#باوفاترین_اصحاب
#عَمرو_بن_جنادة_الانصاری
◾️او همراه پدر و مادرش، در مکه مکرمه به امام حسین(علیهالسلام) پیوست در حالیکه 9 یا 11 سال و به قولی 21 سال داشت.
◾️پس از شهادتِ پدرش جناده در روز عاشورا، مادرش او را امر به جهاد کرد و گفت: پسرم برو و حسین(علیهالسلام) را یاری کن. او نزد امام آمد و اجازه میدان خواست. سیدالشهداء (عليه السلام) فرمود: «پدر اين جوان در جنگ به شهادت رسيده، شايد مادرش راضى نباشد». او گفت: ای فرزند رسول خدا، مادرم مرا امر کرده شما را یاری کنم و خود، لباس جنگ بر تنم پوشانده است.👌
امام با شنیدن این جمله اجازه داد و او به میدان رفت و اين رجزِ به يادماندنى را خواند:
🔸«أَميرِي حُسَيْنٌ وَ نِعْمَ الاَْميرُ *** سُرُورُ فُؤادِ الْبَشيرِ النَّذيرِ
عَلِىٌّ وَ فاطِمَةُ والِداهُ *** فَهَلْ تَعْلَمُونَ لَهُ مِنْ نَظير
لَهُ طَلْعَةٌ مِثْلُ شَمْسِ الضُّحى *** لَهُ غُرَّةٌ مِثْلُ بَدْر مُنير»🔸
(امير من، حسين است و چه نيكو اميرى؛ كه شادى دل پيامبرِ بشير و نذير است.
على و فاطمه پدر و مادر اويند، آيا شما براى او همانندى مى شناسيد؟!
طلعتش مانند خورشيد نيم روز است و چهره اش چون ماه شب چهارده درخشان است).
چون به شهادت رسيد دشمن سرش را جدا كرده و آن را به سوى امام(عليه السلام) پرتاب كرد. مادر شجاعش «بحريّه» دختر «مسعود خزرجىّ» سر فرزندش را برداشت و خطاب به او گفت: اى پسر عزيزم احسنت! اى سرور قلب من! اى نور چشم من! و با همان سر به طرف دشمن حمله كرد😭 و آن را بر سر مردى از سپاه ابن سعد كوبيد. آنگاه برگشت و ستون خيمه را گرفت و در حالى كه اين رجز را مى خواند بر دشمن حمله كرد:
«أَنَا عَجُوزٌ فِي النِّساءِ ضَعيفَةٌ *** خَاوِيَةٌ بالِيةٌ نَحيفَةٌ
أَضْرِبُكُمْ بِضَرْبَة عَنيفَة *** دُونَ بَنِي فَاطِمَةَ الشَّريفَة»
(با اينكه در ميان زنان، پيره زنى ضعيف، سست استخوان، فرو ريخته و لاغر اندامم، ولى در حمايت از فرزندان فاطمه گرامى، ضربات مهلكم را بر شما وارد مى سازم).
پس از آن عمود خيمه را به سوى دشمن پرتاب كرد كه به دو نفر از آنها برخورد كرد. امام حسين(عليه السلام) او را دعا کرد و او را به خيمه بازگرداند.
هدیه محضر این شهید عزیز و همه شهدای کربلا صلواتی هدیه کنیم.
#امیری_حسین_و_نعم_الامیر
#ما_ملت_امام_حسینیم
🏴قرارگاه معنویت 👇
╭┅─────────────┅╮
🌷 @Gh_Manaviyat 🌷
╰┅─────────────┅╯
┈••✾•🌿🌷🌿•✾••┈