#قتله_کربلا
#صالح_بن_وهب_یزنی_جعفی
از #قاتلین حضرت #سیدالشهداء #حسین بن علی (علیه السلام)
و جانیان لشگر #عمر_بن_سعد «لعنته الله علیه».
القابش در مقاتل به گونه های مختلفی چون:
صالح بن وهب مری، مزنی،
صالح بن وهب جعفی آمده است.
نام او در حماسه حسینی به عنوان یک عنصر خبیث در چند جا مطرح است.
روز #عاشورا، آنگاه که حسین بن علی (علیه السلام ) به میدان آمد،
عمر سعد دستور داد تا لشگرش از هر سو بر آن حضرت حمله کنند.
4000 #کماندار #تیر می زدند و شمر با چند نفر #پیادگان نظام از جمله صالح بن وهب، خولی، سنان بن انس و ... به طرف خیمه های امام که اهلبیت آن جا بودند، رفتند
که امام (علیه السلام) فریاد زد:
ای پیروان #آل_ابوسفیان!
اگر #دین_ندارید لااقل #آزادمرد باشید.
من و شما با همدیگر کارزار می کنیم،
بر #زنان گناهی نیست،
تا من زنده ام آن سرکشان را از اهل و عیال من بازدارید.
از این رو، #شمر_بن_ذی_الجوشن ملعون دستور داد که از حرم این مرد دور شوید
و به خودش حمله کنید زمانیکه دشمنان رو به امام آورده و از هر طرف بر پیکرش هجوم بردند،
آنقدر #نیزه و #شمشیر زدند تا بدنش مانند #خارپشت شد
و چون از شدت ضعف و #جراحات و #تشنگی،
چند لحظه ای ایستاد، #صالح_بن_وهب #نیزه ای بر پشت آن حضرت زد و حضرت در حالی که می فرمود:
بسم الله و بالله و علی ملة رسول الله،
بر روی گونه راست، از #اسب بر زمین افتاد.
پس از شهادت امام حسین علیه السلام، عمر سعد فریاد زد:
چه کسانی حاضرند بر #پیکر حسین #اسب_بتازند؟
صالح بن وهب با چند نفر دیگر حاضر بر اینکار شدند که:
بدن آنحضرت را زیر #سم_اسبانشان کوبیدند،
آنگونه که #سینه و #پشتش در هم شکست.
و بعد این ده نفر نزد عبیدالله رفتند.
پرسید اینها کیستند؟
گفتند:
آنها که اسب تاختیم! و عبیدالله جایزه بسیار اندکی برایشان مقرر کرد.
ابوعمرو زاهد گفت:
وقتی نسب اینها را دیدیم معلوم شد که همه این ده نفر #حرامزاده بودند.
☑️و سرانجام ننگین زندگی او:
سال 66 هـ.ق، زمانیکه #مختار ثقفی به خونخواهی حسین علیه السلام و بقیه شهداء کربلا قیام کرد،
دستور داد این گروه را دستگیر کرده و همه را به #پشت_بخوابانند
و با #میخ های_آهنی دست و پایشان را به زمین کوبید.
آنگاه با اسب هایی که #نعل_آهنین داشت بر بدنشان تاختند تا #هلاک شدند. سپس جسد آنها را سوزاندند.
📚منابع:
1- مقاتل الطالبین ترجمه رسول محلاتی/ 121
2- ابصار العین
3- نفسالمهموم
4- فرهنگ عاشورا
5- موسوعةالامام الحسین ج 4
✨اللّهمَّ صلِّ علی فاطمهَ و أُمِّهاو أبیها و بَعلِها و بَنیها و السِّرِ المُستَودَعِ فیها بِعَدَدِ ما أحاطَ بهِ عِلمُک✨
#قتله_کربلا
#خولی_بن_یزید_اصبحی
خولی: از دژخیمان شهر کوفه که #سر حضرت #حسین بن علی علیه السلام (امام سوم شیعیان) را از #کربلا به کوفه برد و در خانه اش پنهان کرد.
همچنین از قاتلان فرزند #امیرالمؤمنین علیه السلام نیز بود.
پدرش: یزید اصبحی نام داشت.
سال 60 هـ ق، زمانی که #عبیدالله_بن_زیاد، برای جنگ با حسین بن علی علیه السلام، سپاهی از کوفه به کربلا فرستاد،
خولی با این سپاه همراه شد و در کربلا در روز دهم محرم ( #عاشورا) در سال 61 هـ ق، در جنگ با سپاه حسینی، شقاوتهایی از خود نشان داد.
