قرار داشتم ، نه تنها با آقای مرادیان بلکه با شهدای غواص! ازشون کمک خواسته بودم باید کنار خودشون با آقای دکتر صحبت میکردم، ضمن اینکه صدای یک خانم در صدای خانم ها گم میشد ، خب بالاخره نوبت به آقایون هم می رسد، بلافاصله پیام دادم من بیرون مسجد با آقای دکتر صحبت میکنم
آقای مرادیان بلافاصله تماس گرفتن ، خانم بفرمایید داخل ،قشنگ معلوم بود از دستم داره حرص می خوره ، این اولین بارم بود که سماجت میکردم
چند دقیقه بیشتر نگذشت که دیدم آقای دکتر جلیلی با حلقه ای از پسران و مردان جوان پر انگیزه محاصره شده و به سمت بیرون در حرکت هستن ، کنار در مسجد منتظر بودم ، آقای امیری به آقای دکتر گفتن آقای دکتر ببخشید این خانم میخواد باهاتون صحبت کنه ، آقای دکتر نگاهی کردن و با ببخشید من آقایون راه را باز کردن ( درست حدس زده بودم ، این ها پسران و مردان مسلمان ایرانی هستن بعید است که به خواهر خود راه ندهند و میدان برای سخن گفتن فراهم نکنند)
آقای دکتر به سمتم آمدند و باهم رفتیم درست بالای سر مزار شهدا ، (با چشم دنبال آقای مرادیان میگشتم ندیدم در میان جمعیت گمش کردم) شروع کردیم به سخن گفتن با آقای دکتر
_ ببخشید آقای دکتر من به نمایندگی از گروه پژوهشی فرهنگی خط مقدم خدمت رسیدم ، گروه ما ی گروه جهادی هست که طبق فرمان آتش به اختیار حضرت آقا در سال ۹۷ تشکیل شد و شروع به کار کرد ، فعالیت ما توی دو تا حوزه هست یکی دفاع مقدس و دیگری بیانیه ی گام دوم انقلاب ، هفتاد و دو نفر هستیم از خانم ها ی نخبه و تحصیلکرده و همچنین نوجوانان ،البته ی تیم پشتیبان هم هستن از دانشگاه بقیه الله که دکترین و... که اعلام آمادگی کردن جهت همکاری. درخواست ما این بود که اگر امکانش باشه یک جلسه ای رو فراهم کنید تا خدمت برسیم
_ ببینید من مخالف برگزاری جلسه هستم چون هیچ نتیجه ی خاصی حاصل نمیشه
_ بله آقای دکتر منظور ما جلسه کارگاهی هست نه صرفاً جلسه
_احسنت ، خب این جلسه کارگاهی باید یک نتیجه داشته باشد، اینکه حضرت آقا می فرمایید گام دوم انقلاب و ما بیایم فقط حرف های حضرت آقا را...
_ سریع پریدم وسط حرفش ، نه ما هدفمان اجرای کردن صحبت های حضرت آقا ست که نهایتاً یک جریان سازی فرهنگی اتفاق بیفته که تاثیر اجتماعی داشته باشه
_ احسنت ، هدف همین هست
_ آقای مرادیان را کنار دکتر جلیلی دیدم که میخواست مختصری از گروه بگوید که با تایید آقای دکتر جلیلی مواجه شد ، رو به من کرد و ادامه داد
پس شما یک کاری کنید ، موضوع جلسه را دقیقا مشخص کنید، یک ، دو ، سه و هدف از این جلسه ، بدهید به آقای امیری که ایشان رئیس ما هستن هر زمانی را تعیین کنند در خدمتم
تشکر کردم ، دوباره جوانان پر انگیزه دوره اش کردند، در چهره هایشان پر از امید بود
به همراه آقای مرادیان و آقای امیری پشت سر جمعیت به راه افتادیم ، آقای مرادیان میگفتن این آقای امیری فرمانده گردان بودن و در زمان جنگ فرمانده ی آقای جلیلی هم بودن
در نظرم آمد چه مرد متواضع و با اخلاصی هستن و انگار هنوز ماموریتش تمام نشده و هنوز باید فرماندهی عملیات را بکند ،به گرمی صحبت کرد گویی با دخترش هم کلام شده ، شماره اش را خواستم ، گفت حتما یک پیام بده که من به خاطر داشته باشم.
