📜 فرازی از #خطبه_غدیر
💐 معَاشِرَ اَلنَّاسِ، أَلاَ إنَّ خَاتَمَ الأَئِمَّةِ مِنَّا الْقَائِمُ الْمَهْدِيَّ
🌺 ای مردمان آگاه باشید! همانا آخرین امام، قائم مهدی از ماست
📌 قرارگاه معنویت 👇
╭┅─────────────┅╮
🌹 @Gh_Manaviyat 🌹
╰┅─────────────┅╯
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
#تبلیغ_غدیر
#طرحهای_غدیریه 👏
🌹 بخاطر امیر المومنین تا آخر بخون و چند تاش رو انتخاب کن و در این ایام به نیت و به عشق امیرالمومنین (؏) حتما به اشتراک بگذار 😘🌺🙏
✅ داخل منزل و جلو در خونم رو خوشگل تزئین می کنم با پرچم یا چراغونی
✅ماشین نویسی راه میندازم و ماشینم رو پرچم میزنم
✅پیامک قشنگی رو آماده میکنم و در روز غدیر به اقوام و دوستان و همکارانم تبریک میگم.
✅ به رفتگرهای محله عیدی میدم.
✅برای خادم و روحانی مسجد محلمون هدیه ای تهیه میکنم
✅به همه بچه ها عیدی میدهم
✅قصه غدیر خم رو برای بچه های خودم و فامیل تعریف میکنم.
✅آهنگ پیشواز تلفن همراهم و تصویر پروفایلم رو مناسب غدیر و امیر المؤمنین(ع) انتخاب میکنم.
✅ یکی رو مجانی سوار می کنم
✅ به همراه چند نفر از دوستان به بیمارستان سر میزنم و با گل و شیرینی از کادر درمان تشکر میکنم
✅ تو کسب و کارم تخفیف ویژه می دم
✅ ویزیت مجانی می کنم
✅ برای امواتم خیرات می دهم
✅دو نفر رو با هم آشتی می دم
✅خانوادم رو غافلگیر و خوشحال می کنم
✅به کسی که دوستش دارم یه هدیه خاص می دم
✅ فقیر رو مهمون می کنم
✅به رفقام سور می دم
✅پول قرض می دم
✅بدهی دوستام رو می بخشم
✅یه حدیث قشنگ از مولا پخش می کنم
✅به ایستگاه صلواتی محلمون کمک کنم
✅یه یتیم رو تحت تکفل می گیرم
✅برای همه تو شرکت یا اداره شیرینی می گیرم
✅به n تا کودک کار هدیه می دم
✅برای کارگر ساختمون در حال ساخت بغلمون هدیه میدم
✅یه شاخه گل به مادرم و پدرم می دم
✅چند نفر رو به این پویش دعوت می کنم
✅این پویش رو در پیج و کانالم می گذارم
✅به دوستام کتاب هدیه می دم
✅عشق نامه رو چاپ می کنم، به بقیه می دم یا تو خونه کسایی که دوستشون دارم میندازم
✅لباس خوشرنگ می پوشم
✅عطر جدید می زنم(البته برای همســـــــرم😉)
✅اطرافیان مجردم را به ازدواج ساده تشویق میکنم
✅سنگین رنگین تر لباس می پوشم
✅به همه لبخند می زنم
✅یه نفرو که ازش دلگیرم می بخشم
✅به امواتم سر می زنم
✅اگه پسردار شدم اسمشو علی می زارم
✅به دیدار خانه سالمندان/ آسایشگاه جانبازان/... میروم.
✅در روز عید غدیر برای کمک به رفتگرها جلوی درب منزل خود را جارو میکنم.
✅روز غدیر یه سر به شهدا می زنم
✅برای ... تعداد کودک محروم کلاس (آموزشی/ کمک درسی/...) برگزار میکنم.
✅با ماشین شخصی افراد را تا یک مسیر مشترک جابجا میکنم.
✅تو غدیر امسال شروع به خوندن نهج البلاغه می کنم
✅تو غدیر از زندگی مولا (ع) بیشتر می خونم تا بیشتر بشناسمش
✅برای ...تعداد دانشآموز بیبضاعت کیف و لوازم التحریر ایرانی تهیه میکنم.
✅ به اندازه وسعم نذری تهیه و بین اقوام و همسایگان و... پخش میکنم.
