﷽؛
🏴🏴🏴🏴
چند خط بگیم از ..
میایین بریم کربلا؟!
بسم الله..
-عمود های قرار که آخرش ۷ داشت
-کبابش صف داره؟ +آره ولی سریع رد میشه بیا وایسیم🍡🍢
-یخ در بهشت های سبز و زرد و قرمز شارع العباس🍧🍧🍧🍨🍭
-جمله "زودتر بریم یه موکب تمیز پیدا کنیم "غروب شد
-استحمام با آب خنک🚿
-خشک کردن با چفیه🌝🌞
-موکب مختار ثقفی با عکسِ فریبرز عرب نیا
-آب لیمو عمانی و آب انگور تگری که تا نخوری ندانی🥃
-هلابیکم زوار
-وای فای رایگان📲
-اَه آنتن ندارم!
-چشمایی که با التماس میگفتن "یکی بردار"
-برچسب اسمامون با دست خط های خرچنگ قورباغه پشت گوشیامون
-مبل های نارنجی خسته کنار جاده
-فنجان های قهوه عربی
-صدای بلندگوی مرکز مفقودین🎙📢📢
: "سیده خدیجه الماجدی من اهالی البصره "
-رانندگی های خطرناک و بدون گواهینامه عراقی ها🚗🚙🚕
-شهر بدون شهرداری
-پیرزن های عرب ، این اسطوره ها و سلاطین حفظ تعادل و آن ساک دستی روی سرشان
-نصف شکر ،نصف چای عراقی در لیوان یکبار مصرف
-نون ماهی شکل🥟
-فلاف مشایه که این را هم تا نخوری ندانی🌮🌯
-تل پتو تشک های ته موکب
-تل دمپایی های جلوی حرم👡👡
-لِه شدن تو تفتیش های چند ساعته ورودی حرم
-شلوغی صف قورمه سبزی جلوی تل زینبیه🍛
-کالسکه های دوقلو با گاری
-ترکیب سبد میوه و طناب با صدای بی وقفه کشیده شدن روی زمین🍎🍏🍇🍉
-کوه خرما و ارده و کنجد🍚
-مای بارد
-بسته دستمال کاغذی دست بچه ها
-گرمای پدر و مادر دار سر ظهر☀️
-سرازیری باب القبله
-نیمروی اول صبح غرق در پاتیل روغن🍳🥚
-منقل ها و دود چشم سوزشان
-قهوه جوش های طلایی☕️
-بوی عود
-دود عودهای عربی
-خورشید بغل جاده که میرود پایین🌞🌝
-از کجا اومدین شما؟
-"دنبال پتوی گلبافت نباش دخترجان!"
-"مبیت للنساء"
-آهنگ یوسف پیامبر ماشین حمل کپسول گاز🎶🎵
-صندلی های پلاستیکی با طناب به هم وصل شده ی رنگارنگ بعضاً شکسته
-حرّک زایر
-عمود ۳۱۳ و زیارت آل یاسین
-راه قدس از کربلا میگذرد
-موکب صوفی صفا و تلفظ های خنده دار ما نظیر سفا سیتی
-پنکه های مه پاش آن خیابان بهشتی🌬
-گم شدن
-دیدن یک آشنا میان میلیون ها آدم در مشایه
-پیکسل دادن به بچه کوچولوهای عراقی
-رفتن برق در مشایه و راه رفتن با چراغ قوه گوشی ها🔦📱
-موکب امام رضا
-اضافه کردن "الـ" ابتدای تمام کلمات فارسی😂😅
-روضه رقیه
-یادگاری دادن موکب دار های عراقی
-خوابم یا بیدارم اینجا #کربلاست..
-بزن تو گوشم ببینم خواب نیستم!
-پروفایل عازمم حلالم کنید
-کنار قدم های جابر
-صباحا اتنفس بحب الحسین
-ماساژهای صلواتی..
-عمود ۵۰۲ موکب قطیفی ها و بغل های گرمشان
-عمود ۱۱۸ ، عمود قرار امام حسنی ها ، روضه غربت
-حاجی غصه نخور، یه روز مدینه کربلا میشه پیاده میریم زیارت امام حسن ع!
-سلام آقا که الان روبروتونم
جمله هایی که یادمان داده بودند در جواب به عراقی ها بگوییم
-ان شاءالله تزرونی
-آشت ایدیکم
-الله اتقبل
-مأجورین
-العفو
-سنگ های خنک کف حرم
-هر قدم به نیت یکی
-اعتیاد پیدا کردن به طعم چای عراقی و انرژی مازاد بعدش☕️🍪
-هرکس به نیابت یک #شهید
-قدم قدم نذر ظهور تو
-نماز های شکسته بین راهی
-آشغال جمع کردن با کارتن
-سامرایی که کنسل شد
-ترکاندن تاول ها
-"شما برید فلان عمود بایستید من خودم رو میرسونم های مشکوک"
-مبیت موجود
-ماهی کباب🦈
-وضو با آب یخ💦🚰
-نذر سایه
-انبوه آدم هایی که جلوی صحن خواب بودند و قدم های با احتیاط که یک وقت نیفتی رویشان
-آشنا بودن کوچه پس کوچه های نجف چنان که محلّه ی پدری ..
-روز و شب تو دل جادّه
-آقاجان!از کدوم مسیر میای؟
-قدرت بدنی باور نکردنی خانم های عرب
-گرگ و میش های کله صبح مشایه
-نشستن روی جدول خیابان های کربلا
-فراموش کردن تمام حرف هایی که آماده کرده بودی در حرم بزنی و حالا فقط نگاه و دوخته شدن دهان
-کمیل آخرین شب جمعه
-کوله به جای بالشت
-زیارت #اربعین
-حاج قاسم که شنیدیم می آید و میرود و خیلی مراقب امنیت تمام مشایه است
-افسردگی موقع برگشت
-حال عجیب تا مدّت های نامعلوم
-صبح بعد از رسیدن به خانه که هنوز موقع بیدار شدن انتظار داری به جای خانه مشایه را ببینی اما در کمال تعجّب روبه رو میشوی با در و دیوار اتاق!
و حالا
-دلتنگی
-دلتنگی
-دلتنگی ..
-و خدا رحم کند اینهمه دلتنگی را ..
#اربعین
#ما_ملت_امام_حسینیم❤️💚💛🧡💜💙💔
🏴@gamedovomeenqelab
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی
⛅️#افتاب_در_حجاب
4⃣1⃣#قسمت_چهاردهم
💢فقرا و #مساکین شهر از این خبر، #مطلع و #مسرور شدند....
چرا که #عطرولیمه_ازدواج_تو، اول سحورى در خانه🏘 آنها را نواخت....
و پس از آن ، دیگران و دیگران آمدند و این ازدواج مبارك را تهنیت گفتند.
🖤دو_نوجوانى که اکنون به سوى تو پیش مى آیند، ثمره همین ازداوجند...
گرچه از مقام #حسین مى آیند،
اما ماءیوس و خسته و دلشکسته اند.
هر دو یلى شده اند براى خودشان.به شاخه هاى #شمشاد مى مانند.
هیچگاه به دید فروشنده ، اینسان به آنها نگاه نکرده بودى.... چه بزرگ شده اند،
چه قد کشیده اند، چه به کمال رسیده اند.
💢 جان مى دهند براى #قربانى کردن پیش پاى #حسین ، براى #بازپس_دادن_به_خدا. براى #عرضه در بازار عشق.💗علت خستگى و شکستگى شان را مى دانى... حسین به آنها #رخصت میدان رفتن #نداده است.
از صبح، بى تاب و قرار بوده اند و مکرر پاسخ منفى شنیده اند... #پیش از #على_اکبر، بار سفر بسته اند اما امام پروانه پرواز را به على اکبر داده است...
و این آنها را #بى_تاب_تر کرده است.
🖤علت بى تابى شان را مى دانى اما آب در دلت💕 تکان نمى خورد. مى دانى که قرار نیست اینها دنیاى پس از حسین را ببینند. و ترتیب و #توالى رفتن هم مثل همه ظرائف دیگر، پیش از این در لوح محفوظ رقم خورده است.لوحى که پیش چشم توست.اصلا اگر بنا بر فدیه کردن نبود، #غرض از زادن چه بود؟
💢 اینهمه سال ، پاى دو گل🌸 نشسته اى تا به محبوبت #هدیه اش کنى . همه آن رنجها براى امروز سپرى شده است و حالا مگر مى شود که نشود.در #مدینه هم وقتى #قصد حسین از سفر، به گوش تو رسید، این دو در شهر نبودند،...
اما معطلشان نشدى.... مى دانستى که هر کجا باشند، #نهم_محرم🚩 ، جایشان در #کربلاست!
🖤بى درنگ از #عبداالله خداحافظى کردى و به خانه #حسین درآمدى.