وقتی به خانه رسیدم شب بود بعد از شام خوابم برد
صبح ۴ مهر پیام به خانم مدیر
ماموریت با موفقیت انجام شد خانم مدیر
28.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلاس به اتفاق دکتر جلیلی
برای اطلاع از محتوا های کامل تر به کانال@saeedjalily سر برنید
─━━━━━⊱✿⊰━━━━━─
🇮🇷خط مقدم🇮🇷
رسانه پژوهشی فرهنگی دفاع مقدس
╔═══ ࿇ ═══╗
🇮🇷 @frontlineIR 🇮🇷
╚═══ ࿇ ═══╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نام اثر:کجایید ای شهیدان خدایی
شاعر: مولوی
آهنگساز: هوشنگ کامکار
🎤 با اجراي صداي "بيژن کامکار"
زمان:سال ۱۳۵۸ (۰۸:۴۷)
🔍نگاهی به شعر:
کجایید ای شهیدان خدایی
بلاجویان دشت کربلایی
کجایید ای سبکبالان عاشق
پرندهتر ز مرغان هوایی
کجایید ای شهان آسمانی
بدانسته فلک را درگشایی
کجایید ای ز جان و جا رهیده
کسی مر عقل را گوید کجایی
کجایید ای درِ زندان شکسته
#دفاع_مقدس
#کربلا
#شهید
#نوای_حماسه
🇮🇷💕 خط مقدم💕🇮🇷
رسانه پژوهشی فرهنگی دفاع مقدس
╔═════ ࿇ ═════╗
🇮🇷🇮🇷🇮🇷@frontlineIR🇮🇷🇮🇷🇮🇷
╚═════ ࿇ ═════╝
30.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حرف اصلی بیانات رهبر انقلاب در دیدار پیشکسوتان و فعالان دفاع مقدس و مقاومت ۱۴۰۳/۰۷/۰۴
─━━━━━⊱✿⊰━━━━━─
🇮🇷خط مقدم🇮🇷
رسانه پژوهشی فرهنگی دفاع مقدس
╔═══ ࿇ ═══╗
🇮🇷 @frontlineIR 🇮🇷
╚═══ ࿇ ═══╝
خط مقدم.m4a
4.2M
کتاب دختر شینا به صورت صوتی
#قسمت_چهارم
#داستان_شبانه
#خط_مقدم
─━━━━━⊱✿⊰━━━━━─
🇮🇷خط مقدم🇮🇷
رسانه پژوهشی فرهنگی دفاع مقدس
╔═══ ࿇ ═══╗
🇮🇷 @frontlineIR 🇮🇷
╚═══ ࿇ ═══╝
#قسمت_چهارم
از فردای آن روز، آمد و رفت های مشکوک به خانة ما شروع شد. اول عموی پدرم آمد و با پدرم صحبت کرد. بعد نوبت زن عموی پدرم شد. صبح، بعد از اینکه کارهایش را انجام می داد، می آمد و می نشست توی حیاط خانة ما و تا ظهر با مادرم حرف می زد.
بعد از آن، مادر صمد پیدایش شد و چند روز بعد هم پدرش از راه رسید. پدرم راضی نبود. می گفت: «قدم هنوز بچه است. وقت ازدواجش نیست.»
خواهرهایم غر می زدند و می گفتند: «ما از قدم کوچک تر بودیم ازدواج کردیم، چرا او را شوهر نمی دهید؟!» پدرم بهانه می آورد: «دوره و زمانه عوض شده.»
از اینکه می دیدم پدرم این قدر مرا دوست دارد خوشحال بودم. می دانستم به خاطر علاقه ای که به من دارد راضی نمی شود به این زودی مرا از خودش جدا کند؛ اما مگر فامیل ها کوتاه می آمدند. پیغام می فرستادند، دوست و آشنا را واسطه می کردند تا رضایت پدرم را جلب کنند.
