eitaa logo
غزه آری کربلا گشته
119 دنبال‌کننده
92 عکس
193 ویدیو
0 فایل
🇵🇸 راه قدس‌ از کربلای غزه واگشته‌ #خبر #نگاره #غزه 📎 @fatherevayat سرای هنر و اندیشه(سُها)
مشاهده در ایتا
دانلود
. 🖋 در انتظار خورشید غزه، گویا تو امروز مصداق مقاومت تاریخ انسانیتی، آری تو بلندترین غزوه پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله و سلمی؛ چه عجیب است به تو اندیشیدن و امشب هر چه به تو می‌اندیشم، جز حیات و شور و شعف مستانه برای بودنی ماندگار در عرصه تاریخ نمی‌یابم. چطور می‌شود بدون تو امروز انسان و انسانیت را معنا کرد؟ چطور می‌شود بدون تو امروز قرآن خواند و نفس کشید؟ چطور می‌شود به تو چشم دوخت و گذشت و روضه‌ی مقاومت نخواند؟ گویا امروز تو چنان حیرانِ روی حقی و در حرارتِ عشق او گرمی که عالم به وجود تو روشن و گرم شده است و عصر یخبندان را که با قیام خمینی کبیر و استقامت خامنه‌ای عزیز تَرَک‌ها برداشته بود و با نوای او و خون فرزندانش احساس شکستگی می‌کرد، تو مردانه شکستی و ذوب کردی، ای امیدِ چشمان منتظران تاریخ برای نجات بشریت از یخبندان و ظلمت تاریخ... گویا هر چه شعر حیات‌بخش سروده شده در وصف توست. تو فرزند مقاوم بدر و احد و حنین و احزابی. تو جوانمرد جمل و صفین و نهروانی. تو شیر میدان کربلا و شام تاریخی. مادر هستی به ایستادگی‌ات در امتحان عشق می‌بالد و گویا صدای توست که با شور مستانه خویش می‌سراید: من مست مي عشقم هشيار نخواهم شد وز خواب خوش مستي بيدار نخواهم شد امروز چنان مستم از باده دوشينه تا روز قيامت هم هشيار نخواهم شد تا هست ز نيک و بد در کيسه من نقدي در کوي جوانمردان عيار نخواهم شد آن رفت که مي رفتم در صومعه هر باري جز بر در ميخانه اين بار نخواهم شد از توبه و قرايي بي‌زار شدم، ليکن از رندي و قلاشي بيزار نخواهم شد از دوست به هر خشمي آزرده نخواهم گشت وز يار به هر زخمي افگار نخواهم شد چون يار من او باشد، بي‌يار نخواهم ماند چون غم خورم او باشد غم خوار نخواهم شد تا دلبرم او باشد، دل بر دگري ننهم تا غم خورم او باشد، غمخوار نخواهم شد چون ساخته دردم، در حلقه نيارامم چون سوخته عشقم، در نار نخواهم شد تا هست عراقي را در درگه او باري بر درگه اين و آن بسيار نخواهم شد آری تو از فریاد صلح بیدادگونه اشعری‌ها رهیده‌ای، تو امیدت از مسلمان‌نماها و سازمان‌های نمادین حقوق بشر آزاد شد، تو آزاده‌ای آزاده از همه‌ی شعارهای مضحک انسان‌نماهای تاریخ، بخوان که نوای شیرینت، قلب‌های خواب‌زده و گمگشته‌ی بی‌تاب را به سمت میخانه‌ی عالم عشق می‌کشاند. ادامه بده که نوای همه‌ی انبیاء و اولیاء و عشاق عالم در آوای شیرین و سوزناکت شنیده می‌شود. چه کسی دردهای تو را می‌فهمد؟! تو چطور ایستادی که درد عشق و حمل آن مولود پاک بی‌بدیل شدی؟ غزه، مادری‌ات مبارک؛ آری تو مادری! تو ناله‌های بیت‌الاحزان حضرت زهرایی، تو صدای حضرت زینبی که در شام بلای عالم، خطبه می‌خوانی و فرزندان اسیر در چنگال فریب گرگان گوسفندنما را مادری می‌کنی و می‌رهانی... همه فکر می‌کنند تو محتاج کمکی ولی گویا قصه برعکس است، همه نیازمند مقاومت تواَند تا دیگر بار انسان متولد شود آن هم انسانی از جنس آخرین. سال‌هاست انتظارهایمان درهم پیچیده و اما قصه‌ی مادری پر از ایمان و یقین تو ادامه دارد و راهت راهی است که از کوثر گرفته‌ای. لبیک به تو و آن مادری که حیات از او گرفته‌ای... 🇵🇸 @gaze_karbala
. 🖋 نقطه‌جیم خانه‌‌شان مثل باد در هواست بالهای ملائکه زیر پایشان پهن گشته است کاین‌چنین برقرار می‌روند خانه‌شان، برسر دشمن ذلیل و خسته و کلافه‌شان ریخته است ذکرشان این دو نوجوان این دو نوگلِ کنون از درون آتش آمده داغِ داغ، ذکر پاک یارب است نُقلشان این دو طوطیِ از قفس پرکشیده قند و شکّرِ شکر و حمد و امتنان سوی شهر می‌وزند تا خنک کنند هرم و التهاب شهر را و گرچه خاکی‌اند لباس رزم پوشیده‌اند و جنگیده‌اند بین دود و نور و آتش‌اند خلیل‌زاده‌اند از درون باغچه‌ سوی باغ می‌روند گرچه ظاهرا بچه‌ی کلاس اولند شاعرند پشت میز نیستند روی تخته می‌روند و مشقِ امشب‌اند مردِ عشق و عاشقند زبانشان بازِباز درس عشق می‌دهند سوی کوه می‌روند کوه آتش‌فشان بسکه از سینه‌ی مادرانشان جای شیر خشک شیر مرگ و صبر را کرده‌اند نوش جان جای مزه هم شهادتین داده‌اند خوردشان فتح می‌کنند کارهای نکرده را چیزهای ناشنیده را 🇵🇸 @gaze_karbala
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. 📻 پیام یک فلسطینی که در یک برنامه زنده ترکی خوانده شد:به کشورهای مسلمان بگویید برای ما نماز میت نخوانند.مازنده ایم وشما مرده 🇵🇸 @gaze_karbala
. 🖋 نقطه‌جیم امروز یک عالِم قبلش یکی مرد هنرپیشه همراهِ همسر نقل و حدیث‌ها هم زیاد است دیروز هم حتما یک مرگ معمولی یا سکته‌ای مغزی با چهره‌ی مغموم یک جراح که ناگاه دست‌ها را طبق عاداتی که مرسوم است با یک تکان سر می‌افشانَد و آهسته جوری که آن همراه بیماری که حالا گشته وارث باور کند که هر دو مغموم‌اند عذر می‌خواهد چندین زن و مرد کهنسال یا بچه‌ای کوچک بر زیر یک تایر در زیر تیرآهن در گوشه‌ای ناگاه شاهد فراوان است ... هر چه بگویم باز کم گفتم تازه نگفتم خودکشی‌ها را بیخیالش آری عزیزان! هرکس که از ما زنده مانده وقتی که می‌بیند کسی مرد با خود می‌اندیشد: خدا رو شکر که من زنده هستم و سفت می‌چسبد دنباله‌ی این زندگی را تا آنکه می‌میرد و باز تکرارِ: خدا را شکر او مرد من زنده هستم یاد حیات وحش افتادم آنگاه که یک دسته از گوران خود را کشانده از میان دشت‌های خشک طبق عاداتی که از خلقِ زمین مرسوم بوده است بر پای یک برکه که آبش چرک و گندیده است وآن تشنگان ناچار که زندگی‌شان بسته بر آن آب گندیده است حمله می‌ آرند سویش و آرزوی هر یک از آنها البته می‌دانیم گوران هیچ رویایی آرزویی خام یا پخته در دل و یا در سر ندارند ولی هربار می‌دیدم که یک گور جوان یا پیر در چنگ یک صیاد افتاده است من حرص می‌خوردم که چرا آن جمعیت ( آن گله‌ی در سردی و گرمی همیشه پابپای هم پشتِ سر هم تا ابد از آن زمانی که زمین بوده است) از هم جدا گشتند؟ هان چرا ؟ آنها که باهم پشت هم یا در کنار هم مثل یک کوهند باز یادم رفت کآن گوران هیچ رویایی یا آرزویی خام یا پخته در دل و یا در سر ندارند شاید فقط زان خیل جمعیت یکی‌شان پیش خود گوید خدا رو شکر او مرده من زنده هستم و سفت می‌چسبد دنباله‌ی این زندگی را تا برکه‌ای دیگر بازهم تکرار بازهم تکرار ... 🇵🇸 @gaze_karbala
