#شهیدانه 🌷
همسر شهید مدافع حرم: اصلاًً دلم نمیخواهد پیکر همسرم را بیاورند/ شهیدی که پدر زنش را نفرین کرد!
همسر شهید غلامعلی تولی میگوید: صبح رفتنش به سوریه از خواب بیدار شدم. ساک و ریشهایش را مرتب کردم. با او شوخی کردم. نیمرو دوست داشت. تا دوش بگیرد برایش نیمرو درست کردم. لقمه گرفتم و گذاشتم داخل دهانش.
۲۷اردیبهشت سالروز شهادت «غلامعلی تولی» از شهدای مدافع حرم گیلان است که سال ۹۲ در سوریه به شهادت رسید.
ادامه مطلب در👇
http://fna.ir/3cexii
─━━━━━━⊱✿⊰━━━━━━─
🇮🇷خط مقدم🇮🇷
رسانه پژوهشی فرهنگی دفاع مقدس
╔═══ ࿇ ═══╗
🇮🇷 @frontlineIR 🇮🇷
╚═══ ࿇ ═══╝
💢راهیان نور غرب کشور
شروع راهیان نور غرب با صعود به بازی دراز
◀️مناطق غربی کشور در پی هجوم سراسری ارتش عراق در سال ۱۳۵۹ بخشهای از شهرها و ارتفاعات این مناطق را به تصرف خود درآورد. در طول هشت سال دفاع مقدس عملیاتهای مهمی برای بازپسگیری مناطق انجام شد و شهدای زیادی در این خطه گلگون به خاک و خون غلطیدند. مناطق عملیات در چهار استان ایلام، کرمانشاه، آذربایجان غربی و کردستان قرار دارد و از جمله یادمانهایی که هر ساله در این مناطق میزبان راهیان نور غرب و شمالغرب است.
◀️ میتوان به یادمان قلاویزان، سه راهی جندالله (یادمان مقاومت مردمی)، یادمان میمک (تپهی شهدا)، یادمان شهید کشوری، یادمان مسلم، یادمان مطلع الفجر، شهدای گمنام گیلانغرب، تنگه حاجیان، پادگان ابوذر، یادمان بازی دراز اشاره کرد.
◀️هر ساله در نیمه اردیبهشت ماه به یاد عملیات فاتحانه بازی دراز ویژه برنامه آغاز راهیان نور غرب و شمالغر ب کشور آغاز میشود. این سفرها در کنار راهیان نور جنوب کشور که اوج آن در بازه زمانی بهمن تا فروردین هر ساله صورت میگیرد بزرگترین عملیات فرهنگی کشور را رقم میزند که زمینه حضور میلیونی مردم در مناطق عملیاتی دوران دفاع مقدس و آشنایی جوانان و نوجوانان با برههای پرافتخار از تاریخ کشور را فراهم کرده است.
📚منبع:https://defapress.ir/586438
#راهیان_نور #دفاع_مقدس
─━━━━━━⊱✿⊰━━━━━━─
🇮🇷خط مقدم🇮🇷
رسانه پژوهشی فرهنگی دفاع مقدس
╔═══ ࿇ ═══╗
🇮🇷 @frontlineIR 🇮🇷
╚═══ ࿇ ═══╝
📖خلاصه ای از کتاب
#شهید_شاهرخ_ضرغام
🔷قسمت سیزدهم از زبان برادر شاهرخ
یکی دیگر از ویژگی های شاهرخ که بعد از سالها در ذهن من مانده🤔 مربوط به زمانی بود که در خانه سفره پهن میشد و میخواستیم غذا بخوریم😋.
شاهرخ بیشتر مواقع بهانه های الکی می آورد و دیر سر سفره غذا می آمد😕، نمیدانستم چرا، حتی بعضی مواقع خودش را بیخود سرگرم میکرد.
وقتی ناهار من و مادر و خواهرها تمام میشد جلو می آمد و حسابی غذا میخورد و سفره را تمیز میکرد🥲.