یک سال از آن ماجرا گذشته بود و من دیگر مطمئن شده بودم پدرم حالا حالاها مرا شوهر نمی دهد؛ اما یک شب چند نفر از مردهای فامیل بی خبر به خانه مان آمدند. عموی پدرم هم با آن ها بود. کمی بعد، پدرم در اتاق را بست. مردها ساعت ها توی اتاق نشستند و با هم حرف زدند. من توی حیاط، زیر یکی از درخت های سیب، نشسته بودم. حیاط تاریک بود و کسی مرا نمی دید؛ اما من به خوبی اتاقی را که مردها در آن نشسته بودند، می دیدم. کمی بعد، عموی پدرم کاغذی از جیبش درآورد و روی آن چیزی نوشت. شستم خبردار شد، با خودم گفتم: «قدم! بالاخره از حاج آقا جدایت کردند.»
آن شب وقتی مهمان ها رفتند، پدرم به مادرم گفته بود: «به خدا هنوز هم راضی نیستم قدم را شوهر بدهم. نمی دانم چطور شد قضیه تا اینجا کشیده شد. تقصیر پسرعمویم بود. با گریه اش کاری کرد توی رودربایستی ماندم. با بغض و آه گفت اگر پسرم زنده بود، قدم را به او می دادی؟! حالا فکر کن صمد پسر من است.»
پسرِ پسرعموی پدرم سال ها پیش در نوجوانی مریض شده و از دنیا رفته بود. بعد از گذشت این همه سال، هر وقت پدرش به یاد او می افتاد، گریه می کرد و تأثر او باعث ناراحتی اطرافیان می شد. حالا هم از این مسئله سوء استفاده کرده بود و این طوری رضایت پدرم را به دست آورده بود.
#داستان_شبانه
#خاطرات
#شهادت
#خط_مقدم
─━━━━━⊱✿⊰━━━━━─
🇮🇷خط مقدم🇮🇷
رسانه پژوهشی فرهنگی دفاع مقدس
╔═══ ࿇ ═══╗
🇮🇷 @frontlineIR 🇮🇷
╚═══ ࿇ ═══╝
#صفحه ۳۹۳ از مصحف شریف🌱
💠 سوره مبارکه قصص
✨ هدیه به #امام_زمان (عج) 💚
شهید شاهرخ ضرغام
#قرآن
#ختم_قرآن
#خط_مقدم
https://www.aparat.com/v/hamTZ
─━━━━━⊱✿⊰━━━━━─
🇮🇷خط مقدم🇮🇷
رسانه پژوهشی فرهنگی دفاع مقدس
╔═══ ࿇ ═══╗
🇮🇷 @frontlineIR 🇮🇷
╚═══ ࿇ ═══╝
سلام
امروز بعد از مدتها قسمت شد که به زیارت شهدا بریم😍
اولش با ساعت غروب مشکل داشتم و گفتم نمیرم ولی عجیب دلم هوای شهدا رو داشت آنقدر دلتنگ بودم که روحم به سمتشون کشیده شده بود دیگه دل و زدم به دریا و تصمیم گرفتم که برم.
از طرفی سرماخوردگی و اثر داروهای خواب آور داشت من و برای رفتن سست میکردن🥴 ولی یه دوست خوب و همیشه همراهم دوباره من و بلند کرد و عزمم و جزم کردم و با دوستان راهی بهشت شدیم 😄
یک کمی توی زمان بندی اشتباه کردیم و دیر به مقصد رسیدیم🙈 ولی بالاخره رسیدیم☺️
نمیدونم چه سری هست هر وقت به بهشت میام، قطعه مدافعان حرم حتی اگر هم نخوام برم من و به سمت خودشون میکشونه🥺
دوباره قطعه ۵۰ و دوباره مزار شهدای مدافع حرم🥺
داشتم یکی یکی شهدا رو زیارت میکردم که مادر شهید عزیزمان شهید ارمان علی وردی رو دیدم خیلی از زیارت ایشون خوشحال شدم😍
باید بگم واقعا به وجود ایشون با این صلابت بالیدم و افتخار کردم که مانند یک کوه صبور و با استقامت بودن و دخترانی دور تا دورشان حلقه زده بودن و ایشان را مادر خطاب میکردن❤️
مادر شهید زبرجدی عزیز را دیدم با اینکه زبان گویا نداشت ولی با ایما و اشاره به زائران حرم پسرش خوش آمد میگفت و به پسرش افتخار میکرد❤️
خانمی را دیدم که شاید اگر به ظاهرش توجه میکردید تعجب میکردید که او برای چه به اینجا آمده ولی وقتی پای صحبتش نشستم دیدم چقدر عاشق شهدا هست و از شهدا برای مشکلاتش مدد میگیرد❤️
از اینها که گذشتم چهره آشنا و را دیدم
خانم اصلانی عزیز 😍😍
به همراه خانم اصلانی و خانم ترکاشوند و خانم نژادمحمد به سمت دیده بان محترم و پدر بزرگوار گروه، حاج آقای مرادیان رفتیم و از بیانات ایشان بهره بردیم🌺 مخصوصا دخترم که حسابی با حاج آقا هم کلام شده بود و کلی مطالب خوب رو یاد گرفت😍
کم کم به غروب آفتاب نزدیک شدیم که سر مزار شهید دادو رفتیم که با توجه به روایتی که از این شهید شنیدم شهیدی بود که با توجه به تحصیلات عالی و امکاناتی که در اختیار داشت بازهم راضی نشد و با خدا معامله کرد و به شهادت رسید.🌹
دیگه موقع اذان شد و نماز جماعت در وسط بهشت😍
شاید اگر خونه مونده بودم حالم آنقدر خوب نمیشد که بعد از این بهشت گردی حالم دگرگون و خوب شد😍😍😍
به قلم خانم باغی
#بهشت_گردی
#دلنوشته
#خاطرات
#شهادت
#خط_مقدم
─━━━━⊱✿⊰━━━━─
🇮🇷خط مقدم🇮🇷
رسانه پژوهشی فرهنگی دفاع مقدس
╔═══ ࿇ ═══╗
🇮🇷 @frontlineIR 🇮🇷
╚═══ ࿇ ═══╝
سلام بر همراهان گرامی
به نظر شما چرا باید دفاع مقدس را روایت کرد؟ و اساسا چه فایده ای دارد؟
نظرات خود را به ای دی @geniuspro75 ارسال نمایید
سخنان رهبر معظم انقلاب در جمع پیشکسوتان دفاع مقدس پاسخ به این سوال است 👇
هدایت شده از KHAMENEI.IR
#خط_دیدار | مروری بر بیانات رهبر انقلاب در دیدار پیشکسوتان و فعالان دفاع مقدس و مقاومت ۱۴۰۳/۰۷/۰۴
💠درباره علل تهاجم نظامی به کشور ما که به دفاع مقدس ۸ساله انجامید
🏷برآشفتگی از سخن نوِ جمهوری اسلامی در قبال نظم باطل حاکم بر دنیا
📌در این نقطه حساس دنیا یک انقلاب مردمی بینظیر به وجود آمده بود و
🌟تفکر نوینی را برای اداره جهان ارائه کرده بود؛
❌نظم حاکم آن روز بر جهان، این را نمیتوانست تحمل کند
🌐میدانستند که این حرف، این فکر، خاصیتش توسعه یافتن در دنیا است
🗣امروز بعضیها از داخل خودمان جمهوری اسلامی را ملامت میکنند که
🔺«جمهوری اسلامی با دنیا بد است، با دنیا قهر است»🔻
👈اگر منظور این است که ما با دنیا کار سیاسی، کار اقتصادی، تعامل یا رفتوآمد نداریم
❌واضح است که این خلاف واقع است
❇️ما امروز با مجموعههایی تعامل داریم که بیش از نیمی از مردم دنیا، در این مجموعهها و کشورها زندگی میکنند
👈اگر مقصود این است که ما با نظم سیاسی نظام سلطه مخالفیم،
✅بله، این درست است
♦️امروز هم مثل همان اوّل انقلاب، ما با نظام سلطه مخالفیم
⭕️با تسلط آمریکا مخالفیم
🔻میبینیم نتایج کارهایشان را:
⚠️جنگهایی که راه میافتد
⚠️ظلمهایی که میشود
⚠️تبعیضهایی که صورت میگیرد
⚠️ملتهایی که زیر فشار قرار میگیرند
