بسم الله الرحمن الرحیم
#کرامت حضرت معصومه سلام الله علیها
شیخ_محمدعلی_نائینی_اردستانی (م۱۳۳۵ق) رحمت الله علیه مینویسد:
یکی از خدّام آستانه مبارکه به نام آقای سید حسین فرزند مرحوم آقا سید صفی چنین نقل کرد که:پای عموی من میرزا_اسدالله انگشتهایش سیاه شده بود و اطبا از معالجه او عاجز شده بودند.و جراحان اتفاق بر این مطلب کرده بودند که باید پای او را برید که مرض بالاتر نرود.و بنا گذارده بودند فردا پای عموی مرا ببرند.تا آنکه خود میرزا اسدالله گفته بود:حالا که بنا شده فردا پای مرا ببرند، پس امشب مرا ببرید در حرم#دختر_موسی_بن_جعفر سلام الله علیهابگذارید. غلامی بود مبارک نام داشت او را بهدوش کشید. او را برد وسط حرم_مطهر حضرت معصومه علیهاالسلام گذارد و خدّام درب حرم را بستند و در پای ضریح بنا کرد از درد نالیدن و فریاد زدن؛ بهحدی که بعضی از خدام که پشت در بودند، خواب نرفتند. آنها از درد و ناله او تا نزدیک صبح صادق متأثر بودند.خدامی که پشت درب حرم بودند، دیدند که میرزا اسدالله صدا میزند و میگوید:درب حرم را باز کنید که حضرت مرا شفا داده است.خدام برخاستند و در حرم را باز کردند، دیدند که میرزا اسدالله خوشحال و خندان است.او گفت: در عالم خواب دیدم بانوی مجللهای آمد به نزد من و فرمود:
چه میشود تو را؟
عرض کردم که:
این مرض پای مرا گرفته و مرا عاجز کرده یا شفا و یا مرگ از خدا میخواهم.
ایشان گوشه مقنعه خود را بر روی پای من چندین دفعه مالیده و فرمودند:شفا دادیم تو را.عرض کردم: شما کیستید؟فرمودند:
مرا نمیشناسی و حال آنکه نوکری مرا میکنی!من فاطمه دختر موسیبنجعفر میباشم.بعد از بیدار شدن، قدری پنبه دیده بود در نزد خود. آن پنبه را برداشته بود و به هر مریضی ذرهای از آن پنبه میداد که بمالد به موضع درد، شفا مییافت و آن پنبه در خانه بود تا آن وقتی که سیلاب آمد آن را خراب کرد، آن پنبه از بین رفت و دیگر او را پیدا نکردیم".
منبع:👇
أنوارالمشعشعین، شیخ محمدعلی نائینی اردستانی(چاپ کتابخانه آیتالله مرعشینجفی، در قم)،جلد۱،صفحه۵۰۲
صلی الله علیک یا بنت موسی بن جعفر یاحضرت معصومه ورحمت الله و برکاته ولعن الله اعدائک بعددعلمه
#صلوات ختم کنید
#اللهم عجل لولیک الفرج