#پنجشنبههای_شهدایی
امام #غریب، حضرت علی بن موسی #الرضا(علیهالسلام) فرمودند: «هرکس توان ندارد کاری که کفاره ی گناهانش باشد را انجام دهد پس زیاد بر محمد و آل محمد صلوات بفرستد؛ زیرا این عمل گناهان را نابود می کند. »(بحار، جلد94،ص 47)🌹
نمی دانم این چه سری است. هرکس یک بار مهمانی آقا مشرف شد دیگر نمی تواند فراق مولایش را تحمل کند.😭
هرکس یک بار طعم محبت را چشید وجود خود را غرق در ارادت به آقا مییابد.
سن او کم بود. خیلی دوست داشت به پابوس امام رضا (علیهالسلام) برود. همیشه دعایش زیارت آقا بود. آن موقع وضع مالی بسیاری از خانواده ها بسیار پایین بود. حتی توان تهیه ی بلیت مشهد برای برخی مشکل بود. این پسر #یازده ساله خوشحال بود که همنام مولای غریبش است.🌷
آرزویش یک بار زیارت مشهد بود.🤲
اما این دعا برآورده نشد. تا اینکه جنگ تحمیلی آغاز شد. امام (رحمةاللهعلیه) فرمودند: «برای دفاع از وطن به جبهه های جنگ اعزام شوید. »
رضای یازده ساله با وجود سن کم، امر رهبر را #لبیک گفته و مخفیانه به جبهه های جنگ می رود.
رضا سلیمانی بعد از دو سال مبارزه در جبهه ها در سن #سیزده سالگی به شهادت می رسد.
در حالی که آرزوی زیارت مولای خود را هنوز در دل داشت!😭
پیکر شهید رضا سلیمانی به همراه چند شهید دیگر به زادگاهش، شهر همدان، فرستاده می شود.
پیکر چند شهید دیگر هم که از مشهد اعزام شده بودند به مشهد فرستاده می شوند.
در مشهد طبق رسمی که از ابتدای جنگ متداول شد، پیکرهای شهدا پس از تشییع به حرم مطهر آورده شده و در حرم مطهر و کنار ضریح طواف داده می شود.
وقتی پیکر های شهدا تحویل خانواده هایشان شد متوجه می شوند که روی یکی از پیکرها نوشته شده «رضا سلیمانی اعزامی از همدان!»
عجیب بود گویی آقا و مولای غریب ما مشتاق دیدار این #نوجوان بود. گویی خود حضرت نیز مشتاق بودند که جسم خاکی رضا هم به زیارت ایشان مشرف شود.👌
پیکر شهید بعد از استعلام، به زادگاهش همدان، برای خاکسپاری فرستاده می شود.
📚کبوتران حرم گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی
🍀🍀🍀🌷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🌷☘️☘️☘️
#شب_جمعه
#شب_زیارتی_ارباب
#زیارت_امام_رضا
#شهید_نوجوان
#عمل_به_وظیفه
📌 قرارگاه معنویت 👇
╭┅─────────────┅╮
🌹 @Gh_Manaviyat 🌹
╰┅─────────────┅╯
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
#پنجشنبههای_شهدایی
#شهید_صدر
#نابغه_ناشناخته
🌴انتخاب حوزه
از یک طرف مادرش او را تشویق میکرد در حوزه درس بخواند و زندگی طلبگی را انتخاب کند و از طرف دیگر مرحوم سید محمد صدر به او پیشنهاد میداد مسیری را انتخاب کند که دنیای او را تأمین کند و از زندگی حوزوی و فقر آن دور باشد.
او بدون اینکه چیزی در اینباره بگوید بهنوعی دست به اعتصاب غذا زد و تا مدتی در طول شبانهروز فقط به یک تکه نان بسنده میکرد. بعد از چند روز همه متوجه اعتصاب نرم او شدند و دلیل آن را پرسیدند. شهید گفت:
«کسی که می تواند چند روز با یک تکه نان زندگی کند تا آخر عمر هم می تواند با همان سر کند. من از فقر و گرسنگی نمیترسم».👌
🌈مهربانی حتی نسبت به دشمنان
یکی از شاگردان شهید صدر میگوید: ظهر یکی از روزهای حصر من در کتابخانه خوابیده بودم که با صدای «لاحول ولاقوه الا بالله» گفتن شهید صدر بیدار شدم. خیال کردم اتفاقی افتاده و از ایشان پرسیدم آیا چیزی شده؟ گفت: «نه! از شکاف کوچک پنجره به اینها [یعنی نیروهای امنیتی] نگاه میکردم و دیدم که تشنهاند و در این روز گرم تابستانی عرق از سرورویشان جاری است».