. 🖋 م.ا آیا امروز می‌توانیم با خود کمی خلوت کنیم و از خود این پرسش را داشته باشیم که در پس تمام این هیاهوها و فضاسازی‌های دنیای امروز، ما چه صدایی را در خود می شنویم؟ همه ما شنیده ایم که می‌گویند ارزش هرکس به تقوای اوست! اما سوال این جاست که این تقوی چیست؟ آیا می توان گفت ارزش و تقوای هر انسانی در نسبت با صدایی است که از هستی می‌شنود و با آن انس دارد!؟ در این موقعیت است که هیچ‌چیزی به کمک انسان نمی‌آید. چرا که هر چیز جز در نسبت با آن صدا خواهد رفت. با این توصیف اگر خواستیم رسانه یا مبلغی باشیم که از پایگاه انقلاب اسلامی حرف می‌زند چه کار باید بکنیم ؟ آیا می‌توانیم یک کلمه باشیم اما واقعی؟ یا آنکه دل به اوهام بسپاریم و همچون رسم رایج رسانه‌های امروز مطالب و سخنانی را بر زبان جاری کنیم که هیچ انعکاس و پژواکی در دل و جان ما ندارد.(شاید راه دوم همان معنای حبط عملی است که در معارف دینی بیان شده) 🇵🇸 @gaze_karbala
. 🖋 بی‌نام آری... این او نبود، این من بودم، او آینه‌ی من بود. نه در میانه‌ی جمع و در میانه‌ی میدان، اما در طلب و در آرزوی راه دادنش... وصله‌ای ناجور در میانِ جمع خوبان، چیزی شبیه به تباکی که نه در آن آه و سوزی هست و نه تو بیرون افتاده از این عالمی... در میانه‌‌ی درد، اما درد بی‌دردی... به کمرِ خمیده و گردنِ آویخته‌اش نگاه کن! پیداست که مدتهاست وجب به وجب این شهر را قدم زده و همچون دیوانه‌‌ای سرگشته و از همه جا طرد شده، پناه به در خانه‌ی این مجلس آورده‌‌ است... حال کیست که او را این‌گونه در آغوش کشیده و در این ظلمت سرد، پناه داده است؟ او کسی غیر از حضرت روح الله است؟ چه کسی این آدمیان را این‌گونه غریب، گرد هم آورده است؟ تا در عین غربت، به وسعت نور اندک خود، چراغی کوچک در این شهر ظلمت‌زده بیافروزند... غربت و مظلومیتشان را می‌بینی؟ ادامه بودن خرازیِ‌شان را می‌بینی؟ باکری و حاج احمد و متوسلیان بودنشان را می‌بینی؟ جز نور روح‌الله است؟ جز دست حاج قاسم؟ چه باک اگر مثل یاران کربُبلا تعدادشان اندک باشد؟ چه باک وقتی این نور به قدری عالم‌گیر است که جهانی را زنده می‌کند؟ تو این را می‌بینی؟ به آن‌ها درست نگاه کن! آن‌ها را دوباره ببین... کربلا بودنِ اینجا را می‌بینی؟ گلستان شهدا، آری! دوباره کربلا گشته‌ست... 🇵🇸 @gaze_karbala
. 🖋مصیر در روزگاری به سر می‌بریم که برای هر اتفاق و رویدادی، علت‌های مختلف بیان می‌شود و چشم‌ها و گوش‌ها با فهمیدن جریانات پشت صحنه‌ی هر چیزی، احساس امنیت ذهنی می‌کنند و اگر به این اطلاعات دست نیابند به هیچ‌ ندای قلبی توجه نخواهند کرد و این‌گونه است که در دنیای امروز هر رویدادی که می‌تواند امکان محقق شده یا انتظارِ به نتیجه رسیده‌ای باشد، تبدیل به اتفاقی عادی و قابل محاسبه می‌شود، به عبارت دیگر شکوه و عظمت هر رویداد، قابل دسترس و کوچک می‌شود و شاید بتوان گفت اینگونه است که طی کردن مسیر بی‌معنی و امری فرساینده می‌شود. گویا هیچ روزنه‌ای