✅برای کمک به یک محتاج از (فامیل/ دوستان / اهالی محل/... پول جمع میکنم.
✅مبلغی به سوپر مارکت، نانوایی،... محل میدهم تا به خانوادههای کم بضاعت تخفیف بده.
✅به هر فقیری که در روز عید غدیر ببینم کمک میکنم.
✅تو روز عید غدیر تو خونم مهمونی می دم
✅به ... تعداد کودک مستضعف (اسباببازی/...) هدیه میکنم.
✅نیازهای مالی ... تعداد یتیم رو تقبل میکنم.
✅.... تعداد بسته غذایی درب منازل فقرا میبرم.
✅مبلغ ... برای آزادی زندانیها کمک میکنم.
✅یک گوسفند قربانی و گوشت آن را بین فقرا تقسیم میکنم.
✅خانه خود را با حداقل افزایش کرایه به یک زوج جوان اجاره میدهم.
✅به تامین جهیزیه یک دختر جوان کمک میکنم.
✅یک یا دو تنور نانوایی نان بخریم و روز عید به مردم محل رایگان نان بدیم🌷
✅به عشق امیر المومنین دیگه نمازم رو اول وقت میخونم ، حجابم رو بهتر رعایت میکنم، گناه نمیکنم..
👌میتونیم بسته شکلات تهیه کنیم و همین پیشنهادات رو چاپ کنیم و داخلش قرار بدیم و پخش کنیم تا همه مبلغ غدیر باشیم.
راستی از الان😉
اگه موافقی یاعلی.......✋
حداقل کار به اشتراک گذاشتن این پست هست ✌️
#مبلغ_غدیر
#عید_غدیر
#غدیر
🌹قرار ما، قرارگاه معنویت 👇
┏━━━━━━🌸🍃┓
🆔 @Gh_Manaviyat 🇮🇷
┗🌸🍃━━━━━━┛
🔆 اعمال روز عید سعید غدیر
□ روز هیجدهم ذیالحجه، روز عید غدیر و عید اللّٰه الأکبر و عید آل محمّد(علیهمالسلام) و عظیمترین عید است و حقتعالی هیچ پیامبری را مبعوث نفرموده جز آنکه این روز را عید کرده و حرمت آن را دانسته، نام این روز در آسمان روز «عهد معهود» و در زمین روز «میثاق مأخوذ» و «جمع مشهود» است.
📌 قرارگاه معنویت 👇
╭┅─────────────┅╮
🌹 @Gh_Manaviyat 🌹
╰┅─────────────┅╯
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
💠 داستان سيّد جواد كربلائى و پيرمرد مستضعف سنّى
🔷 آيت الله سيد محمد حسين حسينى تهرانى در کتاب معادشناسی مینویسد:
🔷 داستانى را #علّامه_طباطبائى نقل ميفرمودند كه بسيار شايان توجّه است:
🔹 در كربلا واعظى بود به نام سيّد جواد از اهل #كربلا و لذا او را سيّد جواد كربلائى مىگفتند. او ساكن كربلا بود ولى در ايّام #محرّم و عزا ميرفت در اطراف، در نواحى و قصبات دور دست تبليغ ميكرد، نماز جماعت ميخواند، روضه ميخواند و مسأله ميگفت و سپس به كربلا مراجعت مينمود.
يك مرتبه گذرش افتاد به قصبهاى كه همه آنها سنّى مذهب بودند، و در آنجا برخورد كرد با پيرمردى محاسن سفيد و نورانى، و چون ديد سنّى است، از در صحبت و مذاكره وارد شد، ديد الان نمىتواند #تشيّع را به او بفهماند؛ چون اين مرد ساده لوح و پاك دل چنان قلبش از محبّت افرادى كه غصب مقام خلافت را نمودند سرشار است كه آمادگى ندارد و شايد ارائه مطلب نتيجه معكوس داشته باشد.
🔹 تا در يك روز كه با آن پيرمرد تكلّم مينمود از او پرسيد: شيخ شما كيست؟ (شيخ در نزد مردم عادى عرب، بزرگ و رئيس قبيله را گويند) و سيّد جواد ميخواست با اين سؤال كم كم راه مذاكره را با او باز كند تا بتدريج ايمان در دل او پيدا شده و او را شيعه نمايد. پيرمرد در پاسخ گفت: شيخ ما يك مرد قدرتمندى است كه چندين خان ضيافت دارد، چقدر گوسفند دارد، چقدر شتر دارد، چهار هزار نفر تيرانداز دارد، چقدر عشيره و قبيله دارد.
