گنج پنهان
🔰داستان تصمیم سرنوشت ساز 🔸 #قسمت_بیست_و_شش: #تصمیم_سرنوشت_ساز: من چه استعداد و نیروهایی دارم؟!! ذ
🔰داستان تصمیم سرنوشت ساز
🔸 #قسمت_بیست_و_هفت:
#تصمیم_سرنوشت_ساز:
با شنیدن صدای آرش از پشت سرم، از جا میپرم...
به به ببینم چی میکشی؟!!هه...
فورا کاغذُ مچاله میکنم تو دستمو میگم:
چی... چیه؟!! چیزی نیست...
تربچه میزنه زیر خنده و میگه:
معلومه که داری یه چیزیو قایم میکنی... چیه؟!! رازه؟!!
دختر عجیبیه واقعا... بعدِ اون همه جدیت، یدفعه اینطوری...
میگم: آره... اصا یه رازه... به خودم مربوطه...
ادامه میده: یه رازه... یه رازه... یه رازه دم درازه...
هه هه
بعد میره جلوی تلوزیون دراز میکشه و تلوزیون رو روشن میکنه... شبکه مستنده
یاد دیشب میفتم و بحثم با آرش سر همین شبکه مستند و اون کروکودیل...
و اون سوال... " فرق ما با حیوونا چیه؟"
نگام میفته به آرش...
میاد بشینه رو کاناپه کنار من که متوجه فنر در رفته ی مبل میشه...
میگه: اِااا... این کی در رفت؟!!هه...
بعد میره با دو تا بالش برمیگرده...
یکی میده به تربچه بذاره زیر سرش و اون یکی رو میذاره رو فنر و خوشو میندازه رو بالش...
میگه: اینم از این... بهتر از اولش شد...هر دردی درمونی داره... هه
با خودم میگم مثلا الان مشکل رو حل کرد...؟!!
یاد حرف پیرمرد تو اون شب بارونی میفتم...
وقتی تو خواب و بیداری بودم...
داروی تو درون خودته/دردت هم درون خودته...
مطالبی داره یادم میاد که باید بنویسمشون...
اما نمیخوام آرش ببینه...
میرم سمت کتابا و جابجاشون میکنم که مثلا دارم مرتبشون میکنم...
بعد از چند دقیقه که میبینم آرش مشغولِ گوشیشه، کاغذمو باز میکنم و مینویسم:
داروی تو درون خودته/ دردت هم درون خودته
درد و درمان چیه؟!
یعنی میشه گفت، درد همین نشناختنه خودِ و درمانش شناخته؟!!
💢 ادامه دارد...
https://eitaa.com/ganj_penhan