برای حیات انسان بر روی زمین وجود ندارد و هر روز باید در روالی تکراری، بار سنگین زندگی را به دوش بکشد و روزها را تا نقطه‌ی پایان یکی پس از دیگری طی کند و حال آنکه اگر نتوان نقاط درخشانی که خود را به صورت غیر قابل انتظار نمایان می‌کند، همان‌طور که هست ببینیم هیچگاه نخواهیم توانست وسعت انسانی خود را به ظهور درآوریم. واقعه‌ی طوفان الاقصی نیز جهتی رخداد گونه دارد، به نحوی که در جایی‌که به فکر کسی نمیرسید، و همه‌ی بشر مأیوس و کرخت نسبت به همه‌ی قوانین بین المللی، بدون آنکه بدانند می‌توانند زیر بمباران بی‌وقفه، حرف از امید بشنوند و در کنار مرگ، زندگی را ببینند، ظهور انسانی را به نظاره نشستند که در مقابل حرکات جنون‌زده‌ی یک قوم، چنان مقاومت کنند و لحظه‌ای از موطن خود پا پس نکشند، که ما ساکنان سرزمین خزان‌زده‌ی وجود را نیز به حرکت در آورند و دوباره ماجرای زندگی را به یادمان آورده و چه بسا برای ما ایرانیان داستان آشنای انقلاب را به نحوی دیگر به چشم بیاورد تا بدانیم انقلاب اسلامی نیز رخدادی عظیم و غیر قابل محاسبه بوده‌است. در دنیایی که اراده‌ی معطوف به قدرت، چهره‌ی مخوف و بی‌رحم خود را پشت تئوری‌های سیاسی پنهان کرده‌بود، محور مقاومت نیز به صورت رخدادگونه تبدیل به شبکه‌ای شده تا در نقاط مختلف منطقه، مردمی که نام جهان سوم را یدک می‌کشید و نمی‌توانست توان خود را ببیند، با تمام قوا قدم به قدم و طول مسیر و به مرور توان خود را بازیابد و به استقبال فتح تاریخ خود برود و به خودآگاهی تاریخی دست یابد. 🇵🇸 @gaze_karbala
. 🖋نقطه‌جیم چشمان من این تیله‌های مات بیگانه با دستان من نا آشنا باهم این چشم‌های بی‌تفاوت تا چند فصل پیش با دست‌هایم آشنا بودند چشمان من هم‌داستان دستان من بودند چشمان من بر آشنایی عاشق‌ترین بودند پیوسته می‌گشتند انگار در کوچه‌ها بین خیابان گم کرده بودند یک‌بار دیگر لذتِ لمسِ لطافت را تا لمس می‌کردند روی علف را آرام می‌گشتند تا چند فصل پیش چشمان من از صخره‌های قلب من پیوسته می‌جوشید چون آبشارِ گیسوانِ بازِ بی‌تابی بر التهابِ صخره‌هایِ نیمه‌بازِ شانه‌های هرچه می‌خواست محکم فرو می‌ریخت در نیمه‌های شب در بین تاریکی وقتی نمی‌دیدند چشمان سیه‌روزم ... من دست، بر دیوار می‌گشتم! چشمان من دیوار را شفاف‌ می‌دیدند تا چند فصل پیش چشمان من شب را بسان روز می‌دیدند اما چه‌شد!؟ ای وای! این سال‌های بی‌بهارِ بی‌خبر از برف و از باران بر جای دستانِ نوازشگر ذهن‌ها آوار می‌گردند بر هر آنچه دلخواه است یا نه هرچه تن‌خواه است این ذهن‌های بی‌حیا دستی که می‌کوبند بر روی علف ها این ذهن‌هایی که نمی‌فهمند نور آشنایی را بیگانه با هر دست نشناخته هرگز طعم جدایی را ای نازنینم گم‌کرده‌ای آغوش مادر را ! شکر خدا که تشنه هستی دستان محتاجی برای جرعه‌ای آغوش داری با چشم‌هایی که می‌گریند و می‌گردند روی زمین را شکر خدا روی زمین گم‌کرده‌ای داری ! من چند سالی می‌شود ای نازنینم! گم کرده‌ام چشمان خود را لابلای این علف‌های بلندِ هرزپرورده‌ی هوای شوم و مسمومی که از گندِ لجن‌زار، آب می‌نوشند و می‌پوشند سوی دیدگانم را 🇵🇸 @gaze_karbala
. 🖋 سعید صاعدی افتاده است روی زمین پیکر شهید جا مانده است جای دگر هم سر شهید با بوسه های بر رگ حنجر بریده ای تکرار کربلا شده از مادر شهید در بزم عشق اسلحه ی جنگ ، گریه است خون گریه کرد گوشه ی چشم تر شهید پروانه روی شمع به آتش کشیده شد آتش زدست عشق ، به بال و پر شهید "معشوق" ، آخرین سخن عاشق است و بس پس یا حسین شد سخن آخر شهید 🇵🇸 @gaze_karbala
. 🖋نقطه‌جیم خواب بودم خواب دیدم راستی خواب شگرفی بود خوابی که می‌ترسد زبان از گفتنش اما در آخر دل‌نشین تعبیر آن بر چشم و هم می‌نوشدش گوش ؛ وانگه یکی باغ یک باغ سیمانی تا چشم می‌دید روییده در هرجا درختان بلندِ آسمانِ‌دل‌ خراشی خاکستری رنگ زبر و زمخت و مرده و بیگانه با هر دست جز دست سیمانی [که نشناسد بجز کوبیدن و در هم شکستن هیچ هنجاری] من از وحشت به سویی می‌دویدم باز از سویی به دیگر سو اگر می‌شد درون خاک بگریزم چنین می‌کردم اما وای جای خاک [جای آن خاکِ پذیرنده خاکِ دل‌زنده که می‌رویید از دامان آن برگ و درخت و غنچه و سرسبز می‌کرد و می‌پوشاند روی زمین را] یکی فرش سیاهِ پهن گشته زیر پایم بود تار و پودش سنگ و قیراندود گوئیا با غیظ با نفرت خاک را مام وطن را مومیایی کرده باشند یا پهن کرده دامن خود را بجای مهربان‌مادر یکی عفریته‌ای منحوس یک ناخوب نامادر گیسوانش دود جای ابر با چشم‌هایی که بجای نور، نفرین می‌چکید از آن آری عجب خواب عجیبی بود ناامید از هرچه و هرجا که می‌دیدم دویدم باز سویی زیر یک سقف زمخت سفت و سیمانی خواب است حتما [با خودم می‌گفتم این] خوابی است شیطانی که من پا می‌شوم از آن پا شود از سینه‌ام ای کاش این بختک تا آنکه یک‌لحظه به یک‌باره انگار سقف آسمان شد باز و همچون ابر خورشید رخشنده آن پر حرارت،گرم‌رو یک لحظه بارید یک لحظه گرمم شد تا اینکه تابید یک شعله از آن مهر تابنده بر پیش پایم خورد و یک‌باره زمین وا گشت خاکِ پذیرنده آن مهربان مادر آغوش خود را باز کرد وآن‌ بشارت را پذیرا گشت ناگه گلی جوشید خونین رنگ و می‌شد ریشه‌هایش پهن بکرداری که با برگ درختان می‌کند پاییز سقف‌های اسکلت‌های بلند سفت و سیمانی فرو می‌ریخت ناگهان غوقا قیامت شد مردمان هم مثل من ترسیده بودند و به دورش جمع می‌گشتند دست‌های سفت سیمانی می‌شکست و  باز می‌شد سوی هم آغوش‌ها من شاد بودم شاد با اینکه می‌ترسیدم اما نزدیک‌تر رفتم و دست بردم سوی آن ناگه نفهمیدم چه شد انگار پذیرا خاک آن مهربان‌مادر مرا همچون بشارت در خود فرو می‌برد خواب دیدم خواب راستی خواب شگرفی بود خوابی که دانم راست گوید راست 🇵🇸 @gaze_karbala
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
. پادکست «خواب» 🇵🇸 @gaze_karbala
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. 🖋نقطه‌جیم بخند و با خنده‌ات ای ره‌آوردِ طوفان گرگ‌ها را به غم، غرق کن گرگ‌های وحشی درنده‌خو را که هیچ‌گاه کسی نشنیده است که یگ گرگ از لبخند کودکش شاد شود گرگ‌ها درنده‌خویی را جشن می‌گیرند نه زادن را نه دوباره زادن را گرگ‌ها جشن می‌گیرند و پا می‌کوبند جرم و جنایت را حرص را گرگ‌ها پاسدارانند قتل و خون‌ریزی‌ را 🇵🇸 @gaze_karbala
