#حدیث
▪️امام باقر(ع): هر كس به خدا توكل كند، مغلوب نشود و هر كس به خدا توسل جويد، شكست نخورد.
🏴 سالروز شهادت حضرت امام محمد باقر(ع) تسلیت باد.
@gahe_ashegi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مبلغ غدیر باشیم
اطعام غدیر
عقد اخوت در غدیر
یه کار نیک در غدیر
یه چیزی رو انتخاب کن
واسه خیر و برکاتش هم برو مطالعه کن
حتما همین روزا نتیجه میگیری
@gahe_ashegi
🌸
اگر روزم پریشان شد،
فدای تاری از زلفش
که هر شب با خیالش
خوابهای دیگری دارم!
👤 #اخوان_ثالث
#شب_خوش
@gahe_ashegi
هدایت شده از گاه عاشقے
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#السلام_علیک_یااباصالح_المهدی_عج
سلام بر مهدی😍🤚
روز من با سلام بر تو آغاز می شود💚
@gahe_ashegi
آقاي حاج حسین اسکندری🌷:
🏴 سلام علیکم و رحمة الله و برکاته
🍀 بسم الله الرحمن الرحیم
🌺 اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
🔘صبح دوشنبه پنجم تیر ، هفتم ذیالحجة و عاقبت شما و منتسبین محترم به خیر ، روزگارتان منور به نور هدایت و رحمت الهی و متبرک به برکات آل الله صلوات الله و سلامه علیهم اجمعین باشد انشاءالله.
📿 ذکر روز دوشنبه یکصد مرتبه:
💐 یاقاضی الحاجات💐
🏴🌴🏴🌴🏴🌴🏴
هزار خاطره ی غم نمیرود از یاد
غروب سرخ محرم نمیرود از یاد
به گاهواره ی خالی اصغرم سوگند
رباب و خیمه ی ماتم نمیرود از یاد
فرات بود و عطش بود و کودکان حرم
خروش غیرت زمـزم نمیرود از یاد
دمی که هستی زینب ز روی زین افتاد
همان مصیبت اعظم نمیرود از یاد
به دشت دختر و زنها برهنه پا و دوان
بدون یاور و محرم، نمیرود از یاد
اسیر بودن با خواهران بی معجر
هجوم سیلی محکم نمیرود از یاد
به شام بر سر ما سنگ میزدند از بام
بلای شهر جهنم نمیرود از یاد
به شهر شام، به بزم یزید، بین طشت
سر شکسته و درهم نمیرود از یاد
نوكرنوشت:
یا باقرالعلوم
هرچه شنیده اید غریبانه دیده ام
باور نمی کنید چه رنجی کشیده ام
کـوفه به شام را در ایام کـودکی
همپای عمه ام رقیه دویده ام
صلي الله علیک ياسيدنا المظلوم يا اباعبدالله الحسين
شهادت جانسوز نهال گلشن دین، نور دیده ى زهرا سلام الله عليها، شاهدِ كوچکِ كربلا امام محمد باقر(ع) تسلیت باد🏴
🏴🏴🏴🏴
*اللهم اجعَلنیٖ وَ المُتَلَقّیٖ هٰذِهِ الرِّسٰالةِ و جَمیٖعِ المؤمنینِ وَ المؤمِناتِ و المسلِمینِ و المُسلماتِ وَ مَنْ لَهُ حَقٌّ عَلَیَّ وَ مَنْ قَلَّدَنیٖ الدُّعاءَ فی دِرعِکَ الحَصینَةَ الَتیٖ تَجعَلُ فیهٰا مَن تَشاءُ و أَنزِلْ عَلَینا مِنَ السَماءَ ماءََ غَدَقأََ طَهوُرأََ وَ مِدْرارأ وَ صَلِّی اللهُمَ عَلیٰ مُحَمَّدٍ و عَلیٰ آلِهِ الطَّیبین الطّاهِرین .*
🏴🏴🏴🏴
@gahe_ashegi
گاه عاشقے
#قصه_خاطرات_آزادگی قسمت نود و پنجم بسم الله الرحمن الرحیم بنام خدا یی که حیات و مماتمان بدست ا
#قصه_خاطرات_آزادگی
قسمت نود و ششم
بسم الله الرحمن الرحیم
بنام خدا یی که حیات و مماتمان بدست اوست
خاطرات اسارت آزاده ی عزیز آقای حاج حسین اسکندری
.... در حال تجسم و مرور ذهنی این اوضاع بودم که به خواب رفتم!! نمیدانم چه مدت خوابیده بودم که با صدای هیاهو و گریه و شیون از توی راهروی اول سمت راست از خواب پریدم ! سعی کردم کسی را صدا بزنم و موضوع را جویا شوم اما گلویم یاری نکرد!! ناگزیر بر زمین خزیدم تا خودم را به منشأءِ صدا برسانم ، نزدیک که شدم دیدم تعدادی از مجروحین در یک نقطه جمع شده و گریه و شیون میکنند!! همچنان تا رسیدن به آنها خود را روی زمین کشیدم !! متأسفانه دو نفر از مجروحین به شهادت رسیده بودند! یکی از آنها همان نوجوانی بود که تیر گلویش را شکافته و امکان خوردن و آشامیدن را از او سلب کرده بود ، بالای سرش رفتم ، آنچنان آرام و با طمأنینه و با چهره ای نورانی جان داده بود که گویا در آغوش فرشتگان آرمیده است !! و نمیدانم بعد از چند روز تحمل درد و رنج اسارت ، مجروحیت ، تشنگی و گرسنگی آنک از دست چه کسی ساغر گرفته که چنین پرده ای از نور بر چهره کشیده و لبخند رضایت و وصال بر لبان خشک و ترک خورده ی خود نشانده بود ؟!! دیگر شهید هم جوانی رشید بود که از ناحیه شکم ترکش خورده بود و در این چند روز به دلیل باز شدن پوسته شکمی ، روده هایش را با دو دست نگه میداشت که از حفره ی شکم بیرون نریزند ، و چقدر دردناک بود وقتی که دیدم او در حالی شهید شده است که هنوز هم انگشتان دو دستش را در هم گره کرده و بر شکم دارد !! و چه قدر این شهادت در غربت و اسارت و بعد از تحمل آنهمه سختی برایش گوارا بوده که تلألوء نور و لبخند رضایت بر چهره اش نقش بسته بود ؟!!... جمع آرام آرام به وضعیت عادی برگشت و هر کسی در جای خودش نشست!! فریاد اسرای محبوس در سلولها هم بلند بود آنها در حین اسیر بودن در دستان دشمن بعثی ، در اسارتِ مضاعفِ غربت ، گرسنگی ، تشنگی ، گرما ، تنگی جا ، آلودگی هوا و محیط ، خستگی و بیماری و ... هم بودند !! شدت غم و غصه در آن شرایطِ سخت انسان را دق میداد و به مرز انفجار درونی و تلاشی ذهن میرساند!! ساعتی در کنار پیکر آن دو شهید بودم ، آیاتی چند از قرآن کریم خواندم و از روح آنان طلب یاری و شفاعت کردم...
ادامه دارد....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا