eitaa logo
غزه آری کربلا گشته
125 دنبال‌کننده
97 عکس
198 ویدیو
0 فایل
🇵🇸 راه قدس‌ از کربلای غزه واگشته‌ #خبر #نگاره #غزه 📎 @fatherevayat سرای هنر و اندیشه(سُها)
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این هشتک حرف‌ها دارد.... ما در موکب «تکیه اربعینی‌ها» انتظار زائران را می‌کشیدیم که پذیرایی کنیم و گرد خستگی از تنشان به در کنیم و یاشاید آنها خستگیِ روزمرگی‌هامان را به‌در کنند و مشّایه‌ای که طی کرده‌اند را ما هم با جانمان طی کنیم و نظر کنیم خودمان را در زائرانی که مهمانشان بودیم ، آری آنها میزبان بودند و ما نشسته بودیم که چه برایمان می‌آورند. انگار آیه‌ی «کُل یومٍ هوَ فی شأن» را می‌توان برای اربعین و همه‌ی مواکبش هم گفت، ما سال قبل نمی‌دانستیم که طوفانی در راه است و بناست گنبد قدسی به جای خیمه‌ی سالهای قبل این میان باشد و بشود محل صلاة زائران اربعینی حسین(ع) که حرفشان با زائران دیگر در طول سال فرق دارد که «أبَد وَاللّه ما نَنسی حُسِینٰا» را می‌شنوی ازشان و چه غروری داشتند که زیر این گنبد نماز می‌خواندند که انگار «سَنُصَلی فی القُدس» برایشان محقق شده بود و دلشان راضی بود که راهی که رفتند حالا به سرانجام رسید که «راه قدس از کربلا می‌گذرد» و این غزّه است که امروز همان کربلا گشته و روزِعاشورایی که به قول آقاسید مرتضی‌آوینی هنوز به شب نرسیده، به پایان خویش نزدیک می‌شود که تا ظلم هست مبارزه هست و ما هستیم پای مردمانی که رگِ حیات این تاریخ را در دست گرفته‌اند و همه جهان خیره خیره به سمتشان می‌روند و آنانند وارثان... «وَ نُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ» 📌 @nanetazeh 🇵🇸 @gaze_karbala
هدایت شده از لَعلنَا
«غزه در انتظار کربلا» و «کربلا در انتظار غزه» شاید این مرتبه پنجم یا ششم باشد که می خواهم از غزه و کربلا و اربعین امسال بنویسم. البته هر بار هم چیزهایی نوشته ام اما به جایی که می رسید از خودم پرسیدم که چه؟ قبلا نوشتن حقیقتا برایم تفکر و آزمایش بود. یعنی آنچه را بودم با نوشتن عیان می کردم. اما الان حس و حال آزمایش را هم ندارم. اگر الان دوباره درباره غزه و اربعین می نویسم فقط یک دلیل دارد و آن هم تفصیل یادداشت کوتاه قبلی ام بوده که در حال و هوای قبه قدس موکب اوزونبلاغ نوشتم. دوستی آن نوشته را زاییده تعلقات تشکیلاتی ام دانسته بود. رفیق شفیق دیگری گفته بود تو برای فرار از نیهیلیسم این حرف ها را نوشته ای. قصد ندارم به این حرف ها جواب دهم. می نویسم تا شاید بتوانم مخاطب را در حال و هوای خودم شریک گردانم. من از حال و هوای خودم وقتی زیر آن قبه می نشستم گفتم. و البته که نمی خواهم و نمی توانم آن را مأمن و وثاقی برای فرار از پوچی و روزمرگی قرار دهم. چون همان موقع که در این حس و حال بودم یک وجه تردید قوی هم در ذهنم جولان می داد. القصه که حتی به بعضی از دوستان هم گفتم : «دعا زیر این قبه هم مستجاب است». این جمله را بدعت نپندارند. نمیخاستم در مقابل قبه امام حسین علیه السلام چیزی علم کنم. من این قبه را در افق کربلا می‌دیدم. اصلا موکب انتظار زائرین کربلا مگر می تواند در افق کربلا نباشد؟ شاید جور دیگری هم بتوان گفت : من کربلا را در افق غزه می بینم. اگر کربلا سرچشمه حیات است، غیر از غزه در کجای دنیا می توان ردپای حیات را جستجو کرد. به قول سید رسول فاطمی : تمام عالم ویران است و غزه آباد. البته آن جمله امام همچنان پابرجاست که فرمود: "راه قدس از کربلا می گذرد". چون تا کربلایی نشویم راهی به رهایی از اسرائیل نخواهیم داشت. غزه در انتظار کربلاست. غزه در انتظار کربلایی هاست. آری من در آن موکب و در زیر آن قبه به انتظار کربلایی بودم تا مرا از اسرائیل آزاد کند. در انتظار کربلایی هایی نشسته بودم تا در برق چشمانشان رهایی خودمان و غزه را از شر اسرائیل ببینم. در حقیقت در انتظار خودی بودم که از آن کربلا بازگشته است. اینها تحلیل های اتوکشیده ذهنی نیست. اینها آرزوها و تمناهای من است و مگر نفرموده اند : «اَلشِّيعَةُ تُرَبَّى بِالْأَمَانِيِّ» این وعده حاج قاسم است که : «قدس امکان ندارد آزاد شود جز با پرچم داری شیعه» . او که نمی خواست در ساز کوک شده اختلاف شیعه و سنی بدمد و به اصطلاح تشیع را باد کند. او از حقیقتی در شیعه حرف می زند که در کربلا رخ نمایان تر کرد. همه این قصه ها به همان قبه بر میگشت. با این تفاصیل چگونه می توانستم در پیاده روی اربعین شرکت کنم؟ و آنها که رفتند آیا غزه را در کجا دیدند؟ در پرچم فلسطینی که زائرین به کوله و لباس خود چسبانده بودند؟ اربعین بعد از غزه با اربعین قبل از غزه تفاوت ها دارد. اتفاق عظیمی با غزه در عالم وجود افتاده است. به تعبیر آقا عظمت اسلام امروز در غزه هویداست. بزرگترین و بلندترین پرچم عظمت اسلام در غزه به اهتزاز در آمده است. اما ما دیگر توان درک «عظمت» و «عزت» را نداریم. عظمت فهمی خودش مقوله ایست عظیم. غزه در اوج قله عظمت است امروز و ما کجا و غزه کجا !؟ همه اینها حس و حال و انتظاری است اجمالی که در وجودم خلجان دارد و نمی دانم تا چند روز دیگر همچنان چنین حس و حالی داشته باشم یا نه. ولی احساسم این است که با غزه افق جدیدی می تواند در فهم ما از دین گشوده شود و در فهم و نسبت مان با کربلا نیز. اگر چنین حال انتظاری در ما بوجود آمده باشد چگونه می توانیم همچون سال های قبل به مشایه اربعین برویم؟ واقعا حضوری حس می کنیم؟ من فکر می کنم اگر به این مسأله التفاتی نداشته باشیم دوباره گرفتار مناسک می شویم. و این هم زاییده نیهیلیسم عمیق و ضخیمی است که زمان و زمانه ما را در بر گرفته است. آری از نیهیلیسم راه گریزی نیست. نیست انگاری یک رای و نظر نیست که بر ما عرضه شود تا مهر تایید بگیرد یا ردش کنیم و به سمت دیگر رویم. نیست انگاری یک تاریخ است. و ما و همه اعتقادات و مناسک مان در معرضش هستیم. از قضا من می خواستم گرفتاری خودم به نیهیلیسم را در ماجرای غزه و کربلا دریابم. و الا من اصلا در موضع نقد و تخطئه کربلا رفته ها نیستم. اصلا به من و ما چه ربطی دارد که دیگران چرا یا چگونه رفته اند؟ این نوشته ها هم شاید حکم دعوت داشته باشند وگرنه در خط به خط و کلمه به کلمه اش می توان خدشه کرد. دعوت به ناگفته هایی که خودم هم عاجز از بیانش هستم و الا دیگر ناگفتنی نبود. خلاصه که : «غزه در انتظار کربلا و کربلا در انتظار غزه نشسته است.»