#بهانه زیستن پدید آمده بود،
و یک لحظه بیشتر با حسین زیستن غنیمت بود.هر دو وقتى در منزلى بین راه ، به کاروان #رسیدند و تو را از دیدارشان متعجب ندیدند، #شگفت_زده شدند. گمان مى کردند که تو را ناگهان #غافلگیر خواهند کرد و بهت و حیرتت را بر خواهند انگیخت...
💢 اما وقتى در نگاه وتبسم🙂 تو جز آرامش نیافتند، با #تعجب پرسیدند:مگر از آمدن ما خبر داشتید؟ و تو گفتى :
شما براى همین روزها به دنیا آمده بودید. مگر مى شد #امام من جایى باشد #عون و #محمد من جاى دیگر؟
این روزها باید جاده همه عشقهاى من به یک نقطه #منتهى شود. بدون شما دوپاره تن این ماجرا چگونه ممکن مى شد⁉️
🖤اکنون هر دو #بغض 🙁کرده و لب برچیده آمده اند که :مادر! امام رخصت میدان نمى دهد. کارى بکن. تو مى گویى : عزیزان ! پاى مرا به میان نکشید.
محمد مى گوید:چرا مادر؟ تو #خواهر امامى ! #عزیزترین محبوب اویى.
و تو مى گویى : _به همین دلیل نباید پاى مرا به میان کشید. نمى خواهم امام گمان کند که #من شما را راهى میدان کرده ام . نمى خواهم امام گمان کند که #من دارم عزیزانم را فدایش مى کنم . گمان کند که #من بیشتر از شما #شائقم به این ماجرا.
💢 گمان کند... چه مى گویم . او اما م است ، در وادى #معرفت او گمان راه ندارد. او چون آینه همه دلها 💖را مى بیند و همه نیتها را مى خواند.
اما...اما من اینگونه #دلخوشترم . این دلخوشى را از مادرتان دریغ نکنید.
عون مى گوید: امر، امر شماست مادر! اما اگر چاره اى جز این نباشد چه ؟ ما همه #تلاشمان را کردیم . پیداست که امام نمى خواهد شما را #داغدار ببیند.
🖤اندوه شما را #تاب نمى آورند. این را #آشکارا از نگاهشان مى شود فهمید.
محمد مى گوید: ماندن بیش از این قابل تحمل نیست مادر! دست ما و دامنت!
تو چشم به #آسمان🌫 مى دوزى...
#ادامه_دارد.......
🍃🌹🍃🌹
🔴@gamedovomeenqelab
✍ شهید اهل قلم :
🍃| چگونه در بند خاک بماند آن که پــرواز🕊 آموخته است
و راه #کربلا را می شناسد؟
و چگونه از #جان نگذرد
آن کس که می داند جــ❤️ـان
#بهای دیدار است
اینان کبوتران حرم عشق اند
و حرم عـشـ💔ـق
#کربلاست
#لبیک_یاحسین
#شبتون_شهدایی🌙
🍃🌹🍃🌹
🔴@gamedovomeenqelab
🍃قلم را تیز میکنم تا شاید بتوانم #حماسه ی قهرمانی اش رابهتصویر بکشانم .
قهرمانی که ریختن خونش چون #دم_مسیحایی ، جان تازه ای را بهسرزمینش بخشید .
.
🍃#یوسف_کلاهدوز را میگویم فرمانده و سرباز عاشقی که یقیناً کتاب زندگی اش معلم خوبی برای پرورش و بزرگیست .
درس یوسف درس عاشقیست مکتبش ، مکتب شهید #کربلاست .
مگر میشود چنین کسیمدرس خوبی نباشد .
🍃کمی با ما راه بیا...
ای شهید😓
🌺مشتاقانه میخواهم از تو بگویم
از تویی که #بندگی را خوب بلد بودی.
اماچه کنم، این ذهن ، اسیر دنیا گشته، زنجیر #دنیا، چنان قفلش کرده که توانی برای درک و توصیف این همه پاکی و #اخلاص، بندگی و شایستگی,
شهامت و #شجاعت را ندارد 😔
🍃از تو میخواهم، ای نور به #حق پیوسته، دستی برار و دل ظلمتنشسته ی مرا به پرتو نورت منور ساز و کوچه به کوچه وجودم را چراغانی نما❤
✍نویسنده: #زهرا_حسینی
به مناسبت ایام ولادت
#شهید_یوسف_کلاهدوز
🌹🍃🌹🍃
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌️
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff