بسم الله
برای رهایی از اضطراب #کرونا چه باید کرد؟ باید میخ شد پای فیلم و سریال و مستند؟ باید سر را در گوشی فرو کرد و در میان صفحات بیپایان پیامرسانها و... گم شد؟ باید موسیقی شنید؟ باید مست شد؟ باید رقصید؟ یا نه؛ باید سر را در کتاب دعا فرو کرد و آنقدر دعا خواند تا کرونا را «فراموش» کرد؟ یا...
وجه مشترک همهی اینها و هزار راه دیگری که نیازی به نوشتن ندارند، ایجاد غفلت است: باید غافل شد تا راحت بود...
اما تا کجا میشود خود را به غفلت زد؟ وقتی خبر گرفتاری دوستت را میشنوی هم میشود؟ وقتی برادرت یا پدر و مادرت یا همسرت بستری شدند چهطور؟ وقتی عزیزی را با دست خودت در خاک پنهان کردی چهطور؟ #غفلت مسکّن است؛ آن هم نه در برابر هر دردی...
کسی به مسکّن نیاز دارد که از درد، ضعیفتر باشد؛ یا بگو کوچکتر باشد...
#دین چه طور؟ آیا مسکّن است؟ برای برخی بله؛ افرادی که دین را در قالب خودشان کوچک میکنند، به جای غافل شدن با فوتبال و فیلم و موسیقی، با توهم دین خودشان را غافل میکنند؛ و وقتی درد از حدی فراتر رفت مسکّن آنها هم دیگر جواب نمیدهد...
گمانم یکی از تفاوتهای افراد عمیقاً دیندار و باورمند با دیگران ـ دستکم خیلی از دیگران ـ این است که دین فرد را بزرگ می کند... آدمِ بزرگ و قوی برای درد نکشیدن نیاز به غفلت ندارد؛ #مرگ را میبیند، با آن راه میرود، گفتوگو میکند، میگرید و میخندد؛ ولی نمیترسد. اگر کسی باور کرد که «اگر تیغ عالم بجنبد ز جای/ نبرّد رگی تا نخواهد خدای» و این خدا را هم از خود مهربانتر دانست و هم داناتر و هم حکیمتر، خیلی راحتتر میتواند کار را به او وانهد؛ آن هم نه از سر ناچاری ـ گرچه واقعاً ناچاریم ـ بلکه از روی میل و رغبت. اگر کسی باور کرد که خوشی و ناخوشی، دارایی و فقر، سلامت و بیماری، خطر و امنیت، همه مؤلفههای «دار ابتلایی» است که سر هم شده برای آزمودن او، نا با غورهای سردیاش میشود و نه با مویزی گرمیاش...
در این دار ابتلا، مواجه شدن با دردها ناگزیر است؛ اما گوهری وجود دارد که اگر به آن دست پیدا کنیم نه بیم دردهای آینده را داریم و نه غم دردهای حال را؛ که فرمود «إن اولیاء الله لا خوف علیهم و لا هم یحزنون» و این بیبیمی و بیغمی، نه از بیحسی است و نه از غفلت؛ که از بزرگی است... و نه تعارضی با غمخوار بودن برای درد دیگران و دردمند بودن دارد.
@garmseer
۱۶ فروردین ۱۳۹۹
یا حق
این روزها زیاد از امام عصر علیهالسلام میشنویم. مطالب مختلف با هشتگهای گوناگون؛ اما مضمون واحد: درخواست #ظهور_منجی. این درخواست میتواند اتفاق مبارکی باشد؛ (و واقعاً هم شاید ما به روزی که باران میبارد و زمین مرده را حیات میدهد نزدیک باشیم.) اما جاهای تأملی نیز در این قضیه وجود دارد. چه شد که ناگهان ما به یاد ایشان افتادیم؟ بیگمان این ماجرا ربط مستقیمی به همهگیری #کرونا دارد؛ بیماریای که هنوز درمانی ندارد. ما با خلأیی مواجه شدیم که برای پر کردنش، فعلا راهی عادی نداریم؛ نه ما و نه آنان که چند قرن ادعای علم و قدرتشان گوش فلک را کر کرده است. اینجا یادمان به #امام_زمان افتاد...
روزهایی که اینترنت قطع شده بود را یادتان هست؟ همه با تمام وجود حس میکردیم کمبودی شدید داریم و زندگیمان لنگ شده. گمانم امثال من در طول عمرشان یک بار هم احساس نیاز و عطشی را که برای وصل اینترنت داشتند، برای ظهور پیدا نکردهاند! چرا؟
ما نه تنها احساس اضطرار، که احساس نیاز زیادی هم به امام عصر نداریم. زندگیمان را میکنیم؛ اگر حضرت هم تشریف آوردند قدمشان بر چشم! اگر تا هزار سال دیگر هم نیامدند طوری نیست... ما واقعا اینگونه نیستیم؟ در زندگی مسخرهای که ما داریم، نبود اینترنت آزاردهندهتر از نبودن ولیّ خدا است. ما چه نیازی داریم که برای پر کردنش جز از «سبب اتصال زمین و آسمان» کاری برنمیآید؟ رسیدن به این نیاز و درک آن، خود مقام بلندی است که از دسترس و چشمرس من خارج است...
حالا با یک بیماری مرموز یادمان به حضرت افتاده. اگر این بیماری یک تذکر باشد خوب است؛ اما اگر فکر کنیم ایشان قرار است بیایند تا بیماریهای لاعلاج، علاج پیدا کنند خیلی پرت هستیم. اگر به این خاطر به حضرت احساس نیاز کنیم، فردای فرضیای که فلان شیمیدان داروی کرونا را یافت ما باز هم حضرت را از یاد میبریم... واقعیت این است که در دنیا جایی خالی است که هیچجوره پر نمیشود مگر با قدوم مبارک وصی نبی اکرم. ما باید آن جای خالی را حس کنیم تا #منتظر و #مضطر شویم... و کسی هست که «یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السوء».
ملای رومی گفت: آبْ کمْ جو، تشنگی آور به دست...
@garmseer
۲۰ فروردین ۱۳۹۹
بسم الله
سوخت #نفتکش هایی که به لطف خدا به #ونزوئلا رسیدهاند یا دارند میرسند، همان موشکهایی است که به فرمان رهبری عینالأسد را شخم زدند. اگر - به توصیهی بزدلهای خودمتفکرپندار - در برابر شهادت #حاج_قاسم ساکت نشسته بودیم باید خیال چنین کارهایی را هم از سر بیرون میکردیم.
اینها نشانههای روشن #افول_امریکا است...
@garmseer
۵ خرداد ۱۳۹۹
یا حق
عمده غم ماجرا برای من در سیاسیکاریهای کثیف نیست؛ در این هم نیست که فردی را که «جرم» او در دادگاه ثابت شده هنوز «متهم» یا «معترض» میخوانند؛ در تأکید بر «اعتراضات آبان» هم نیست؛ در همنوایی جیرهخوران بیتالمال با قاتل حاج قاسم و منافقین هم نیست؛ در مخالف اعدام شدن طرفداران اعدام پدر رومینا هم نیست...
غم بزرگ این است که چه راحت «حکم» میدهیم و هیچ دغدغهی این را نداریم که حق حکمدادن داریم یا نه؛ علم حکم دادن داریم یا نه؛ اطلاعات لازم برای حکم دادن داریم یا نه؛ حکممان با حکم خدا سازگاری دارد یا نه... خواه طرفدار #اعدام_کنید باشیم یا #اعدام_نکنید.
در روایت داریم که اجرای یک حد از چهل شبانهروز بارش باران بهتر است (خشکی محیط صدور این روایت و ارزش یک ساعت باران در آن را دقت کنید!) ؛ در روایات از فتوای بدون علم نهی شده و سختگیریهای عجیبی راجع به قضاوت داریم. از روایات بگذریم؛ در دو آیهی پشت سر هم قرآن (آیات ۴۴ و ۴۵ سورهی مائده) افرادی که بر طبق «ما أنزل الله» حکم ندهند «کافر» و «ظالم» خوانده شدهاند... شاید بتوان از این دو آیه استفاده کرد که این رفتارهای بچهگانهی ما نهتنها با «دین» که با «انصاف» هم بیارتباط است... و بعد از یک آیه، یعنی در آیهی ۴۷ خداوند افراد دارای همین ویژگی را با صفت «فاسقون» نواخته...
