eitaa logo
خودسازے و تࢪڪ گناھ
1.8هزار دنبال‌کننده
688 عکس
813 ویدیو
46 فایل
https://eitaa.com/joinchat/2173240167C847a1cc6ec گروه پاسخ به سؤالات شرعی خانمها‌ ⚘💙 ﷽ ✍پیامبر اڪرم صلی الله علیه و آله و سلم: گنهڪارے ڪه به رحمتِ خدا اميدوار است از عابدِ مأيوس، به درگاهِ خدا نزديڪتر است ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃 : از شامگاه پنج شنبه و شب جمعه، فرشتگانی با قلم هایی از طلا و لوح‌هایی از نقره، از آسمان به سوے زمین می آیند و تا غروب روز جمعه ثواب هیچ عملی را نمی‌نویسند به جز صلوات بر محمد و آل محمد علیهم‌السلام» من لایحضره الفقیه، ج۱، ص۴۲۴ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ در ختم صلوات شرڪت ڪنید👇 https://EitaaBot.ir/counter/rxq9
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
: هرگاه شخصى بگويد : اَللّهُمَّ اغْفِر لِلْمُؤمِنينَ وَالْمُؤمِناتِ، وَالْمُسلِمينَ وَالْمُسلِماتِ، اَلْأَحياءِ مِنْهُم وجَميعِ الْأَمْوات خداوند به شمارِ هر انسانى ڪه درگذشته و هر انسانى ڪه باقى است ، يك دعا به او برمى‌گردانَد 📖 فلاح السائل ص110
خودسازے و تࢪڪ گناھ
✨🌱✨🌱✨🌱✨ #سلام_بر_ابراهیم #قسمت_صدو_هشتادُچهارم ما تو را دوست داریم راوی: جواد مجلسی پاییز سال
✨🌱✨🌱✨🌱✨ قبل از اذان صبح احساس كردم كسي دستم را تكان مي دهد. چشمانم را به سختي باز كردم. چهره نوراني ابراهيم بالاي سرم بود. من را صدا زد و گفت: پاشو، الان موقع اذانه. من بلند شدم. با خودم گفتم: اين بابا انگار نمي دونه خستگي يعني چي!؟ البته مي دانســتم كه او هر ساعتي بخوابد، قبل از اذان بيدار مي شود و و مشغول نماز. ابراهيم ديگر بچه ها را هم صدا زد. بعد هم اذان گفت و نماز جماعت صبح را برپا كرد. بعد از نماز و تسبيحات، ابراهيم شروع به خواندن دعا کرد. بعد هم مداحي حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها اشعار زيباي ابراهيم اشك چشمان همه بچه ها را جاري كرد. من هم كه ديشب قسم خوردن ابراهيم را ديده بودم از همه بيشتر تعجب کردم ولي چيزي نگفتم. بعد از خوردن صبحانه به همراه بچه ها به سمت سومار برگشتيم. بين راه دائم در فكر كارهاي عجيب او بودم. ابراهيم نگاه معني داري به من كرد و گفت: مي خواهي بپرسي با اينكه قسم خوردم، چرا روضه خواندم؟! گفتم: خُب آره، شــما ديشب قســم خوردي كه... پريد تو حرفم و گفت: چيزي كه مي گويم تا زنده ام جايي نقل نكن. بعــد كمي مكث كرد و ادامه داد: ديشــب خواب به چشــمم نمي آمد، اما نيمه هاي شــب كمي خوابم برد. يكدفعه ديدم وجود مقدس حضرت صديقه طاهره سلام‌الله‌علیها تشريف آوردند و گفتند: نگو نمي خوانم، ما تو را دوست داريم. هر كس گفت بخوان تو هم بخوان ديگر گريه امان صحبت كــردن به او نمي داد. ابراهيم بعد از ✍ادامه دارد.... http://eitaa.com/joinchat/2374696992C9e217bcccd
خودسازے و تࢪڪ گناھ
✨🌱✨🌱✨🌱✨ #سلام_بر_ابراهیم #قسمت_صدو_هشتادُپنجم قبل از اذان صبح احساس كردم كسي دستم را تكان مي دهد
✨🌱✨🌱✨🌱✨ عمليات زين العابدين علیه السلام راوی: جواد مجلسی آذر ماه ۱۳۶۱ بود. معمولاً هر جا كه ابراهيم مي رفت با روي باز از او استقبال مي كردند. بسياري از فرماندهان، دلاوري و شجاعت هاي ابراهيم را شنيده بودند. يكبار هم به گردان ما آمد و با هم صحبت كرديم. صحبت ما طولاني شد. بچه ها براي حركت آماده شدند. وقتي برگشتم فرمانده ما پرسيد: كجا بودي؟! گفتم: يكي از رفقا آمده بود با من كار داشــت. الان با ماشــين داره مي ره. برگشت و نگاه كرد. پرسيد: اسمش چيه؟ گفتم: ابراهيم هادي. يكدفعه با تعجب گفت: اين آقا ابراهيم كه مي گن همينه؟! گفتم: آره، چطور مگه؟! همينطور كه به حركت ماشــين نگاه مي كرد گفــت: اينكه از قديمي هاي جنگه چطور با تو رفيق شــده؟! با غرور خاصي گفتم: خُب ديگه، بچه محل ماست. بعد برگشت و گفت: يكبار بيارش اينجا براي بچه ها صحبت كنه. مــن هم كلاس گذاشــتم و گفتم: ســرش شــلوغه، اما ببينم چي مي شــه. روز بعــد براي ديدن ابراهيم به مقــر اطلاعات عمليات رفتم. پس از حال و احوالپرسي و كمي صحبت گفت: صبركن برسونمت و با فرمانده شما صحبت كنم. بعد هم با يك تويوتا به سمت مقرگردان رفتيم. در مسير به يك آبراه رسيديم. هميشه هر وقت با ماشين از آنجا رد مي شديم، ✍ادامه دارد... http://eitaa.com/joinchat/2374696992C9e217bcccd 🌼 🌼 🌼 شهدا را یاد ڪنیم با ذڪر صلوات⚘ «اَللّهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ»
خودسازے و تࢪڪ گناھ
✨🌱✨🌱✨🌱✨ #سلام_بر_ابراهیم #قسمت_صدو_هشتادُششم عمليات زين العابدين علیه السلام راوی: جواد مجلسی
✨🌱✨🌱✨🌱✨ گير مي كرديم. گفتم: آقا ابراهيم برو از بالاتر بيا، اينجا گير مي كني. گفت: وقتش را ندارم. از همين جا رد مي شيم. گفتم: اصلا نمي خواد بيايي، تا همين جا دستت درد نكنه من بقيه اش را خودم مي رم. گفت: بشين سر جات، من فرمانده شما رو مي خوام ببينم. بعد هم حركت كرد. با خودم گفتم: چه طور مي خواد اين همه آب رد بشه! تو دلم خنديدم و گفتم: چه حالي مي ده گير كنه. يه خورده حالش گرفته بشــه! اما ابراهيم يك الله اكبر بلند و يك بسم الله گفت. بعد با دنده يك از آنجا رد شد! به طرف مقابل كه رسيديم گفت: ما هنوز قدرت الله اكبر را نمي دانيم، اگه بدانيم خيلي از مشكلات حل مي شود. گردان براي عمليات جديد آمادگي لازم را به دســت آورد. چند روز بعد موقع حركت به سمت سومار شد. من رفتم اول سه راهي ايستادم! ابراهيم گفته بود قبل از غروب آفتاب پيش شــما مي آيم. من هم منتظرش بودم. گردان ما حركت کرد. من مرتب به انتهاي جاده خاكي نگاه مي كردم. تا اينكه چهره زيباي ابراهيم از دور نمايان شد هميشه با شلوار كردي و بدون اسلحه مي آمد. اما اين دفعه بر خلاف هميشه، با لباس پلنگي و پيشاني بند و اسلحه كلاش آمد. رفتم جلو و گفتم: آقا ابراهيم اسلحه دست گرفتي!؟. خنديد و گفت: اطاعت از فرماندهي واجبه. من هم چون فرمانده دستور داده اين طوري آمدم. بعد گفتم: آقا ابراهيم اجازه مي دي من هم با شما بيام؟ گفت: نه، شما با بچه هاي خودتان حركت كن. من دنبال شما هستم. همديگر را مي بينيم. چند كيلومتر راه رفتيم. در تاريكي شــب به مواضع دشــمن رســيديم. من آرپيجي زن بودم. براي همين به همراه فرمانده گردان تقريباً جلوتر از بقيه راه بودم. حالت بدي بود. اصلا آرامش نداشتم! سكوت عجيبي در منطقه حاكم بود. ✍ادامه دارد....⚘ «اَللّهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ»
این که گناه نیست 48.mp3
5.05M
48 🔪یه چاقو بردار؛ بڪش روے پوستِت: حتماً خراشِش میده! 🔥دستتُ، روے آتیش نگه دار: حتماً می‌سوزه! ❌عِقاب الهی؛گوشمالیِ خدا نیستا! پیامد خطاے خودته، ڪه بهت برمی‌گرده
این که گناه نیست 50.mp3
4.98M
50 ✴️دیدے... رهیافتگانِ اروپایی و آمریکایی رو؟ وقتی حقیقت خودشونُ میشناسن؛ چقدر قشنگ،تسلیمِ معبود میشن و... ❌محیط اطرافت رو بهونه نڪن! همه جا میشه خدا رو داشت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چاره‌اے جز نماز شب ندارے😳😳 ✍🏻استاد علی صفایی حائری: 💢در سوره مزمل آمده است: «قُمِ اللَّيْلَ الَّا قَلِيلًا»؛ 💫شب را بيدار باش و پيوندے داشته باش. ◽ڪسى ڪه می‌خواهد در روز با خلق ڪار ڪند و با بار سنگينى از رسالت همراه باشد، جز اينڪه در شب پيوندے با «اللّه» داشته باشد، چاره‏‌اے ندارد. 📚 حركت، ص: ١٨٢
. ع‍ـــــلامه ذوفن‍ـــون دستور العمل نماز شب و انس با ملڪوت يڪى از مستحبات ڪه براے سالڪين الى الله در حد وجوب است (البته نه واجب تڪليفى ) نماز شب است. آب حيات است و دل شب ، ظلمات و استاد سلوك ، خضر اين راه ڪه اگر ڪسى از آب حيات نوشيد به سعادت جاويد و حيات ابدے مى رسد. مرا در اين ظلمات آن ڪه راهنمايى ڪرد بود و امام صادق (عليه السلام ) مى‌فرمايند: ڪسى ڪه نماز شب نمى‌خواند از شيعيان واقعى نيست . (( عزيزان وقت نيست ..... دير است !! به انتظار ننشينيد، انسان با 40، 50 سال عمر مى خواهد خودش را براے ابد بسازد، ڪم ڪم مزاج جواب مى‌ڪند، البته با مزاج مخالفت هم نڪنيد، ثلث آخر شب بسيار خوب است . غذا هضم شده ، هوا لطيف گشته ، خلوت با شب داشته باشيد ڪه انس با عالم غيب و ملڪوت ببار مى‌آيد )) . آن‌ڪه سحر ندارد. از خود خبر ندارد سیراب تشنه‌ے دلدار نگردد
💥✍🏻آیت الله مجتهدے تهرانی: 💫روایت است ڪسی ڪه نماز شب بخواند، روزے اش زیاد می‌شود. 📌استاد خوب گیرش می‌آید، رفیق خوب پیدا می‌ڪند، داماد خوب، عروس خوب، پدرزن خوب، این ها رزق هستند. 💢ما خیال می‌ڪنیم ڪه رزق یعنی پول بدست آوریم، می‌گوییم پس چرا ما خواندیم پول گیرمان نیامد! 💫 مهم تر است، اگر ڪسی بخواند، رزق معنوے بدست می‌آورد و بعد از آن به خدمت می‌ڪند، مثل تألیفات ڪتاب ها
سلام خدمت اعضاے محترم 👇 https://harfeto.timefriend.net/16962758050295 سوالی، انتقادی، پیشنهادی، نظرے و حرف دلی در مورد محتواے ڪانال دارید اینجا بفرمایید. ━━━ ━━━ ━━━ ━━━ ━━━ ━━━ ━━━━━━