خودسازے و تࢪڪ گناھ
✨🌱✨🌱✨🌱✨ #سلام_بر_ابراهیم #قسمت_دویستُ_سوم عصــر همان روزخبر رســيد حاج حســيني، معاون گــردان كم
✨🌱✨🌱✨🌱✨
#سلام_بر_ابراهیم
#قسمت_دویستُ_چهارم
اما نمي شد فهميد كه پس از چهار روز، با چه امكاناتي مشغول مقاومت هستند؟!
غروب امروز پايان عمليات اعلام شد. بقيه نيروها به عقب بازگشتند.
يكي از بچه هائي كه ديشب از كانال خارج شد را ديدم.
مي گفت: نمي داني چه وضعي داشتيم! آب و غذا نبود، مهمات هم بسياركم، اطراف كانال ها هم ُپر از انواع مين! ما هر چند دقيقه گلوله اي شليك مي كرديم
تا بدانند هنوز زنده ايم. عراقي ها مرتب با بلندگو اعلام مي كردند: تسليم شويد!
لحظات غروب خورشيد بسيار غمبار بود.ه روي بلندي رفتم و با دوربين نگاه مي كردم.
انفجارهاي پراكنده هنوز در اطراف كانال ديده مي
شد. دوست صميمي من ابراهيم آنجاست و من هيچ كاري نمي توانم
انجام دهم. آن شب را كمي استراحت كردم و فردا دوباره به خط بازگشتم.
٭٭٭ عراقي ها به روز 22 بهمن خيلي حساس بودند. حجم آتش آن
ها بسيار زياد شد. خاكريزهاي اول ما هم از نيرو خالي شد. همه رفتند
عقب! با خودم گفتم: شايد عراق قصد پيشروي دارد؟! اما بعيد است، چون
موانعي كه به وجود آورده جلوي پيش روي خودش را هم مي گيرد! عصر بود
كه حجم آتش كم شد. با دوربين به نقطه اي رفتم كه ديد بهتري روي
كانال داشــته باشد. آنچه مي ديدم باوركردني نبود! دود غليظي از محل
كانال بلند شده بود. مرتب صداي انفجار مي آمد. ســريع پيش بچه هاي
اطلاعات رفتم و گفتم: عراق داره كار كانال رو تمام مي كنه! آن ها با
دوربين مشاهده كردند، فقط آتش و دود بود كه ديده مي شد. اما من هنوز
اميد داشتم. با خودم گفتم: ابراهيم شرايط بدتر از اين را سپري كرده، اما
به ياد حرف هايش، قبل ازشروع عمليات افتادم و بدنم لرزيد.
✍ادامه دارد...
http://eitaa.com/joinchat/2374696992C9e217bcccd
⚘
«اَللّهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ»
خودسازے و تࢪڪ گناھ
✨🌱✨🌱✨🌱✨ #سلام_بر_ابراهیم #قسمت_دویستُ_چهارم اما نمي شد فهميد كه پس از چهار روز، با چه امكاناتي م
✨🌱✨🌱✨🌱✨
#سلام_بر_ابراهیم
#قسمت_دویستُ_پنجم
غروب خونین
راوی: علی نصرالله
عصــر روز جمعه 22 بهمــن ۱۳۶۱ براي من خيلي دلگيرتــر بود.
بچه هاي اطلاعات به سنگرشان رفتند. مــن دوباره با دوربين نگاه كــردم.
نزديك غروب احســاس كردم از دور چيزي در حال حركت است!
با دقت بيشتري نگاه كردم.
كاملا مشخص بود که سه نفر در حال دويدن به سمت ما بودند.
در راه مرتب زمين مي خوردند و بلند مي شدند. آن ها زخمي و خسته بودند.
معلوم بود كه از همان محل كانال مي آيند. فريــاد زدم و بچه ها را صدا كردم. بــا آن ها رفتيم روي بلندي.
به بچه ها هم گفتم تيراندازي نكنيد. ميان سرخي غروب، بالاخره آن سه نفر به خاكريز ما رسيدند.
به محض رسيدن به سمت آن ها دويديم و پرسيديم: از كجا مي آئيد؟
حال حرف زدن نداشتند، يكي از آن ها آب خواست.
سريع قمقمه را به او دادم.
ديگري از شدت ضعف و گرسنگي بدنش مي لرزيد.
آن يكي تمام بدنش غرق خون بود،
كمي كه به حال آمدند گفتند: از بچه هاي كميل هستيم.
با اضطراب پرسيدم: بقيه بچه ها چي شدند!؟
در حالي كه سرش را به سختي بالا مي آورد گفت: فكر نمي كنم كسي غير از ما زنده باشه!
هول شدم و دوباره و با تعجب پرسيدم: اين پنج روز، چطور مقاومت كرديد!؟
✍ادامه دارد...
http://eitaa.com/joinchat/2374696992C9e217bcccd
این که گناه نیست 67.mp3
3.97M
#این_که_گناه_نیست 67
قطع ارتباط با خویشان
سدّ معبر تو،در جاده آسمونه❗️
✅صلح با خویشان
و آغوش باز و پُرمهرت
هم روحتُ وسیعتر میڪنه
و هم به اونا احساس امنیت میده
نگو این ڪه گناه نیست
این که گناه نیست 69.mp3
3.31M
#این_که_گناه_نیست 69
✴️حواست ڪجاست؟
هنوز حسودے، ڪینه دارے، زودرنجی، قهر میڪنی و...
❌پاشو؛
باید هر چیزے ڪه یهو، نفسِتُ داغ میڪنه،
و تحت فشارت میذاره رو درمان ڪنی.
این بدترین گناهه
این که گناه نیست 70.mp3
4.24M
#این_که_گناه_نیست 70
💢مهمترین بخش تفڪرات و تصمیم گیرےهاے تو؛
باید حولِ محورِ تولد سالِمِت، دور بزنه!
✅زندگی بدون توجه به این وظیفه؛
یه غفلت بزرگ،
و یه گناهِ جبران نشدنیه
هدایت شده از خودسازے و تࢪڪ گناھ
﷽
🔹ومَنْ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا اللَّه
🔸و چه ڪسى جز خدا گناهان را مىآمرزد؟
🔸And who forgives sins except Allah?
آلعمران، آیه 135 🔻
#آیه_های_آرامش