پ.ن. یک. لعنت به این فضای مجازی که پخش چرندیات را چنین راحت کرده؛ چرندیاتی که معمولا برد بیشتری نسبت به حرف حساب دارند.
پ.ن. دو. گاهی که فکر میکنی در چه وضعی، چه دنیایی، چه فرهنگی گرفتاری چهقدر میتوان راحت آرزوی مرگ کرد...
اللهم عجل لولیک الفرج
@garmseer
۲۶ تیر ۱۳۹۹
یا حق
امشب دلم انبار باروت است
آتشفشان داغ بیروت است
افتاده یکسو شاخهی زیتون
یکسو در آتش ساقهی توت است
تور عروس شرق، گلدوزی
با دانههای سرخ یاقوت است
مانند قایقهای سرگردان
جاری به هر سو خیل تابوت است
ای خطهی زیبا، شکیبا باش
جان جهانی با تو مبهوت است
آیندهی لبنان و اسرائیل
چون قصهی طالوت و جالوت است
این زخم چرکین رو به نابودی است
این غدهی بدخیم فرتوت است
طاقت بیاور باز هم لبنان
دیگر زمان محو طاغوت است
افشین علا
#بیروت
#من_قلبی_سلام_لبیروت
@garmseer
۱۶ مرداد ۱۳۹۹
بسم الله
آقا اگر نیامدم، از دورها سلام
گر میکنی قبول ز ناجورها، سلام
«قرب»ت نصیب چشم پر از اشک روضههاست
«خشکیدهچشم» میکنم از دورها سلام
در غربتیم؛ وصلهی ناجور مردمان
ای آشنای ما همه مهجورها سلام
آقا ندیدن حرمت رنج بیحدی است
با عشق کربلات... ز رنجورها سلام
ما از الست امر به این نوکری شدیم
ای عذر خیل بیحد مأمورها سلام
هرچند بینگین... تو سلیمان عالمی
لعنت به ساربان... به تو از مورها سلام
@garmseer
۶ شهریور ۱۳۹۹
بسم الله
ما را نمانده است دگر وقت گفتوگو
تا درد خویش با تو بگوییم موبهمو
تنها گذاشتیم تنت را و میرویم
اما سر تو همسفر ماست کو به کو
خون، گوشوارهها زده بر گوشهایمان
صد بغض مانده جای گلوبند بر گلو
از خار گرچه گرد حرم پاک کردهای
تا شام و کوفه راه دراز است پیش رو
بیتاب نیستیم، خداحافظت پدر
بیآب نیستیم، خداحافظت عمو
محمدمهدی سیار
۹ شهریور ۱۳۹۹
بسم الله
میدانم که برخی نیروهای متفکر انقلابی این روزها از خدمتی صحبت میکنند که شجریان به سنت ما و زمینهسازی برای گسست از سیطرهی مدرنیته کرد و میدانم که این استاد پر آوازهی آواز خود نیز گفته بود کارهای ما دمیدن معنویت در جامعه است؛ اما حقیر معنویتی را که جوانی ناشناخته و بیحاشیه چون محسن حججی در جامعه دمید، و کمکی را که #شهدای_خان_طومان به بازگشت ما به آنچه باید به آن بازگردیم کردند بسی فراتر میبینم. کاری که کم از یکسال قبل نیز حاج قاسم عزیزمان با خون مطهرش انجام داد.
شهدایی که قذارت خارجهی اسرائیل رفتنشان را تسلیت نگفت و عدهای از تشییعکنندگان در موقع تلقینشان کف نزدند و هورا نکشیدند.