🔹 سيّد جواد گفت: بَه بَه از شيخ شما چقدر مرد متمكّن و قدرتمندى است! بعد از اين مذاكرات پيرمرد رو كرد به سيّد جواد و گفت: شيخ شما كيست؟
👌 گفت: شيخ ما يك آقائى است كه هر كس هر حاجتى داشته باشد بر آورده ميكند؛ اگر در مشرق عالم باشى و او در مغرب عالم، و يا در مغرب عالم باشى و او در مشرق عالم، اگر گرفتارى و پريشانى براى تو پيش آيد، اسم او را ببرى و او را صدا كنى، فوراً به سراغ تو مىآيد و رفع مشكل از تو ميكند.
🕌 پيرمرد گفت: بَه بَه عجب شيخى است! شيخ خوب است اينطور باشد، اسمش چيست؟ سيّد جواد گفت: شيخ علىّ
🔹 ديگر در اين باره سخنى به ميان نرفت مجلس متفرّق شد و از هم جدا شدند و سيّد جواد هم به كربلا آمد. امّا آن پيرمرد از شيخ علىّ خيلى خوشش آمده بود و بسيار در انديشه او بود. تا پس از مدّت زمانى كه سيّد جواد به آن قريه آمد، با عشق و علاقه فراوانى كه مذاكره را به پايان برساند و شيخ را شيعه كند، و با خود مىگفت: ما در آن روز سنگِ زيربنا را گذاشتيم و حالا بنا را تمام مىكنيم، ما در آن روز نامى از شيخ علىّ برديم و امروز شيخ علىّ را معرّفى مىكنيم و پيرمرد روشندل را به مقام مقدّس #ولايت_اميرالمؤمنين عليهالسّلام رهبرى مىنمائيم.
🥀 چون وارد قريه شد و از آن پيرمرد پرسش كرد، گفتند: از دار دنيا رفته است. خيلى متأثّر شد، با خود گفت: عجب پيرمردى! ما در او دل بسته بوديم كه او را به #ولايت آشنا كنيم. حيف، از دنيا رفت بدون ولايت، ما ميخواستيم كارى انجام دهيم و پيرمرد را دستگيرى كنيم، چون معلوم بود كه اهل عناد و دشمنى نيست، إلقاءات و تبليغات سوء، پيرمرد را از گرايش به ولايت محروم نموده است. بسيار فوت او در من اثر كرد و به شدّت متأثّر شدم. به ديدن فرزندانش رفتم و به آنها تسليت گفتم و تقاضا كردم مرا سر قبر او بَريد. فرزندانش مرا بر سر تربت او بردند و گفتم: خدايا ما در اين پيرمرد اميد داشتيم چرا او را از دنيا بردى؟ خيلى به آستانه تشيّع نزديك بود، افسوس كه ناقص و محروم از دنيا رفت.
🥀 از سر تربت پيرمرد بازگشتيم و با فرزندان به منزل پيرمرد آمديم. من شب را در همانجا استراحت كردم؛ چون خوابيدم، در عالم رؤيا ديدم درى است وارد شدم، ديدم دالان طويلى است و در يكطرف اين دالان نيمكتى است بلند، و در روى آن دو نفر نشستهاند و آن پيرمرد سنّى نيز در مقابل آنهاست. پس از ورود، سلام كردم و احوالپرسى كردم، ديدم در انتهاى دالان درى است شيشهاى و از پشت آن باغى بزرگ ديده ميشد.
🔹من از پيرمرد پرسيدم: اينجا كجاست؟ گفت: اينجا عالَم قبر من است، عالم برزخ من است و اين باغى كه در انتهاى دالان است متعلّق به من و قيامت من است. گفتم: چرا در آن باغ نرفتى؟ گفت: هنوز موقعش نرسيده است؛ اوّل بايد اين دالان طىّ شود و سپس در آن باغ رفت. گفتم: چرا طىّ نمىكنى و نميروى؟
ادامه 👇👇👇
🔹 گفت: اين دو نفر معلّم من هستند. اين دو، دو فرشته آسمانيند آمدهاند مرا تعليم ولايت كنند، وقتى ولايتم كامل شد ميروم؛ آقا سيّد جواد! گفتى و نگفتى (يعنى گفتى كه شيخ ما كه اگر از مشرق يا مغرب عالم او را صدا زنند جواب ميدهد و به فرياد ميرسد اسمش شيخ علىّ است؛ امّا نگفتى اين شيخ علىّ، #علىّبنابىطالب است.) بخدا قسم همينكه صدا زدم: شيخ علىّ بفريادم رس، همينجا حاضر شد.