⏪این وضعیت... آن روز انگیزه حمله به مرزهای ایران شد، و
💪امروز به برکت ایستادگی و حضور قدرتمندانه ملت ایران در صحنههای مختلف،
❗️آن جرئت را دیگر ندارند که به مرزها حمله کنند، و
⭕️جور دیگری مشغول موذیگری و مشغول دشمنی کردن و عنادند
☝️این مخالفت برطرف نمیشود تا وقتی که جمهوری اسلامی و ملت ایران حرف زور آنها را قبول کنند،
🔹که قبول هم نخواهند کرد
🏷وحشت از تأثیرات جاذبههای جمهوری اسلامی بر دیگر ملتها
📌دو جور جاذبه در جمهوری اسلامی بود و هست و باید حفظ بشود:
1️⃣جاذبه سیاسی
🛡همین ایستادگی در مقابل نظم غلط جهانی است
❤️ملّتها برعکس قدرتها و دولتها، دلشان به این جاذبه سیاسی گرایش دارد
2️⃣جاذبه معنوی
✨همین توجه به ایمان الهی، ایمان دینی در نظام اسلامی است
⭕️در این دنیای مادی، جوانها در همین کشورهای بهاصطلاح پیشرفته و متمدن،
🚨احساس پوچی و بیفایدگی میکنند،
🔺روزبهروز خودکشیها زیادتر میشود
❤️ایمان دینی به آنها احساس پناه میدهد، دل آنها را گرم میکند
💠درباره گزارش حادثه جنگ تحمیلی
🏷گزارش توصیفی
♦️گزارشِ شکلیِ جنگ است:
🔺جنگ چه جوری آغاز شد، ادامه پیدا کرد، به کجا منتهی شد،
🔺وضعیت دو طرف چگونه بود
⭕️وضعیت طرف مهاجم:
✔️تجهیزات کامل
✔️برنامه از پیش فراهمشده
✔️پشتیبانیهای مستمر
✔️سازمان مهندسی قوی
✔️مجهز به ارتباطات مستحکم و سلاحهای روز
⭕️وضعیت طرف مورد تهاجم، یعنی ما:
❌تجهیزات ناقص و بیجایگزین
❌سازمانهای رزمی دستخورده
👈نتیجه:
✅فتوحات متعدد ما بعد از حدود ۱ سال
✅بیرون کردن ارتش سرافکنده دشمن، بعد از ۸ سال
🏷گزارش تبیینی
♦️باطن و روح جنگ و جبهه را برای ما روشن میکند
❇️این جنگ فقط برای دفاع از خاک وطن نبود
🔸دفاع از اسلام بود،
🔸عمل کردن به دستور قرآن بود
🛡دفاع مقدس، جهاد فیسبیلاللّه بود
🌟لذا سرتاسر جبهه عبادتگاه بود
✨نمازهای با خشوع، گریههای نیمهشب، خدمات بیریا
📚اینهایی که در تاریخ خواندیم،
♻️در این جنگ از نزدیک یا دیدیم یا از کسانی که دیده بودند شنیدیم
🔍جوان امروز احتیاج به اطلاع در هر دو زمینه دارد که باید کار بشود
📌عدهای اینها را میدانند ⏪ بیان کنند
📌عدهای ⏪ اینها را تبدیل کنند به محصولات جذاب
💠درباره مشابهت واقعه امروز در لبنان و فلسطین با دفاع مقدس
📌این هم جهاد فیسبیلاللّه است
♦️بر همه واجب است تلاش کنند، کمک کنند و
👈فلسطین را به مسلمانها، به صاحبان اصلیاش برگردانند
💵در این نبرد هم دشمن از پول، سلاح، امکانات،تبلیغات جهانی برخوردار است
⛔️طرف مقابل، عُشری از اعشار آن امکانات را هم ندارند
💪اما در عین حال، آن کسی که پیروز است، طرف مجاهد فیسبیلاللّه است
🔻بله، ضربه وارد میکنند؛
🛡اما استحکام سازمانی و انسانی حزباللّه بسیار بیشتر از این حرفها است
💠نکته پایانی
🚨پرچم نفوذ فرهنگی و سبک زندگی و وسوسههای خصمانه دشمن،
⛔️نباید در داخل کشور، در دستگاههای مختلف ما برافراشته بشود!
