″گـٰانـدویـی هـٰا|GANDO"🇵🇸
https://harfeto.timefriend.net/16566770128163 حرف بزنیم؟ :) میشونم درد و دلا تونو😅🙂
۱)آفرین به خندیدن ادامه بده😂
تا همه بفهمن ما چیزی برای از دست دادن نداریم😂
۲__ به سلامت بیاد🤓
۳__ خدا کریمه دل تون رو به دست اهل بیت بدین هواتونو دارن👌
۴ و منی که خبر ندارم چه رمانایی تو کانال میزارن بچه ها🤭
۵ بزرگ شدی فراموشش میکنی😂و یه روزی به این روزا میخندی🚶🏻♂😂
۶__بچم از دست رفت مسئولین رسیدگی کنین😂
۷__گاندو ۳🧐یادم نیست چرا فک کنم کانال جوانان گاندویی باشه🍀🤭
۸__چرا عمه 😂
هزار بار گفتم شکلاتای بچه های منو نخورین بیا ناراحت شدن🍫😂
۹__سلام میرسونه❤️🍀
🖐🏻❤️
فَلْیُبَلِّغِ الْحاضِرُالْغائِبَ وَ الْوالِدُ الْوَلَدَ اِلیٰ
یَوْمِ الْقِیامَةِ.🌹
فراز ۶ خطابه#غدیر
″گـٰانـدویـی هـٰا|GANDO"🇵🇸
🌟 #در_مسیر_عشق 🌟 ✨ #پارت صدوچهلوسوم✨ محمد : سلام زهرا خانم چه عجب ما شمارو تو اداره دیدیم زهرا
🌈 #در_مسیر_عشق 🌈
🌈 #پارت صدوچهلوچهارم 🌈
دو روز بعد
فرشید : زهرا😶
زهرا : بله 😩
فرشید : چته😐
زهرا : خسته شدم
فرشید : تو دو روزه خونه نرفتی بیا برو استراحت کن از پا میفتی ها
زهرا : نمیتونم کلی کار دارم
فرشید : من کارات و انجام میدم پاشو برو چشمات قرمز شده
زهرا: نمیخواد اصلا ولش کن برو تو
فرشید : چی بگم😐🤦🏻♂ لجبازی دیگه باشه
_______
( از اون طرف هم فاطمه مثل زهرا کلی کار داره و استراحت نکرده)
همکار فاطمه،نگار : فاطمه جان دستت چرا اینجوریه؟؟ 😶
فاطمه : از بس که نوشتم
نگار : خب پاشو برو استراحت کن بعدا بیا سر کارت
فاطمه: نه خوبه مشکلی نیست🙂
نگار : چشمات هم قرمز شده چند روزه نخوابیدی؟
فاطمه : سه روز
نگار : 😱 سه روز نخوابیدی پاشو برو ببینم
فاطمه : نه 🙂 خوبم اگرم بخوام از دلشوره نمیتونم بخوابم🙂💔
نگار : دلشوره چی؟
فاطمه : هعی هیچی ولش کن
و به سمت آقای ایوبی حرکت کردم
فاطمه : آقا سلام خسته نباشید
ایوبی : سلام خیلی ممنون همچنین
فاطمه : سه روزه هیچ خبری از رسول نیست چرا هیچ کاری نمیکنید😓
ایوبی : ببینید خانم مقدم موبایل رسول خاموشه ردی هم نشد ازش بزنیم
ممکنه گرفته باشنش اون موقع باید خودشون نشونی بدن
فاطمه : یا حسین
ایوبی : نگران نباشید بچه های سایبری هر لحظه دارن چک میکنن
فاطمه : 😓💔
ایوبی : شما این پرونده هارو بخونید خودتون متوجه میشید📑📂
فاطمه : چشم
ادامه دارد....
″گـٰانـدویـی هـٰا|GANDO"🇵🇸
🌈 #در_مسیر_عشق 🌈 🌈 #پارت صدوچهلوچهارم 🌈 دو روز بعد فرشید : زهرا😶 زهرا : بله 😩 فرشید : چته😐 زهر
🌻 #در_مسیر_عشق 🌻
🌻 #پارت صدوچعلوپنج🌻
فاطمه: همینجوری که برگه ها و عکس هارو می دیدم به دلشوره ام اضافه میشد
نکنه یه وقت.... وااایی نهه😓
اینجا هم که نمیتونم گریه کنم
++++++++ ++++++++
زهرا : از بس که نخوابیده بودم چشمام تار میدید . دیدم موبایلم زنگ میخوره
نتونستم اسمش و بخونم چشمام نمی دید. جواب دادم
فاطمه : سلام زهرا
زهرا سکوت
فاطمه : زهرااا؟!
زهرا : سلام عزیزم خوبی
فاطمه : 🙂 هعی چی بگم فقط زنگ زدم پشت تلفن گریه کنم💔
زهرا : گریه برای چی
فاطمه : لو ندم اوخ اوخ🤦🏻♀💔 : هیچی واسه دلتنگی
زهرا : من میدونم از رسول خبری نیست میدونمم بخاطر این داری گریه میکنی پس راحت هرچی میخوای بگو
فاطمه : از کجا میدونی😶😶
زهرا : حالا ولش کن
خبری نشد ازش؟
فاطمه : بنظرت اگر خبری بود الان می خواستم گریه کنم😭💔😭💔
زهرا : بد به دلت راه نده ان شاءالله هیچ اتفاقی نمیفته
فاطمه : آبجی دلم برات تنگ شده😭
زهرا : باز شروع کردی🙄🤦🏻♀🔪
فاطمه : خب چه کار کنم دست خودم نیست
زهرا: دلتنگی نداره خانم خانما
فاطمه : ولش کن حالا
زهرا : اوخ فاطمه کاری نداری؟😬 باید برم بابا اومد
فاطمه : نه مراقب خودت باش خدانگهدار
زهرا : یاعلی
″گـٰانـدویـی هـٰا|GANDO"🇵🇸
_
+هرکسیدیوانۀعشقـتنشـد؛عاقلنشـد...
-غیرنوکرهایـتآقا؛کُلُّهُـملایَعقِلـون...!:)💔
″گـٰانـدویـی هـٰا|GANDO"🇵🇸
_
حفرهایبودپرازخونوسطسینهمن..
مهرتافتادبهقلبـمضربانشکلگرفـت..!:)♥️
#آقایِاباعبدالله