🔹 گفتم: داستان چيست؟ گفت: چون من از دنيا رفتم مرا آوردند در قبر گذاردند و #نكير_و_منكر به سراغ من آمدند و از من سؤال كردند: مَنْ رَبُّكَ وَ مَنْ نَبيُّكَ وَ مَنْ إمامُكَ؟ من دچار وحشت و اضطرابى سخت شدم و هر چه مىخواستم پاسخ دهم به زبانم چيزى نمىآمد، با آنكه من اهل اسلامم، هر چه خواستم خداى خود را بگويم و پيغمبر خود را بگويم به زبانم جارى نمىشد. نكير و منكر آمدند كه اطراف مرا بگيرند و مرا در حيطه غلبه و سيطره خود درآورده و عذاب كنند، من بيچاره شدم، بيچاره به تمام معنى، و ديدم هيچ راه گريز و فرارى نيست؛ گرفتار شدهام.
ناگهان به ذهنم آمد كه تو گفتى: ما يك شيخى داريم كه اگر كسى گرفتار باشد و او را صدا زند اگر او در مشرق عالم باشد يا در مغرب آن، فوراً حاضر ميشود و رفع گرفتارى از او ميكند.
🔹 من صدا زدم: اى شيخ علىّ به فريادم رس! فوراً #علىّ_بن_أبى_طالب #أمير_المؤمنين عليه السّلام حاضر شدند اينجا، و به آن دو نكير و منكر گفتند: دست از اين مرد برداريد، معاند نيست، او از دشمنان ما نيست، اينطور تربيت شده، عقائدش كامل نيست چون سعه نداشته است.
حضرت آن دو ملك را ردّ كردند و دستور دادند دو فرشته ديگر بيايند و عقائد مرا كامل كنند، اين دو نفرى كه روى نيمكت نشستهاند دو فرشتهاى هستند كه به امر آن حضرت آمدهاند و مرا تعليم عقائد مىكنند. وقتى عقائد من صحيح شد من اجازه دارم اين دالان را طىّ كنم و از آن وارد آن باغ گردم.
مرحوم علامه حسینی طهرانی در پایان میگوید:
📝 «اين خواب كه جهاتى را از دستگيرى و عفو از مستضعفين و تكامل برزخى و جهات بسيار ديگر را ميرساند، دلالت بر سؤال از عقائد در عالم قبر نيز دارد.»
📚معاد شناسى، ج 3، ص 108 - 113.
📌 قرارگاه معنویت 👇
╭┅─────────────┅╮
🌹 @Gh_Manaviyat 🌹
╰┅─────────────┅╯
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
🍀 ای سایهات فتاده به روی سرم، #حسین
🍀 معنای واقعیّ اصول الکرم، «حسین»
🍀 یک «#یا_حسین» گفتم و دیدم غمی نماند
🍀 تسکین دردهای دل مضطرم، «حسین»
🍀 یادم نمیرود که همه عزّتم تویی
🍀 من پای سفرۀ تو شدم محترم، «حسین» ...
⚫️ قرار ما، قرارگاه معنویت 👇
╭┅─────────────┅╮
🏴 @Gh_Manaviyat 🏴
╰┅─────────────┅╯
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
زمینه _ سلام ای لباس سیاه محرم.mp3
10.5M
🔳 #مداحی #زمینه
🎤 #امیر_کرمانشاهی
🌴سلام ای لباس سیاه #محرم؛ 🌴سلام ای نگاه به راه محرم
🌴سلام ای پناه سپاه محرم؛ 🌴سلام ای شهید بی گناه محرم
🌴به گریه های مادرت منو بخر؛ 🌴به های های خواهرت منو بخر
🌴به لای لای همسرت منو بخر؛ 🌴به زخم پای دخترت منو بخر
#حسین
#قدیم_الاحسان
#به_وقت_حاج_قاسم
•┈••✾••┈•
◾️ قرارگاه معنویت 👇
╭┅───────────────────────┅╮
🏴 https://eitaa.com/Gh_Manaviyat 🏴
╰┅───────────────────────┅╯
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