eitaa logo
んノ尺Ծ
1.7هزار دنبال‌کننده
598 عکس
56 ویدیو
0 فایل
•هیرو هنر✓🪡🧵🎨 اینجا ترکیبی از طرح ، رنگ ، نخ و سوزن (: عکسای خوشگل تون متفاوت کنید و یا متفاوت هدیه بدید 🎁 ❀ثبت سفارش: @hiro_fashion_art ❀ما اینجا هستیم : https://eitaa.com/joinchat/1041170968Caf4350efbc
مشاهده در ایتا
دانلود
الْحَمْدُلِلَّهِ الَّذِی اسْتَنْقَذَنَا بِک مِنَ الشِّرْک وَالضَّلالة سپاس خداى را که ما را به‌ وسیله تو از شرک و گمراهى رهانید..(: «یارسول‌الله💚» عیدتون مبارک ک و شب تون بخیر ❣️
وقتی حساس باشی ب یک نوع عکس راضی نمیشی تو زوایای دیگ هم میزاری کنارت تا حین انجام کار خروجی داشته باشه ک ب دلت بشینه (: ❣️ اول باید ب دل خودم بشینه 🤭 •🧵🖼️🎨📸🪡•
إِلَهِی هَبْ لِی قَلْبا یُدْنِیهِ مِنْکَ شَوْقُهُ... خدایا، مرا دلی ده که شوقش او را به تو نزدیک کند ...🤍
وقتی رضایت و تشکر ب دستم میرسونن😍 و خداروشکر🤍 بابت لبخند و ذوق هاتون 🥲❣️ و اینم بدونید دوستان هدیه ای ک فقط برای خودتون و با سلیقه خودتون تهیه بشه ارزشش چند برابر تا هدیه ک مشابه اون می‌تونه همه جا باشه (:
んノ尺Ծ
#مهربون_خدای_من ..🤍 https://eitaa.com/joinchat/1041170968Caf4350efbc
خدایا بزرگی و کوچکیِ آدم‌ها را در چشمِ ما بر اساسِ دوری و نزدیکی به خودت قرار بده ..!🤍 حسین‌نژاد
んノ尺Ծ
❀ دیوارکوب (: ✓ابعاد ۱۳×۱۳ ✓گلدوزی متن _ عباسِ جان ♥️ ✓قاب جنس چوب🖼 ❀ پدرش گفت: عباس سر به تن دارد..
بعد از شهادت زهـرا، امشب علی اول بار است که پس از سال‌ها بالاخره لبخند زده. طفل قنداق‌پیچ را به آغوش کشیده؛ در گوشش اذان زمزمه کرده؛ گلویش را بوییده و بازوهایش را بوسیده. زنان بنی‌کلاب شنیده‌اند. آمده‌اند به خوش‌باش. آمده‌اند به دیدن طفل. به دست‌های سپید مرمرین‌اش که نقل گعده‌های قبیله شده. زنان بنی‌کلاب برایش بازوبند آورده‌اند. زنان بنی‌کلاب حسودند. از همان اول، چشم دیدن ام‌البنین را در بیت علی نداشتند. حالا او برای علی، شیرپسری زیبا و سیاه‌چشم آورده. ماه کامل انگار. درخشان. کشیده ابرو. سرخ‌ گونه. زنان بنی‌کلاب پچ‌پچ میکنند. ام‌البنین بی‌اهمیت، میخندد. رسم عرب است که دست‌های نوزاد را حنا بگذارند. برای امان از گرمای بادیه. گذاشته‌اند. دست‌های پسرک سرخ سرخ است. سرخ حنا. دست‌های پسرک خضاب شده. زنان بنی‌کلاب شورچشم‌اند. پچ‌پچه میکنند و ‌به‌ گوشه چشم نگاهش میکنند و زیرلب، وردهای تاریک می‌‌پراکنند. دیدی چه دست‌های سرخی داشت. دیدی چه گلوی برف‌گونه‌ای. بازوان علی بود گویی. چشم‌های ابوطالب انگار. زنان بنی‌کلاب می‌روند. پسر می‌زایند. یک به یک. پشت به پشت. به بغض علی. به حسادت عباس. پسران قد کشیدند و مرد شدند. لشکری شدند. لشکر بزرگ قبیله. به عراق رفتند. آخرالامر مردی از همین بنی کلاب در عراق، راه آب به عباس بست. شمر نام. گفت که به گلویش آب نرسد. گفت که چشمان سیاهش تاریک شود. گفت که بازوهای مرمرین‌اش را بیاورید که سال‌ها فخر طایفه ماست. پسرک حالا کنار شط افتاد. پسران زنان بنی‌کلاب بالای سرش پچ‌پچه میکنند. چه گلوی برف‌گونه‌ای.چه دستان سرخ خضاب شده‌ای... 💚💔♥️ مولایی
んノ尺Ծ
❀ دیوارکوب (: ✓ابعاد ۱۳×۱۳ ✓گلدوزی متن _ عباسِ جان ♥️ ✓قاب جنس چوب🖼 ❀ پدرش گفت: عباس سر به تن دارد..
یا عباس ای‌ برطرف‌ کننده‌‌ی غم‌ و‌ اندوه‌ از روی‌ حسین(ع) خوش اومدی ... (: 💚💔