گام دوم انقلاب
«مداحی و حرفهایی تازه در سطح حکمرانی» (۱ از ۲) سال ۸۹، در دیدار شاعران با رهبر انقلاب، #علی_معل
«مداحی و حرفهایی تازه در سطح حکمرانی»
(۲ از ۲)
این کار یک #اتفاق نبود، کاری #سفارشی هم نبود، کار #شاعر به تنهایی هم نبود، حاصل سالها تأمل و اندیشه و مباحثه و برآیند طرح ذهنی چندساله و خروجی یک نظام فکری بود...
سالهاست جلسات فاطمیه، محمل روضههای سوزناک و مرثیههای جانگداز است... که داغ فاطمیه داغیاست بیتسلی...
اینکه در اوج این درد جانکاه، مرثیه را اینگونه با حماسه آمیخته کنی و با شکوه و صلابت حق شعر را ادا کنی، اتفاق کمی نیست...
اینگونه از #حماسه_خوانی نقطه اوجی است که به نظر بسیار بیشتر باید از آن صحبت کرد، شاید باید کمی از آن فاصله بگیریم تا متوجه شویم امروز در میانه یک نقطه عطف، وسط یک جهش تاریخی و ارتقاء معنادار عرصه ستایشگری قرار گرفته بودیم... ارتقاء رتبه، جایگاه و شأن مداحی، هم از حیث قالب و هم محتوا...
از منظر محتوایی، ورود مداحی به میانه گفتوگوهای جدی در حوزه مردمداری و حکمرانی اتفاق بزرگی است. اینکه مداحی، در سطح حکمرانی حرفهای جدی برای گفتن دارد و میتواند منشأ آثار عمیقی باشد، حرف تازهای است که میتواند جانهای آماده بیشتری را با این جهان معنوی پیوند دهد...
محتوا و قالب به خوبی همنشین شدهاند و در هم آمیختهاند...
این حماسهخوانی جایی خطبهای غرّاء میشود، اما از شور و احساس نمیافتد، از هنرمندی و ظرافت خالی نمیشود که سرشار است... رسماً خطبهخوانی است، اما شاعرانه...
این مقتدرانهخواندن، به مخاطب جان دوبارهای میدهد، هویتبخش است، شور او را ناخودآگاه به حماسه بدل میکند، مجلس از تبوتاب نمیافتد، گرفتار شعارزدگی نمیشود، در اوج شور و عاطفه و احساس، بلندترین مضامین معرفتی را تکرار میکند... و این کم معجزهای نیست... بهویژه آنکه به سبک جلسات اصیل ترکها، پایه میکروفون را دوباره برقرار کنی، دستانت را از بند هرچه هست آزاد کنی...
چهقدر تسلط مداح بر جلسه بیشتر میشود، چهقدر زبان بدنش هنرمندانهتر میشود... چهقدر بهتر این ابیات ادا میشود:
ای نهضت بیداری! یافاطمةالزهراء!
در بطن زمان جاری! یافاطمةالزهراء!
هرچند به تنهایی... یافاطمةالزهراء!
تو امت مولایی! یافاطمةالزهراء!
بالاوپایین رفتن دستها، معنای دیگری پیدا میکند، همه چیز در راستای القای معانی به مخاطب، قرار گرفتهاند...
لحظهای احساس میکنی چونان #رهبر_ارکستر، اشاره دستها جمعیت را به حرکت درمیآورد... همه جمعیت اجزاء و اعضاء این همآفرینی بزرگ شدهاند... همه نقشآفریناند... همه میخوانند، همه میسوزند...
به نظر حقیر این کار فاخر رسماً عبور از مجادلات مبتذل درباره #استودیوخوانی بود، اینبار بهجای آنکه #مداح به #استودیو برود، استودیو به تماشای هیأت نشسته، مگر در استودیو قرار است چه اتفاقی برای مداح به تنهایی بیفتد که اینجا با این همه جمعیت نیفتاده است؟
بگذارید کمی بدتر بگویم!... آهسته میگویم... بدا به حال آنانی که لذت حضور در چنین جلسهای را نچشیدهاند و شوری چنین را ندیدهاند و در جستوجوی گمشده خود سر از کنسرتهای شهوتناک درآوردهاند... خوشا به حال بچههای زنجان که توفیق حضور در چنین جلسهای را دارند...
الحق که این اجرا عصاره چندین جلسه منبر و سخنرانی، بلکه فشرده یک مکتب بود؛ شاید تاکنون هیچ نوایی را اینقدر گوش نداده بودم:
حتی اگر که حق، حتی اگر که نور
چشمی نبیندش محروم میشود
حتی اگر امام، حتی اگر علی
امت جفا کند مظلوم میشود
علی، آری! علی، حتی! علی تنهاست بیمردم
ولی در خواب گمراهی بماند بیعلی مردم
ای نهضت بیداری! یافاطمةالزهراء!
در بطن زمان جاری! یافاطمةالزهراء!
هرچند به تنهایی... یافاطمةالزهراء!
تو امت مولایی! یافاطمةالزهراء!
یافاطمةالزهراء! یافاطمةالزهراء!
میزان اگر علیاست، تحت ولایتش
دنیا و آخرت، آباد میشود
مولا اگر که اوست، هرکس که با علیاست
از بند هرچه هست، آزاد میشود
اگر دستان مردم بود، نمیشد دست او بسته
اگر پهلو، اگر بازو، ولی زهرا نشد خسته
ای قله حقخواهی! یافاطمةالزهراء!
تو دست یداللهی! یافاطمةالزهراء!
ای خطبه طوفانی! یافاطمةالزهراء!
حق هستی و میمانی یافاطمةالزهراء!
یافاطمةالزهراء! یافاطمةالزهراء!
✍ #رحیم_آبفروش
@qoqnoos2