eitaa logo
″گـٰانـدویـی هـٰا|GANDO"🇵🇸
259 دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
3.3هزار ویدیو
33 فایل
@gandoiiii مهربان خدای من @emamhosein113 فکر می‌کردم، نـ⛔️ـمی‌شه پرسـ🧐ـید؛ اما...🤩 ‌+ثبت نام؟ بعله بفرمایید☺️ http://Bn.javanan.org
مشاهده در ایتا
دانلود
Salavat Khasseh.mp3.mp3
1.25M
زائران عزیز 💠 امروز چهارشنبه است و بنا بر احادیث و روایات، از جمله روزهای وارده برای زیارت حضرت رضا علیه السلام چهارشنبه هر هفته می‌باشد چنان‌که با خلوص نیّت و معرفت نسبت به این امام همام همراه باشد، دارای پاداشی منحصر به فرد است. 💠 چهارشنبه ها با قرائت صلوات خاصه آن حضرت، دلهایمان را روانه صحن و سرای امام مهربانی‌ها کنیم... ✔️با نوای مرحوم حاج رضا انصاریان ❣️اینجا است ؛ کانال رسمی حرم مطهر امام رضا(ع) 🆔 @razavi_aqr_ir
نجم الدین شریعتی چرا در برنامه ی سمت خدا نیست‼️ 🛑نجم‌الدین شریعتی مجری شناخته شده برنامه‌های مذهبی تلویزیون قرار است مدتی برای استراحت، اجرایِ برنامه «سمت خدا» را به شخص دیگری واگذار کند. رضا ملایی که در رادیو معارف مجری شناخته شده‌ای است تا اول ربیع‌الأول این مسئولیت را برعهده خواهد گرفت. به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا به نقل از تسنیم، مجری «سمت خدا» برای استراحت ۲ ماهه‌ای، اجرا را به یکی از مجریان با سابقه رادیو معارف واگذار کرد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امام رضا مددی همه دلخوشی سالم یه زیارت مخصوصه... 💐دوستانتان را مهمان کنید 🔰 🖤اینجا است؛ کانال رسمی حرم مطهر امام رضا(ع) 🆔 @razavi_aqr_ir
″گـٰانـدویـی هـٰا|GANDO"🇵🇸
🍃 #در_مسیر_عشق 🍃 🍃 #پارت 162 🍃 زهرا : در زدم و وارد شدم محمد : زهرا خانم اجازه دادم وارد شدی؟🤨 زهر
💫 💫 💫 163 💫 رسول : بَههههههه زهرا خااااانمممم چطوری ؟ زهرا : 😐 اخوی چرا اینطور رفتار میکنی رسول : هیچی چه خبرا خواهر گرامی مون کجاست زهرا : با پدر گرامی مون پارک تشریف دارن امر‌تون ؟😐 رسول : عه واقعا نچ‌نچ چقدر وقت دنیارو میگیرن آها مبارکا باشه میبینم که بدون مشورت منم حتی رفتید خونه گرفتید زهرا : عاااااخخخ ببخشید شمارو فراموش کردیم باید نظر میدادید 😒 رسول : بله که باید نظر میدادم اصلا بدون اجازه من نمیتونید تو اون خونه بشینید زهرا : شرمنده واقعا اخوی ان شاءالله فردا یه سر میبر‌م‌تون اونجا ببینید اگر خوب نبود بگید عوض کنیم رسول : بله بله حتما ممنون از لطف شما حالا این شوهر خواهر ما کجاست چرا پیداش نمیشه زهرا : ببخشید دیگع پیداش نمیشه خودشون گفتن روشون نمیشه رسول : یعنی چی روشون نمیشه حتما میخوان یه ماموریت طولانی بهشون بخوره تا ما اینطور باهاشون در ارتباط باشیم زهرا : هیس رسول اروم تر محمد : اهالی خونه چه خبرتونه صدات تا پشت در هم میاد سلااامم فاطمه : جهت اطلاع سلام😂 رسول : بَهههه خواهر گرامی فاطمه جان بیا اینجا که حسابی دلم تنگ شده بود برات زهرا : 😶😶 چیزی شده؟ سرت به جایی خورده؟ داری میمیری ؟ داریم میمیریم ؟ رسول : ععع زبون‌تو گاز بگیر این حرفا چیه میزنی دلم تنگ شده بود برای ارتباط های صمیمی مون زهرا : آها😶 فقط مواظب باش زیادی داری فاطمه رو لِه میکنی اون بنده خدا ساکت مونده فاطمه : بله بله همون که ایشون گفتن محمد: اهالی خونه لطف کنید بیاید تو 😂 رسول : بله بله مزاحم‌تون میشیم بدوئید دخترای خوب افرین برید تو تا من بیام فاطمه : شما کجا؟🤨 رسول : 😐 حالا من باید به شما جواب پس بدم؟ فاطمه : نه نه لزومی نداره😬😶 رسول : آفرین بدو برو فاطمه خانم شماهم ندو باید محترمانه برخورد کنید کنید عروس‌خانم زهرا : بدم میاد نکن😒🔪 رسول : باشه بابا زهرا جون خوبه؟ زهرا : برو بابا نخواستیم اصلا .... محمد : خب فاطمه از اون سوژه تون چه خبر فاطمه : 😶🤐💔 با..با .. محمد : نترس حالا چیزی نیست که فاطمه : هیچی فعلا روش سوارن یه ذره بیشتر اطلاعات به دست اوردیم فعلا مقدمات چیدیم برای دست‌گیریش رسول: 😏 باز خوبه اداره ما الان اینقدر کویره انگار دشمنا دارن تو سکوت خبری کارشون رو میکنن محمد : آقا رسول لازم نیست همه چیو برای شما تعریف کرد🤨 رسول : 🤐🤐
″گـٰانـدویـی هـٰا|GANDO"🇵🇸
💫 #در_مسیر_عشق 💫 💫 #پارت 163 💫 رسول : بَههههههه زهرا خااااانمممم چطوری ؟ زهرا : 😐 اخوی چرا این
🌴 🌴 🍃 164 🍃 محمد : اقا این چند روز هم اگر اجازه بدید زودتر برم خونه و فردا رو عبدی : باشه برو حواست باشه این چند روز اتفاقی نیفته روزهای خوبی باشه براشون محمد : چشم عبدی : از طرف منم به فرشید و زهرا تبریک بگو محمد : بله چشم با اجازه ..... زهرا : نمیدونم چرا ولی شاید برعکس همه من تو روز عروسی هیچ استرسی نداشتم فاطمه : زهراااا زهرا : هاااااننن چییییههه سکته کردم فاطمه : نگاه کن این چه لباسیه 😩 زهرا : 😐 خوبه الکی حرف نزن بیا برو شلوغش نکن فاطمه : راستی لباس خودت کو؟ زهرا : بجای اینکه بخرم کرایه کردم واسه آتلیه و شب عروسی فردا صبح میارن فاطمه : فردا دیره هااا شما فردا صبح میخواید برید آتلیه زهرا : 😐‌وای خواهر من اون ظهره اون صبح میاره وای اصلا من چه غلطی کردم قبول کردم اینقدر مشغله داشته باشم فاطمه : خوب کاری کردی یه هفته خیلی حال خوبه زهرا : مشخصه خیلی😐😐 کار و ول کردیم چسبیدیم به زندگی فاطمه : وای بسه زهرا بسه هیچی نمیشه یه هفته کار نکنیم انگلیسی ها که حمله نمیکنن حواسشون هست دو سه نفر نباشن هیچی نمیشه ولی میگم خوش بحال مردا موقع مراسم یه کت شلوار میپوشن و تموم میشه میره همین😐💔ما چرا اینقدر دغدغه لباس و کوفت و زهر مار داریم؟ زهرا : به نکته خوبی اشاره کردی ولی من ندارم فاطمه : باشه حالا😒 مطمئنی لباسم خوبه دیگه؟ زهرا : آرررههه آرررههه خووبهه فاطمه : ااهه من بجای تو استرس گرفتم خدا لگدت کنه😒 زهرا : استرس نداره خواهر من فاطمه : صحیح ولی نمیدونم حس میکنم قراره یه اتفاقی بیفته زهرا : 😐 باشه حالا برو بجای این کارا صدقه بده فاطمه : ما الان تو خونه چه کار میکنیم😐💔 زهرا : وای فاطمه بسه خیلی رو مخی ساکت شو فاطمه : نمیخوام زهرا : رسول کجاست فاطمه : زورت میاد یه داداشی بهش اضافه کنی؟ با شوهر خواهرم جلوی در تو ماشینن زهرا : واو😐😐😐 ..... عطیه : آقا فرشید شما امشب بگید شام خانواده تشریف بیارن اینجا فرشید : نه زحمت میشه دست شما درد نکنه عطیه : چه زحمتی بده چند شب میخوایم دور هم باشیم فرشید : ممنون از لطف تون چشم میگم پیس پیس زهرا زهرا : هااا؟ فرشید : بابا اینطور دارم آب میشم یه چیزی بگو زهرا : 😐 دست شما درد نکنه ها فردا عروسی‌مونه میخوای دیگه تو این خونه رفت و آمد کنی خجالت چی میکشی فرشید : نمیدونم ولی یه جوریه زهرا : خیلی خب حالا احساس میکنم زیادی دیگه موندیم تو خونه شما بفرما محل کار بنده هم با خواهرم خودمو بهتون میرسونم فاطمه : ععع چی چی میرسونم ول کن بابا زهرا : عه؟ کی بود میگفت کارهامون عقب میمونه و فلان فاطمه : من که نبودم😂خیلی خب زهرا : باشه پس تو و رسول برید ماهم بیایم یه سری کارها رو ردیف کنیم که بریم تا اخر هفته نباشیم فرشید : ولی بهتر نیست فردا که ولادت حضرت زهراعه یه کادوی خوب به مامانت بدیم؟😂 زهرا : حالا فکر اونجاشم کردم برو دیگه وقت دنیارو نگیر رسول گوشه حیاط ایستاده و نگاشون میکنه: باز از کلمات من استفاده کردید 🙄 زهرا : خیلی خب استاد ایشون رو بردار ببر مثل اینکه قصد رفتن نداره فرشید : اخه دلم نمیاد برم زهرا : برو بسه اینقدر حرف نزن خدافظ😂
″گـٰانـدویـی هـٰا|GANDO"🇵🇸
🌴 #در_مسیر_عشق 🌴 🍃 #پارت 164 🍃 محمد : اقا این چند روز هم اگر اجازه بدید زودتر برم خونه و فردا رو
•°•° 🌸 🌸 °•°• •• 🌷 165 🌷 •• اداره فاطمه : داشتم میرفتم پایین که بابا از اتاق اومد بیرون محمد : سلام فاطمه : سلام وقت بخیر خسته نباشید محمد : همچنین کجا؟ فاطمه : اومدیم یه سری کارهارو انجام بدیم و ان شاءالله اگر اجازه بدید تا آخر هفته نباشیم محمد : اون خواهر‌تونه که لازم نیست باشه شما چی؟ 🤨 فاطمه : 🤐🤐😶😶 محمد : سلام زهرا خانم خوبید شکر ماهم خوبیم سلامتی امن و امان زهرا : 😅 ببخشید سلام محمد : حالا هم بجای این کارا پاشید برید خونه تو مهمونی امشب کمک کنید زهرا : بله چشم با اجازه محمد: کجاااا باهم میریم فاطمه : نه عه خب ببخشید اگر میشه منو زهرا تا یه جایی بریم و بعد راهی منزل بشیم محمد : کجا؟ فاطمه : حوزه محمد : آها بله به سلامت خوش بگذره .... زهرا : منو واسه چی داری میبری حوزه فاطمه : باید تو دستگیری بهرامی باشی زهرا : بهرامی کیه دیگه ؟ فاطمه: بابا همون کسی که بخاطرش زندان هم رفتم🙄 زهرا : آهااا خب مگه امروز دستگیرش میکنن؟ فاطمه : آره امروز که سه شنبس شنبه به ما گفتن امروز میخوان بگیرنش حالا دیگه خبر ندارم زهرا : بعد من این وسط چی کاره‌ام فاطمه : مثل کار رسول و تو حوزه انجام میدی زهرا : وای نه توروخدا فاطمه : ببین بحث نکن به اندازه کافی اعصابم خورده ..... فاطمه: یعنی چی خانم نصیری؟ مگه نقشه رو برای امروز نچیدید ؟ + بله ولی سوژه امروز یه کار فوری پیش اومده فعلا معلوم نیست فاطمه : باشه ممنون لحظه به لحظه‌ش رو گزارش بدید من این یکی دو روزه درگیرم + باشه ممنون ک اطلاع دادید ..... زهرا : ولی خداروشکر ها امروز اصلا حوصله کار کردن و نداشتم یه دکمه اشتباه میزدم فرانسوی ها متوجه میشدن جاسوس شون رو گرفتیم😉😂 فاطمه: نمک کی بودی تو🙂😂 زهرا : خواهر گرامی یه ذره آروم تر خواهشا میخوام استراحت کنم فاطمه : بله چشم چون شما گفتی. صدای مولودی رو زیاد کردم و گازش و گرفتم زهرا : کرم نریز خواهرم مارو روز عروسی به فنا نده فاطمه : اتفاقا حال میده😂 هووووو عروسیه عروووسییی زهرا : ایشالا به زودی قسمت خودت میشه میفهمی فاطمه : یهو زدم رو ترمز : 😡😡😡 دیگه نبینم از این حرفا بزنیا خیر نبینی الهی زهرا : اوه اوه 😶چت شد یهو مگه چیز بدی گفتم فاطمه: آره از نظر من هیچ وقت همچین چیزی رو به من نسبت نده فهمیدی یا نه؟ زهرا : اره اره حَرِّک زائر 😶 فاطمه : 😐
شما ساعت رو مشاهده کنید سه قبل از ظهر یعنی سه نصف شب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یکم از هیترای مزخرف گاندو رو ببینید👌🏻😊 جوابشون قشنگ بود☺️
⁰‌¹.²⁰ ساعت عاشقۍ(: ؛ سیّد نبود آیت‌الله نبود دکتر نبود مهندس نبود کلا هم توی عمرش دو تا پست بیشتر نداشت یعنی توی رزومه‌ی مسئولیتیش هم عناویـن متعددی نبود. حاج قاسم فقط یه چیز داشت: اخلاص! فقط با همون اخلاص؛ قلب میلیون‌ها نفر رو تسخیر کرد. . .🕊
در قسمت بیست و هشتم سریال گاندو، تصاویری که در مانیتور دفتر مرکزی سازمان جاسوسی انگلیس MI6 به نمایش درآمد، تصاویر واقعی از یک جاسوس است که توسط سازمان اطلاعات سپاه در اختیار سریال گاندو قرار گرفته است.