36.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. 📻 روایت قیام خانوادگی در غزه که در ثبات و استمرار آن زنان و مادران همان قدر نقش دارند که مردان و جوانان فلسطینی. 🇵🇸 @gaze_karbala
. 🖋 رضا شهسوارزاده بسم رب الشهداء و الصدیقین امروزه در این دنیایی که جای حق و باطل عوض شده حقیقتاً دینداری سخت است. چه بسیارند کسانی که جای مهر بر پیشانی آنها پینه بسته است. چه بسیارند کسانی که تمام ایام محرم و صفر را در عزای حسین ابن علی سیاه پوشان بر سر و سینه و صورت خویش می‌زنند. و چه بسیارند کسانی که دم از علی و ولایت علی می‌زنند اما، ذره‌ای به علی و اولاد علی اقتدا نکرده و نمی‌کنند. علی را اول مظلوم عالم می‌خوانند اما چشمانشان را در برابر مظلومان عصر خویش به راحتی می‌بندند و ککشان هم نمی‌گزد. اینها اگر از کسانی که در خانه زهرای مرضیه را آتش زدند، جگر علی را خون کردند و فرق مبارکش را در محراب نماز جدا ساختند، بدن مطهر حسن ابن علی را تیرباران کردند و در کرب و بلا سر از تن علی‌اصغر شش ماهه جدا، بدن علی‌اکبر جوان را ارباًاربا و بر بدن حسین ابن علی با اسبان تازه نعل شده تاختند، بدتر نباشند؛ بهتر نیستند. چه زیبا گفت شهید بزرگوار ما دکتر سید محمد حسینی بهشتی: که اگر ما برای حسین گریه می‌کنیم، گریه مان باید معنا داشته باشد. امروز اظهار ارادت به آستان مقدس حسینی صرفاً به گریستن و زیارت رفتن نیست و اگر مردمی پیدا شوند که در این اظهار ارادت صرفاً به گریستن و زیارت رفتن اکتفا کنند یا جاهل و نادان و بی‌خبرند، و یا خودشان را گول می‌زنند. کجایند متدینین آن دینی که پیامبرش فرمود: مَنْ أَصْبَحَ لَا يَهْتَمُّ بِأُمُورِ الْمُسْلِمِينَ فَلَيْسَ مِنْهُمْ وَ مَنْ سَمِعَ رَجُلًا يُنَادِي يَا لَلْمُسْلِمِينَ فَلَمْ يُجِبْهُ فَلَيْسَ بِمُسْلِم‏. کسی که صبح کند و اهمیتی به کارهای مسلمانان ندهد مسلمان نیست و کسی که صدای مردی بشنود که فریاد کمک خواهی از مسلمانان سر دهد و پاسخش را ندهد مسلمان نیست. و کجایند آن وجدان‌های بیدار که ادامه دهنده راه حسین ابن علی بودند و هستند و شعار هیهات من الذلة حسین را سر داده و می‌دهند و تا آخرین نفس و آخرین قطره خون تن به ذلت نداده و نمی‌دهند. و اما تمام این حرفها برای چه بود؟ چه شد که دوباره قلم به دست گرفته‌ام و هرچه می‌نویسم تمام نمی‌شود؟ آری، اتفاقات روز، از یک طرف غم مظلومان فلسطینی که این روزها به خاک و خون کشیده شده‌اند؛ و از طرفی دیگر کج فهمی اصحاب نِق و آن ذهن بیمارشان که بیش از هرچیز دیگری بر روی مخ‌ها راه می‌روند. کسانی که به هر سازشان برقصی ساز دیگری می‌زنند، گویا خداوند اینها را صرفاً برای همین امر آفریده است. چقدر متنزل و نازل و فروافتاده و سقوط کرده‌اند کسانی که فلسطینیان را فقط برای اینکه جمهوری اسلامی از آنان حمایت می‌کند محکوم می‌کنند و چشمشان را بر جنایات رژیم غاصب صهیونیستی می‌بندند و گاهی بر آن جنایات سرپوش می‌گذارند. پست‌تر و سقوط کرده‌تر از آنان کسانی هستند که ملت مسلمان فلسطین را به خاطر اینکه از اهل سنت می‌باشند محکوم به مرگ می‌کنند و هنگامی که خبری از به شهادت رسیدن کودکان و زنان فلسطین می‌آید قند در دلشان آب می‌شود. مگر نه آنکه امیرالمؤمنین علی ابن ابی‌طالب فرمودند: اگر از پای یک زن یهودی خلخال به ظلم و جنایت درآورند، انسان خوب است تا از غصه بمیرد. حال چگونه می‌توان بر این جنایات علیه بشریت چشم پوشید؟ چگونه می‌توان از کنار بمباران بیمارستان المعمدانی غزه بی تفاوت و خیلی راحت عبور کرد؟ بیمارستانی که هزاران هزار انسان‌های بی‌گناه به عنوان یک نقطه امن به آن پناه آورده بودند. بیمارستانی که در حیاط آن کودکان و نوجوانان مشغول بازی بودند تا کمی ثانیه‌ها زودتر برایشان سپری شود. و چه زود ثانیه‌ها سپری شد. و حال دیگر از آنان چیزی جز تکه پاره‌هایی که معلوم نیست کدامشان متعلق به کیست باقی نمانده. چه می‌توان گفت جز آنکه بگوئیم: بأَىِّ ذَنبٍ قُتِلَت. به کدامین گناه کشته شدید؟ کجاست آن کسی که برای قطع ریشه ستمگران آماده شده است؟ کجاست آن کسی که برای از بین بردن جور و ستم به او امید بسته شده است؟ کجاست نابود کننده فاسقان و نافرمانان و طغیانگران؟ کجاست نابود کننده گردن کشان و سرکشان؟ و کجاست در هم شکننده قدرت متجاوزان؟ ای بقیةالله و ای صاحب‌الزمان بیا، بیا که: ظَهَرَ الْفَسٰادُ فِى الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمٰا کَسَبَتْ اَیْدِى النّٰاسِ. بیا که فساد در خشکی و دریا، در شهر و روستا بخاطر کارها و اعمالمان آشکار شده است. بیا که تنها با آمدن تو این دنیا رنگ آرامش و عدالت به خود می‌گیرد. 🇵🇸 @gaze_karbala
. 🖋 محمدامین جاودان به نام خدای مظلومان مظلوم واژه ی عجیبی است؟ به چه کسانی میگویند مظلوم ؟ شاید تا به حال گروه ها ، ملت ها و غشر های مختلفی از مردم دنیا را مظلوم دانسته ایم. مردم یمن مردم سوریه مردم فلسطین و ... ولی آیا واقعا اینها مظلوم اند . پرسش مهم این است که مظلومیت را در چه میبینیم؟ در خانه نداشتن ؟! در آسایش نداشتن ؟! در هزار زیور و زینت نداشتن ؟! حال ما با داشتن اینها چه کردیه ایم؟ گاهی فکر میکنم که واژه ی مظلوم بیش تر در حق ما صادق است . مظلومیت در نبودن بودن یا نبودن مسئله این است!!! کمی فکر کنیم ببین کجاییم؟ اصلا چه حضوری داریم ؟ خودم هم نمیفهمم چه میگویم ولی بی وجودی چیزی غیر از این است که ما دچارش شده ایم؟ حال با نگاه به این مردم سراسر ایمان میتوان بودن را تعریف کرد . براستی چه گذشته است بر این مردم که اینچنین صبر و مقاومتی نه تنها موجب خستگی نمیشود بلکه دعوتیست به آینده ای روشن از جنس انسانیت. تازه میتوان مادر بودن را دید و پدر بودن را فهمید . انگار سخن گفتن از نسبت ها سخن گفتن از غزه ی عزیز است . نسبتی دوباره با خود . پیدا شدن معنای انسان حقیقتا بودن یا نبودن مسئله این است . {هر چه ایم آلوده ایم آلوده ایم ای مرد آه میفهمی چه میگویم ما به هست آلوده ایم!!}                                    (((اخوان ثالث))) براستی چرا کودک فلسطینی از این مصیبت سخت خدارا شکر میکند؟ اللهم لک الحمد حمد الشاکرین لک علی مصابهم کربلای دیگری را شاهد هستیم . این حسین است که سر سلسله ی عشاق و همراهان را هدایت میکند به سوی حق حقیقتی از جنس پیکار حال میفهمم که راز غربت ،قربت است. به قول شهید آوینی: {{راز قربت را ، یاران ، در قربانگاه بر سرهای بریده فاش می كنند و میان ما و حسین همین خون فاصله است}}  حال مظلوم کیست ؟ 🇵🇸 @gaze_karbala
21.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. 📻 شجاعت این پسر را مشاهده کنید. در یکی از کشورهای حاشیه خلیج فارس، در خطبه نماز جمعه، خطیب بیان می‌کند که قصد صحبت از غزه و فلسطین ندارد. این کودک با شنیدن این حرف خودش بلند می‌شود، کنار دیوار می‌ایستد و نمازگزاران را خطاب قرار داد و با خطبه‌اش همه نمازگزاران را متحیر می‌کند. 🇵🇸 @gaze_karbala
. آیا این صحنه نشان نمی‌دهد که ما در آستانه تولد انسان جدید در عهد اسلامی هستیم که سخنی نو و شنیدنی دارد. سالهاست ما خود را مربی کودکانمان می‌بینیم و تلاش می‌کنیم به آنها سخنان کهنه و مندرس خود را آموزش دهیم، آری جهان امروز آینده ندارد چون گوشی برای شنیدن سخن آینده ندارد. ببینید چگونه ما تلاش می‌کنیم نوجوانانمان سخن نگویند و به حرفهای پوچ و بی معنای ما گوش دهند. خون کودکان و نوجوانان غزه او را بی تاب کرده و دیگر به حرف ما گوش نمی‌دهد. آیا اسرائیل برای این چند روز ماندنش امیدش به خاموش کردن این صداها نیست؟ آری نوجوان آینده است و سخنی از آینده دارد و چه بسا کلماتش برای ما نا آشنا و نامانوس باشد، اما اگر در انتظار آینده‌ایم آن‌ را باید در میان همین کلمات جستجو کرد. 🇵🇸 @gaze_karbala
. الله اکبر بسم الله الرحمن الرحیم براستی چه بر این نوجوان به ظاهر کم سن سال گذشته است که این چنین عهده دار يُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلىَ النُّورِ شده است. فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ تازه میتوان معنای صبر و استقامت را در افق آینده نظاره گر بود . مسئله تحمل سختی ها نیست بلکه زندگی کردن با آن، که ما را متوجه حقیقتی از جنس ایمان میکند . 🇵🇸 @gaze_karbala
. خبر دهید بزمی است میان کربلای غزه بزم عاشقانه است چقدر قصه هاش فاتحانه است ولی کجاند راویان فتح او؟! کجاست مرتضای قصه هاش؟! گمان کنم جواب آن، من و توایم و هر کدام یک روایتیم بیا روایت خودت ز غزه باش و بذر عشق را میان مردمان به قدر خود بپاش 🖋 سعید صاعدی 🇵🇸 @gaze_karbala
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. 🖋 نقطه‌جیم غزه شد مثل آینه مثل آینه باز هم شهید شد هرچه دید را در مقابلش هر چه بود را رسانه گشت غزه باز هم وجود یک بی‌وجود را به‌رخ کشید دشمنِ حسود در میان آینه چهره‌ی کریهِ خود [دیوِ نحس و شوم را] سیاه و زشت دید هر چه گشت در میان خاطرات زمان زادنش بالای سرش پدر ندید بی‌پناه و پشت گشت پناه و پشت او توپ‌ها و تانکهاش درهم شکست باز هم درون لانه‌اش خلید و مثل عنکبوت تار دور خود تنید دشمن شکست خورده باز هم شکست خورد باز هم مثلِ جن جنون گرفت با شنیدنِ ... یا که نه محضِ دیدن خدا و قهر و قدرتش ناپدید شد آینه یا همان غزه باز هم شهید شد ... 🇵🇸 @gaze_karbala
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
. پادکست «آینه» 🇵🇸 @gaze_karbala