📍در وزارت آموزشوپرورش
📍در صداوسیما
📍در مطبوعات
📍در وزارت علوم و وزارت بهداشت باید مراقبت کرد
🍀امیدواریم خدای متعال همه مسئولین ما، همه مردان و زنان ما، همه فعالان بخشهای مختلف ما را با هشیاری کامل در مقابل توطئه دشمن نگه دارد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ در سالروز عملیات ثامنالائمه کتاب گویای «عملیات ثامن الائمه(ع)، مبدأ تحول در استراتژی نظامی ایران» را بشنوید
◀️ کتاب گویای «عملیات ثامن الائمه(ع)، مبدأ تحول در استراتژی نظامی ایران» تهیه و بر روی پایگاه کتاب گویای ایران صدا در دسترس علاقهمندان قرارگرفته است.
👈 برای شنیدن این کتاب بروی لینک زیر کلیک کنید👇
http://book.iranseda.ir/detailsalbum/?VALID=TRUE&g=450197
با ما همراه باشید
https://eitaa.com/defamoghaddas_ir
•┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈•
🔴 به مناسبت سالروز عملیات ثامن الائمه (ع)؛
✅ زدی تو خال
◀️ در همان موقع تانکی در حال حرکت بهسوی ما بود و داشت عقب و جلو میکرد. به او گفتم: اسدی بدو این تانک را بزن. او هم آرپیجی را روی دوش گرفت و شلیک کرد؛ گفتم: اللهاکبر که چطور هم زدی توی خال!
ادامه مطلب👇
http://www.defamoghaddas.ir/3187
با ما همراه باشید
https://eitaa.com/defamoghaddas_ir
•┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈•
1_13535250902.mp3
2.36M
🎧 کارنامه صوتی عملیات ثامن الائمه ، شکست حصر آبادان
🗓 ۵ مهر ۱۳۶۰
با ما همراه باشید
https://eitaa.com/defamoghaddas_ir
•┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈
👈 نام عملیات: # ثامنالائمه(ع)
✅ رمز عملیات: نصر منالله و فتح قریب
📍 منطقه عملیات: شمال آبادان، شرق کارون
🗓 زمان عملیات: ۱۳۶۰/۷/۵ تا ۱۳۶۰/۷/۶
📌 هدف: انهدام نیروهای دشمن در شرقکارون و تصرف و تأمین این منطقه و خارج کردن شهر آبادان از محاصره قوای دشمن
🗺 نوع عملیات: گسترده
❇️ فرماندهی عملیات: مشترک (سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و ارتش جمهوری اسلامی)
👈 سازمان عملیات: مشترک (سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و ارتش جمهوری اسلامی)
🚹 استعداد نیروهای درگیر خودی: سپاه پاسداران انقلاباسلامی با 16 گردان نیروی پیاده در سازمان سه قرارگاه تیپ، لشکر77 شامل سه تیپ و در مجموع 9 گردان نیروی پیاده، تیپ37 زرهی شیراز، گردان 251 تانک از لشکر 16 زرهی، گردان 107 ژاندارمری، گروه رزمی 291 تانک
💣 استعداد نیروهای درگیر دشمن: تیپ 8 مکانیزه از لشکر3 زرهی با سه گردان مکانیزه و یک گردان تانک، تیپ 6 زرهی از لشکر3 زرهی با سه گردان تانک و یک گردان مکانیزه، تیپ44 پیاده از لشکر11 پیاده با یک گردان تحت امر لشکر3 زرهی، تیپ12 زرهی از لشکر3 در غرب کارون در احتیاط، گردانهای تانک الطارق و سیفسعد و چند گردان جیشالشعبی، گردان پیاده از تیپ44 و گردان1 از تیپ33 نیروی مخصوص
📊 نتایج عملیات: آخارج شدن شهر آبادان از محاصره قوای دشمن؛ آزادشدن دو جاده مهم اهواز ـ آبادان و ماهشهر ـ آبادان؛ آزادسازی کامل شرق کارون به وسعت حدود 130 کیلومترمربع
با ما همراه باشید
https://eitaa.com/defamoghaddas_ir
•┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کتاب
#کتابخوانی
#داستان_شبانه
#خط_مقدم
دختر شینا
را در خط مقدم با هم بخوانیم👇
رسانه پژوهشی فرهنگی دفاع مقدس
╔═══ ࿇ ═══╗
🇮🇷 @frontlineIR 🇮🇷
╚═══ ࿇ ═══╝
1_13672412198.m4a
5.16M
کتاب دختر شینا به صورت صوتی
#قسمت_پنجم
#داستان_شبانه
#خط_مقدم
─━━━━━⊱✿⊰━━━━━─
🇮🇷خط مقدم🇮🇷
رسانه پژوهشی فرهنگی دفاع مقدس
╔═══ ࿇ ═══╗
🇮🇷 @frontlineIR 🇮🇷
╚═══ ࿇ ═══╝
#قسمت_پنجم
در قایش رسم است قبل از مراسم نامزدی، مردها و ریش سفیدهای فامیل می نشینند و با هم به توافق می رسند. مهریه را مشخص می کنند و خرج عروسی و خریدهای دیگر را برآورد می کنند و روی کاغذی می نویسند. این کاغذ را یک نفر به خانوادة داماد می دهد. اگر خانوادة داماد با هزینه ها موافق باشند، زیر کاغذ را امضا می کنند و همراه یک هدیه آن را برای خانوادة عروس پس می فرستند.