پ.ن. من در مقام مقایسهی فردی با فرد دیگری نیستم؛ گفت بیا این داوریها را به پیش داور اندازیم! سخن خطاب به دوستانی است که شجریان را راهی برای بازگشت به سنت و معنویت در راستای انقلاب اسلامی میدانند. من این را نه رد میکنم و نه برایم مسلم است... اما شهدا را راهی هموارتر و کمآسیبتر میبینم. شهدایی که گمانم بیشتر از روضهی سیدالشهداء صلوات الله علیه پا گرفتند تا از آواز؛ و همان اشکشان آنها را از سیطرهی جهان جدید نجات داد و به معنویتی رساند که برای شیطان و شیاطین هم چندان طمعانگیز نبود.
والسلام.
@garmseer
۲۱ مهر ۱۳۹۹
۱۶ آبان ۱۳۹۹
حدیث قدسی:
به عزت، جلال و شکوهم، و به منزلتم در عرشم سوگند که #امید هر کسی را که به جز من امید بندد با نومیدی قطع میکنم و نزد مردم، لباس #خواری بر او میپوشانم و او را از نزدیکی خودم و از فضلم دور میکنم.
آیا در دشواریها به کسی جز من امید دارد در حالی که دشواریها به دست من هستند؟! آیا به دیگران امید دارد و درِ آنان را میزند در حالی که کلید درهای بسته به دست من است و در من بر کسی که مرا میخواند باز است؟!
الکافی، ج۲، ص۶۶
@garmseer
۱۷ آبان ۱۳۹۹
بسم الله
بخشی از یادداشتی که حدود ۲۵ ماه قبل نوشتم:
با یکی از رفقای خوبم در دانشگاه شیراز قدم میزدیم. همان روزها که مذاکرات منتهی به #برجام در جریان بود. گفتم من که دیپلماسی و این چیزها سرم نمیشود و نمیدانم آنجا چه خبر است؛ ولی اگر تحریمهایی که امروز به اسم هستهای دچارشان هستیم، برداشته شود و بعداً همان تحریمها به خاطر چیز دیگری قرار داده شوند تکلیف چیست؟... البته پشتش هم گفتم لابد خود مذاکرهکنندهها به فکر این چیزها هستند.
لابد هم مذاکرهکنندهها به این فکرها بودهاند؛ ولی تجربه این چند سال نشان داده آن حرف سادهای که آن روز زدم ـ و حرف سطح بالایی هم نبود ـ چندان بیربط نبوده... پس بگذار باز هم یک حرف ساده بزنم!
این روزها خیلیها وضعی را که دچارش هستیم، ربط میدهند به ترامپ و جمهوریخواهها. وعده میدهند که ترامپ استیضاح هم نشود دو سال دیگر تمام است و بعید است دوباره رأی بیاورد. احتمالا رقیبش هم جان کری است که از بانیان برجام بود. او یا یکی دیگر از دموکراتهای باهوش و مؤدب بیایند قضیه حل است. برجام برمیگردد یا فلان اتفاق خوب دیگر میافتد. لابد ما هم باید مثل بز اخفش سر تکان دهیم و مثل میش مش رضا بهبه کنیم!
اصلاً فرض را میگذاریم که دموکراتها دوستهای خونی ما هستند. این فرض را هم میگذاریم که ترامپ گورش را گم میکند یا پیدا میکند و میرود تویش کپهی مرگ میگذارد و جان کری میآید... برجام بهتری هم برپا میشود و تحریمها میروند سر گور ترامپ گل لگد میکنند. همهی این ها قبول. ولی سؤال سادهی من این است که اگر بعد از چهار سال یک ترامپ دیگر رأی آورد چه؟! باید دوباره بنشینیم تا استیضاح شود یا برود به جهنم؟!
پ.ن.
به دست غیر مبادا امیدواری ما
نیامده ست به جز ما کسی به یاری ما...
میلاد عرفانپور
تکمله: ما دو راه بیشتر نداریم؛ اگر نمیخواهیم دین و عزت و شرف و ناموس و همه چیزمان را بدهیم، راهی جز #قوی_شدن نداریم.
۱۸ آبان ۱۳۹۹
6.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تحلیل استاد سید محمدمهدی میرباقری پیرامون طراحی برای حکمرانی مجازی در پساکرونا و وظیفهی امروز ما.
۲۷ آذر ۱۳۹۹