گفتم: اینها همان کسانی هستند که خانهتان را محاصره کردهاند و حامیان و یاران شما را زندانی میکنند؟ اینها همان کسانی هستند که کودکانتان را ترساندهاند و آنها را از سادهترین چیزهایی که بچههای همسنوسالشان دارند محروم کردهاند. گفت:
«پسرم حرفت درست است، اما ما باید با آنها مهربان باشیم. اینها چون در محیط اسلامی صحیحی زندگی نکردهاند و فضای مناسب تربیت ایمانی برایشان فراهم نشده، منحرف شدهاند. خدا چقدر امثال این افراد را مورد هدایت و رحمت خود قرار داده و آنها به افرادی صالح و مؤمن تبدیل شدهاند».🌿
بعد به طبقه پایین رفت و خدمتکارش حاج عباس را بیدار کرد و از او خواست به آنها آب بدهد.😢
🌴زهد شهید
شهید صدر تا پایان عمر اتومبیل شخصی نداشت. یکی از خیرین وصیت کرده بود که ماشین تویوتای او را به شهید صدر بدهند. وقتی شهید صدر این ماشین را تحویل گرفت، دستور داد آن را بفروشند و پول آن را به اموال مربوط به شهریه و مساعدت به طلاب اضافه کرد، درحالیکه خودش به وسیله نقلیه شدیداً نیاز داشت.
سید محمدباقر صدر در تمام عمر خود هیچ خانه و ملکی نداشت.
افراد گوناگون از شهید صدر درخواست میکردند که اجازه بدهد آنها از اموال شخصی خودشان و نه از وجوه شرعی، برای ایشان خانه بخرند. یکی از این پیشنهادها از طرف تاجری بصری که از علاقهمندان شهید صدر بود به ایشان داده شد. او متوجه شد خانه کنار منزل شهید صدر به فروش گذاشته شده و تصمیم داشت آن را برای شهید صدر بخرد و به او اطلاع داد که پول خرید خانه را از دارایی شخصی خودش پرداخت میکند، نه از وجوه شرعی، اما شهید صدر این پیشنهاد را نپذیرفت و گفت:
«اگر این خانه را بخری من آن را برای سکونت طلاب وقف میکنم و هیچ وقت خودم در آن زندگی نخواهم کرد».
🌷شهادت شهید صدر و خواهرش بنت الهدی
شب روز نهم آوریل ١٩٨٠م، حدود ساعت نه یا ده شب رژیم جریان برق را در شهر نجف اشرف قطع کرد. در این شب تاریک و ظلمانی مجموعهای از نیروهای امنیتی به خانه مرحوم حجت الاسلام سید محمدصادق صدر ریختند و از او خواستند تا همراهشان به ساختمان فرمانداری نجف برود. ابوسعد مدیر جنایتکار اداره امنیت نجف آنجا منتظرش بود و به او گفت: اینها جنازه صدر و خواهرش است که اعدام شدهاند، سپس از سید محمدصادق صدر خواست همراهشان برود و آنها را دفن کند.
مرحوم سید محمدصادق صدر گفت: باید آنها را غسل داد. مدیر اداره امنیت گفت: غسل داده شده و کفن شدهاند. گفت: باید به آنها نماز خواند. مدیر اداره امنیت: بله، به آنها نماز بخوان.
بعد از پایان نماز مدیر اداره امنیت به او گفت: آیا دوست داری آنها را ببینی؟ گفت: بله.
او به دژخیمان دستور داد که تابوت را باز کنند. او شهید صدر را دید که در خون خود غرق بود و آثار شکنجه در جای جای صورتش پیدا بود. وضعیت شهیده بنتالهدی هم به همین شکل بود. 😭سپس به او گفت: میتوانی اعدام سید صدر را اطلاع بدهی اما حق نداری درباره اعدام بنتالهدی چیزی بگویی وگرنه اعدام خواهی شد.
وقتی زمان مرگ مرحوم سید محمدصادق صدر فرارسید او از شهادت بنتالهدی سخن گفت.
هدیه محضر امام امت و این شهید عزیز و همه شهدا و علمای اسلام صلوات هدیه کنیم.💐
مطالعه بیشتر👈 http://mbsadr.ir/biography/
#صلیاللهعلیکیااباعبدالله
#نابغه_جهان_اسلام
#شهید_محمدباقر_صدر
🌷🍃
🍃🌷🍃
🌷🍃🌷🍃
🍃🌷🍃🌷🍃
💐قرارگاه معنویت 👇
╭┅─────────────┅╮
🌷 @Gh_Manaviyat 🌷
╰┅─────────────┅╯