حساس ترین زمان #شقاوت او، آنگاه که امام علیه السلام از #اسب به زمین افتاد و به شهادت رسید و دشمنانش، سر مطهر او را از بدنش جدا کردند.
خولی از طرف «عمربن سعد» مأموریت یافت تا آن سر را به همراهی #حمیدبن_مسلم ازدی، برای ابن زیاد، والی کوفه به آنجا ببرد.
اگرچه نقل دیگری است که:
او خود، سر آن حضرت را از #بدنش جدا نمود،
به اینصورت که، در آخرین لحظات حیات حسین بن علی علیه السلام، که دشمنانش او را #تیرباران می کردند، « #سنان_بن_انس_نخعی» بر او حمله کرد و نیزه ای برآورد که خولی با عجله آمد و از اسبش پیاده شد تا سر آن حضرت را جدا کند،
اما بر خود لرزید که « #شمربن_ذی_الجوشن» به او نهیب زد و گفت:
خداوند بازویت را سست کند! چرا اینگونه می لرزی؟
و این مرد خبیث سر آن امام عزیز را از تن جدا نمود.
و نتیجه اینکه:
سر منور حسین بن علی علیه السلام را، خولی به کوفه برد.
اما شب شد و دیر به (دارالاماره) قصر عبیدالله بن زیاد، رسید و درب آنجا بسته بود.
لذا به خانه اش رفت و سر را در زیر طشتی، و به نقلی در « #تنور» پنهان کرد.
خولی دو زن داشت، یکی از قبیله حضرمیان، و یکی از قبیله بنی اسد.
نام آنها، #نوار و #عیوف در تاریخ آمده و پدر یکی از آنها، مالک بن عقرب است. وقتی خولی نزد همسرش به اتاق رفت، همسرش پرسید،
با خود چه آورده ای؟
خولی گفت: چیزی آورده ام که برای همیشه ثروتمند و بی نیاز خواهیم بود.
سر حسین بن علی علیه السلام را به خانه آورده ام!
همسر او گفت: وای بر تو! مردم سیم و زر به خانه می برند و تو، سر فرزند #رسول خدا آورده ای!
به خدا سوگند که هرگز در کنار تو نخواهم ماند.
این را گفت و بلند شد و بیرون آمد و ناگهان نظرش بر نوری عظیم افتاد و دید که:
نوری به آسمان می رود و این نور از آن سر منور ساطع است و ملائکه به صورت مرغان سپید، در اطراف آن هستند.
در بعضی اقوال تاریخی است که او شبانه، همسرش را ترک کرد و از آن خانه بیرون رفت.
خولی سر را برای ابن زیاد برد تا جایزه بگیرد.
او بعد از واقعه عاشورا همچنان زنده بود تا سال 65 هـ ق، زمانی که #مختار_ثقفی به خونخواهی حضرت حسین علیه السلام، قیام کرد و دنبال قاتلان آن حضرت بود، « #معاذبن_هانی» و «اباعمره #کیسان» امیر پاسبانان خاص خودش را به دنبال خولی فرستاد.
خولی در خانه اش، در بیت الخلاء (مستراح) پنهان شده بود.
یکی از همسرانش که کینه او را از آن زمان که سر بریده حسین علیه السلام را آورده بود به دل داشت و دشمنش شده بود، محل اختفای شوهرش را به مأموران مختار با اشاره دستش، به آنها نشان داد که خولی در کجاست!
مأموران او را دستگیر کرده و خبرش را به مختار دادند.
به دستور مختار، او را #کشتند و #جسدش را #سوزانده و #خاکسترش را بر باد دادند.
امام #زمان علیه السلام در زیارت شهدا از #ناحیه_مقدسه او را لعنت کرده است آنجا که میفرماید:
سلام بر فرزند امیرالمؤمنین همنام «عثمان بن مظعون»، خداوند تیرزنندگانش «خولی بن یزید» و «ابانی دارمی» را لعنت کند.
📚منابع:
1- نفس المهموم
2- معارف و معاریف
3- فرهنگ عاشورا
4- دائرةالمعارف تشیع به نقل از اعیان الشیعه، تاریخ طبری، تاریخ کامل ابن اثیر و ...
✨اللّهمَّ صلِّ علی فاطمهَ و أُمِّهاو أبیها و بَعلِها و بَنیها و السِّرِ المُستَودَعِ فیها بِعَدَدِ ما أحاطَ بهِ عِلمُک✨
#من_محمد_را_دوست_دارم
#ما_ملت_امام_حسينيم
#محرم