آن شب تا صبح دعا کردم پدرم مهریه و خرج های عروسی را دست بالا و سنگین گرفته باشد و خانوادة داماد آن را قبول نکنند.
فردا صبح یک نفر از همان مهمان های پدرم کاغذ را به خانة پدر صمد برد. همان وقت بود که فهمیدم پدرم مهریه ام را پنج هزار تومان تعیین کرده. پدر و مادر صمد با هزینه هایی که پدرم مشخص کرده بود، موافق نبودند؛ اما صمد همین که رقم مهریه را دیده بود، ناراحت شده و گفته بود: «چرا این قدر کم؟! مهریه را بیشتر کنید.» اطرافیان مخالفت کرده بودند. صمد پایش را توی یک کفش کرده و به مهریه پنج هزار تومان دیگر اضافه کرده و زیر کاغذ را خودش امضا کرده بود.
عصر آن روز، یک نفر کاغذ امضاشده را به همراه یک قواره پارچة پیراهنی زنانه برای ما فرستاد. دیگر امیدم ناامید شد. به همین سادگی پدرم به اولین خواستگارم جواب مثبت داد و ته تغاری اش را به خانة بخت فرستاد.
چند روز بعد، مراسم شیرینی خوران و نامزدی در خانة ما برگزار شد. مردها توی یک اتاق نشسته بودند و زن ها توی اتاقی دیگر. من توی انباری گوشة حیاط قایم شده بودم و زارزار گریه می کردم. خدیجه، همه جا را دنبالم گشته بود تا عاقبت پیدایم کرد. وقتی مرا با آن حال زار دید، شروع کرد به نصیحت کردن و گفت: «دختر! این کارها چه معنی دارد؟! مگر بچه شده ای؟! تو دیگر چهارده سالت است. همة دخترهای هم سن و سال تو آرزو دارند پسری مثل صمد به خواستگاری شان بیاید و ازدواج کنند.
مگر صمد چه عیبی دارد؟! خانوادة خوب ندارد که دارد. پدر و مادر خوب ندارد که دارد. امسال ازدواج نکنی، سال دیگر باید شوهر کنی. هر دختری دیر یا زود باید برود خانة بخت. چه کسی بهتر از صمد. تو فکر می کنی توی این روستای به این کوچکی شوهری بهتر از صمد گیرت میآید؟! نکند منتظری شاهزاده ای از آن طرف دنیا بیاید و دستت را بگیرد و ببردت توی قصر رویاها. دختر دیوانه نشو. لگد به بختت نزن. صمد پسر خوبی است تو را هم دیده و خواسته. از خر شیطان بیا پایین. کاری نکن پشیمان بشوند، بلند شوند و بروند. آن وقت می گویند حتماً دختره عیبی داشته و تا عمر داری باید بمانی کنج خانه.»
#داستان_شبانه
#خاطرات
#شهادت
#خط_مقدم
─━━━━━⊱✿⊰━━━━━─
🇮🇷خط مقدم🇮🇷
رسانه پژوهشی فرهنگی دفاع مقدس
╔═══ ࿇ ═══╗
🇮🇷 @frontlineIR 🇮🇷
╚═══ ࿇ ═══╝