🌺🕊🌺🕊🌺🕊🌺🕊
#خاطرات_شهدا 🌷
🔹↫جهیزیه ی #فاطمه حاضر شده بود.
یک عکس قاب گرفته از بابای #شهیدش را هم آوردم،دادم دست فاطمه...
گفتم: بیا مادر!
اینو بگذار روی وسایلت...
🔸↫به شوخی ادامه دادم:
بالاخره #پدرت هم باید وسایلت رو ببینه که اگر چیزی کم و کسری داری برات بیاره...
🔹↫شب #عبدالحسین را خواب دیدم،گویی از آسمان آمده بود؛با ظاهری آراسته و چهره ی روشن و نورانی✨...
🔸↫یک پارچ خالی تو دستش بود، داد بهم!!با خنده گفت:این رو هم بگذار روی جهیزیه ی #فاطمه!.
🔹↫فردا رفتیم سراغ #جهیزیه.
دیدیم همه چیز خریدهایم؛
غیر از #پارچ...
🌷 #شهید_عبدالحسین_برونسی
🌺👈 گالری یاس👇
🌺👉 @galeriyasrazeghi
.
#امام_سجاد
#زمینه
#زمزمه
#سبک_بسمت_گودال_از_خیمه_دویدم
داغ تو آتش زد . بر دل آشفتم
آب که میبینم . یاد تو می افتم
تشنه شدم هر جا .حسین حسین گفتم
آب که میبینم . یاد تو می افتم
بابامو با لبای تشنه کشتن
با نیزه و شمشیر و دشنه کشتن
وای حسین وای حسین وای حسین
.......
غروب عاشوراس . علت فریادم
خیمه در آتش سوخت . نرفت از یادم
تو شعله ها یاد . مادرم افتادم
عمه گرفتار شد . نرفت از یادم
سجاده مو از زیر پام کشیدن
زینت زگوش خواهرام کشیدن
وای حسین وای حسین وای حسین
......
تموم این چل سال . دلم پریشانه
دیدم تن بابام . رو خاک عریانه
یکی نگفت که این . کشته مسلمانه
دیدم تن بابام رو خاک عریانه
فقط نه اشک قافله مرا کشت
سه شعبه های حرمله مرا کشت
وای حسین وای حسین وای حسین
...
دروازه ساعات . چه ازدحامی شد
دور و بر زینب . پر از حرامی شد
به دختر زهرا . بی احترامی شد
دور و بر زینب . پر از حرامی شد
به اشک ما میخندیدن واویلا
رقاصه ها میرقصیدن واویلا
وای حسین وای حسین وای حسین
...
#عبدالحسین✍
╭┅🍃🌺🍃┅╮
@galeriyasrazeghi
گالریاس
╰┅🍃🌺🍃┅╯