یکبار گفتم شاهرخ این چه کاریه که تو دیر میای سر سفره، خب زود بیا و کنار ما غذا بخور، نگاهی به اطراف کرد👀 مطمئن شد کسی دور و اطراف ما نیست،
گفت: پسرخوب، من صبر میکنم مامان و بچه ها غذا بخورن و سیر بشن بعد بیام جلو😢، شاید من خیلی غذا بخوام و غذا برای شما کم باشد.برای همین صبر میکنم شما و مامان سیر بشید بعد بیام جلو اینطوری خیالم راحته و هرچی مونده میخورم😊.
تا حالا فکر میکردم از روی بی توجهی دیر میاد سر سفره ولی فهمیدم چقدر به همه مسائل توجه دارد👌.
📍ادامه دارد...
─━━━━━━⊱✿⊰━━━━━━─
🇮🇷خط مقدم🇮🇷
رسانه پژوهشی فرهنگی دفاع مقدس
╔═══ ࿇ ═══╗
🇮🇷 @frontlineIR 🇮🇷
╚═══ ࿇ ═══╝
39.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
~•﷽•~
#پرسمان
❓پرسش:
🔍 نوحهها و اشعار حماسی چه تأثیری در روحیه رزمندگان ایرانی داشت؟
#دفاع_مقدس
#جنگ_تحمیلی
#جهاد_تبیین
#آهنگران
─━━━━━━⊱✿⊰━━━━━━─
🇮🇷خط مقدم🇮🇷
رسانه پژوهشی فرهنگی دفاع مقدس
╔═══ ࿇ ═══╗
🇮🇷 @frontlineIR 🇮🇷
╚═══ ࿇ ═══╝
#پرسمان
🔍نوحهها و اشعار حماسی چه تأثیری در روحیه رزمندگان ایرانی داشت؟
📝پاسخ:
اگر به مفهوم "شعار" و كاربرد آن در تاریخ اسلام توجه شود، میتوان به میزان تأثیر آن در روحیه رزمندگان در جبهههای نبرد پی برد. كلمه"شعار" را به معنی نشانه كه گروهی از مردم یكدیگر را به وسیله آن بشناسند و ندایی كه در جنگ سر دهند و علامت در جنگ و سفر تعریف كردهاند. در علوم اجتماعی "شعار" به معنی فریاد بوده و معنی تحتالفظی آن "فریاد جنگ" است. در شعار اغلب احساسات مورد خطاب قرار میگیرد و ضربه عاطفی و هیجان اساس كار است. البته این طور نیست كه احساس برخاسته از عقل نباشد، چرا كه احساس قوی و عمیق و شور حاصل از آن، همواره در پشتش یك عقل و شعوری نیز نهفته است و لذا اثر عمیق و طولانی شعارها در احساسات، ناشی از همین مسئله بود و این عقل و شعور نیز خاستگاه دینی و شیعی در رزمندگان ایرانی داشت.
در پیشینه تاریخی استفاده از شعار، باید گفت: شعار در اصل عبارت بود از شعرها و نثرهایی كه در جنگها میخواندند. به این معنی كه وقتی افراد به جنگ میرفتند، هر دستهای شعار مخصوص به خود را داشت و چون معمولاً در جنگهای صدر اسلام نبرد تن به تن بود و افراد با سپر و زره و كلاهخود، بدن و صورتشان پوشیده بود و با این هیبت كمتر میتوانستند یكدیگر را بشناسند، جملهای را انتخاب كرده و در جنگ تكرار میكردند تا معلوم شود فلانی جزء فلان لشكر است.
در تاریخ جنگهای صدر اسلام كه با حضور پیامبر(ص) و سازماندهی و رهبری ایشان بود، شعارها و رجزهایی وجود داشت كه از حیث موضوع، مضمون، نحوه استفاده و موقع و مكان اجرا، شعارهای رزمندگان ایرانی در طول ۸ سال جنگ تحمیلی بسیار به آنها نزدیك است. نوحهها و اشعار رزمندگان ما از نظر كاربرد زمانی و مكانی با یكدیگر تفاوت داشتند. مثلاً شعارهای قبل از عملیات كه نیروهای نظامی مشغول آمادگی و تهیه مقدمات و لوازم مقابله با دشمن بودند، تأثیر زیادی در حفظ نشاط نیروها، تهییج احساسات طبیعی و فطری آنها، بالا بردن میزان استقامت آنان در مواجهه با دشمن، تذكر به سمت و سوی الهی و ایمانی مبارزه و وعده نصرت الهی بود. شعارهایی مثل شعار "اللهاكبر" را كه رزمندگان در موقع عملیات و در اوج آن بانگ میزدند، ما در تاریخ صدر اسلام و دوران پیامبر(ص) نیز داریم، كه این شعار باعث تضعیف روحیه دشمن میشد. همچنین شعار "یا فتح یا شهادت" و بدین وسیله میخواستند بگویند كه تا سر حد جان ایستادهاند و قدمی به عقب بازنخواهند گشت، كه شبیه این شعار را در زمان جنگ تحمیلی رزمندگان ایرانی سر میدادند: "جنگ جنگ تا پیروزی" یا "جنگ جنگ تا رفع فتنه در جهان".
بنابراین اندازهگیری تأثیر نوحهها و اشعار در روحیه رزمندگان ایرانی، با عشق و شور و شعوری كه از خود در شبهای عملیات و قبل و بعد آن از خود نشان میدادند، امكانپذیر است و لذا در مقاطع مختلف زمانی و مكانی و شعارهای طرح شده در آن موقعیت، میتوان به تأثیر بسیار و انكارناپذیر آن در روحیه رزمندگان پی برد. همچنین بعضی از این شعارها را در بازوبندها و پیشانیبندهای رزمندگان نیز میدیدیم كه موجب تشویق و تهییج آنان میشد.
📚منبع:کتاب جنگ ایران و عراق پرسش ها و پاسخها
#جهاد_تبیین
#دفاع_مقدس
#آهنگران
─━━━━━━⊱✿⊰━━━━━━─
🇮🇷خط مقدم🇮🇷
رسانه پژوهشی فرهنگی دفاع مقدس
╔═══ ࿇ ═══╗
🇮🇷 @frontlineIR 🇮🇷
╚═══ ࿇ ═══╝
dastanjebeh56.mp3
6.21M
🎧داستان صوتی"هفتاد و دو ساعت زیر آتش دشمن"
📜برگی از خاطرات آزاده ی جانباز"شریف صابری"
#دفاع_مقدس #کربلا #شهید #نوجوانان #داستان_صوتی
─━━━━━⊱✿⊰━━━━━─
🇮🇷خط مقدم🇮🇷
رسانه پژوهشی فرهنگی دفاع مقدس
╔═══ ࿇ ═══╗
🇮🇷 @frontlineIR 🇮🇷
╚═══ ࿇ ═══╝
🌸 کلام الهی 🌸
#هدیه به شهید #مجید_ثروتی🌷
وَتَوَكَّلْ عَلَى الْحَيِّ الَّذِي لَا يَمُوتُ وَسَبِّـحْ بِحَمْدِهِ ۚ وَكَفَىٰ بِهِ بِذُنُوبِ عِبَادِهِ خَبِيرًا ﴿٥٨﴾
و بر آن زنده ای که هرگز نمی میرد توکل کن، و او را همراه با ستایش تسبیح گوی، و کافی است که او به گناهان بندگانش آگاه باشد. (۵۸)
سوره فرقان آیه ۵۸
#خدا
#قرآن
─━━━━━⊱✿⊰━━━━━─
🇮🇷خط مقدم🇮🇷
رسانه پژوهشی فرهنگی دفاع مقدس
╔═══ ࿇ ═══╗
🇮🇷 @frontlineIR 🇮🇷
╚═══ ࿇ ═══╝
🌱برشی از یک رویداد🌱
دستهایش را چنان روی گلویم گذاشته و فشار می دهد که مانند گوسفندی که سرش را می برند، برای کشیدن اکسیژن خالصی که با عطری دل انگیز مخلوط شده، روی خاک ها دست و پا می زنم. قصه این دست و پا زدن ها از شربت شهادتی شروع شد که سید بهزاد پدیدار، همان رزمنده ای که اولین طعم حضورش را در دوازده سالگی چشیده بود، در کامم ریخت. قابلمه بزرگی درست از همان قابلمه هایی که نذری محرم را می پزند جلویش گذاشته بود و مدام می گفت. شربت شهادت داریم؛ شربت شهادت. اولین لیوان را بخوری زخمی می شوی، دومی اسیرت می کند و سومین تو را به بزم شهادت دعوت می کند.
پررو پررو سه لیوان شربت را پشت سر هم بالا کشیدم. از سن ایچ فقط رنگ زردش را به عاریه گرفته بود و بوی خوشش را. اما انگار آقا سید قطراتی از مِهر و محبت خودش را با شربت آمیخته بود و به جان زائرانِ شهدا می ریخت. اندک اندک جمع مستان رسیدند. یکی می گفت: این آقا سید را از دست نده، حرف هایش خیلی به کارَت می آید. آن دیگری می گفت: این سید را اینطوری نگاهش نکن، یکپارچه صفاست.
آقا سید نیاز به شناساندن نداشت، همین که چند دقیقه ای مجاورتش را نصیبت می کردند، محبتش در جانت نشست می کرد درست مانند همانانی که در روایت فتح سید مرتضی آوینی به تصویر کشیده شده بودند.
شماره تماسش را خواستم.
گفت: بنویس پدیدار.
پرسیدم اسم کوچکتان چیست؟
گفت: سید بهزاد.
خنده ای مهمان صورتم شد و گفتم: اگر شهید شده بودید می گفتند حتما از آن بچه شمال شهری هایی هستید که هوس جبهه رفتن به سرشان زده بود. خودش هم می خندید و تایید می کرد. شهید سید بهزاد پدیدار.
در دو متری آقا سید ایستاده بودم. چشمانم را که کمی مالیدم، مرکز حلقه ای از بچه های گردان حضرت علی اصغر(ع) شده بودم. هر کدامشان مرا به خاطره ای از آن سال های دور مهمان می کردند، حالا فشار دستهایش روی گلویم بیشتر و بیشتر می شد، بغض را می گویم. آقایی که سن و سالش به روزگار سرخوشی های رزمنده ها نمی خورد، مدام می گفت الان برایت خاطره ای می گویم. ابتدای خاطره را شروع می کرد و باقی اش را به اویی که تجربه اش کرده بود می سپرد. دست آخر نامش را هم نگفت.
چیزی به نام گذر زمان را حس نمی کردم. فاطمه به سراغم آمد و درِ گوشی گفت: غذایت از دهان افتاد. خودم را جمع و جور کردم و اجازه مرخصی خواستم.
نازنین مردی به نام آقای اسدی که دوستانش او را حاج علی خطاب می کنند، پرسید: شام خوردی؟ گفتم: نه ولی بچه ها برایم گرفته اند. از حاج علی قول گرفتم که امشب را مهمان او و دوستانش باشیم. قرارمان شد ساعت ده و نیم شب، کنار مزار شهدای گمنام قرارگاه شهید رستگار.
حال تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل
#سپاه_سیدالشهدا
#راهیان_نور
#فکه
#عملیات_سیدالشهدا
#علی_اسدی
#گردان_حضرت_علی_اصغر
#سید_بهزاد_پدیدار
#منصوره_جاسبی
─━━━━━━⊱✿⊰━━━━━━─
🇮🇷خط مقدم🇮🇷
رسانه پژوهشی فرهنگی دفاع مقدس
╔═══ ࿇ ═══╗
🇮🇷 @frontlineIR 🇮🇷
╚═══ ࿇ ═══╝
🖋جشن امضاء🖋
📖کتاب های درعا و گنجشک های بابا
✔️با حضور خانواده معظم شهدا
🕓زمان: جمعه ۲۹ اردیبهشت ساعت ۱۶:۰۰
📍مکان: نمایشگاه بین المللی کتاب تهران ، شبستان اصلی ، راهروی ۱۴ ، غرفه ۱۷
#نمایشگاه_کتاب
─━━━━━━⊱✿⊰━━━━━━─
🇮🇷خط مقدم🇮🇷
رسانه پژوهشی فرهنگی دفاع مقدس
╔═══ ࿇ ═══╗
🇮🇷 @frontlineIR 🇮🇷
╚═══ ࿇ ═══╝