eitaa logo
قرارگاه معنویت
188 دنبال‌کننده
878 عکس
593 ویدیو
77 فایل
🌷زیر نظر گروهی از طلاب شهرستان میبد🌷 🌹منبر 🌹مسابقه 🌹مشاوره 🌹تفسیر 🌹احکام 🌹حدیث 🌹 ... 🔹پاسخ به سؤالات احکام (برادران) 👇 @sheikhy1 🔹پاسخ به سؤالات احکام (بانوان) 👇 @adhami1358 🔹پاسخ به شبهات مهدویت 👇 @seyedmahdi62 🔹ارتباط 👇 @Alamdar1366
مشاهده در ایتا
دانلود
نوشتن با عشق او به خانم صدیقه طاهره (سلام‌الله‌علیها) بیشتر از این حرف‌ها بود که به زبان بیاید، یا قابل وصف باشد. یک‌بار بین بچه‌ها گفت: دوست دارم با خون گلوم اسم مقدس مادرم رو بنویسم. به هم نگاه کردیم. نگاه بعضی‌ها تعجب‌زده بود: اینکه می‌خواست با خون گلویش بنویسد، جای سؤال داشت. همین را هم ازش پرسیدم. قیافه‌اش محزون شد. گفت: یک صحنه از روز عاشورا همیشه قلب منو آتیش می‌زنه😭 با شنیدن اسم عاشورا، حال بچه‌ها ازاین‌رو به آن رو شد. خودش هم منقلب شد و با صدای لرزان ادامه داد: اون هم وقتی بود که آقا اباعبدالله (سلام‌الله‌علیه) خون حضرت علی‌اصغر (علیه‌السلام) رو به طرف آسمان پاشیدند😭 و عرض کردند: خدایا قبول کن؛ من هم دوست دارم با همین خون گلوم، اسم مقدس بی‌بی رو بنویسم تا عشق و ارادت خودم رو ثابت کنم. جالب بود که می‌گفت: از خدا خواستم تا قبل از شهادتم، این آرزو حتماً برآورده بشه. بعدها چند بار دیگر هم این را گفت. ولی توی چند تا عملیات که همراش بودم، خواسته‌اش عملی نشد. توی عملیات والفجر یک باهاش نبودم. اما وقتی شنیدم مجروح شده، تشویش و نگرانی همه وجودم را گرفت. بچه‌ها می‌گفتند: تیر خورده به گلوش. گلو جای حساسی است.👌 حتی احتمال دادم شهید شده باشد. همین را هم به‌شان گفتم. گفتند: نه الحمدلله زخمش کاری نبوده. پرسیدم چطور؟ گفتند ظاهراً گلوله از فاصله دوری شلیک شده، وقتی به گلوی حاجی خورده، آخرین حدود بردش بوده. یکی از بچه‌ها پی حرف او را گرفت و گفت: بالاخره آرزوی حاجی برآورده شد؛ من خودم دیدم که روی تخته‌سنگ، با همون خونی که از گلوش می‌اومد، اسم مقدس بی‌بی رو نوشت.😭😭 اتفاقاً آن روز قسمت شد وقت تخلیه مجروح‌ها، عبدالحسین را ببینم. روی برانکارد داشتند می‌بردنش. نیمه بیهوش بود و نمی‌شد باهاش حرف بزنی، زخم روی گلو را ولی خیلی واضح دیدم، و اثر خون روی انگشت سبابه دست راستش را. به بیمارستان که رسیده بود، امان نداده بود زخمش خوب شود. بلافاصله برگشت منطقه. چهره‌اش شور و نشاط خاصی داشت. با خوشحالی می‌گفت: خدا لطف کرد و دعای من مستجاب شد، دیگه غیر از شهادت هیچ آرزویی ندارم. 🍀🍀🍀🌷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🌷☘️☘️☘️ 📌 قرارگاه معنویت 👇 ╭┅─────────────┅╮ 🌹 @Gh_Manaviyat 🌹 ╰┅─────────────┅╯ ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
امام ، حضرت علی بن موسی (علیه‌السلام) فرمودند: «هرکس توان ندارد کاری که کفاره ی گناهانش باشد را انجام دهد پس زیاد بر محمد و آل محمد صلوات بفرستد؛ زیرا این عمل گناهان را نابود می کند. »(بحار، جلد94،ص 47)🌹 نمی دانم این چه سری است. هرکس یک بار مهمانی آقا مشرف شد دیگر نمی تواند فراق مولایش را تحمل کند.😭 هرکس یک بار طعم محبت را چشید وجود خود را غرق در ارادت به آقا می‌یابد. سن او کم بود. خیلی دوست داشت به پابوس امام رضا (علیه‌السلام) برود. همیشه دعایش زیارت آقا بود. آن موقع وضع مالی بسیاری از خانواده ها بسیار پایین بود. حتی توان تهیه ی بلیت مشهد برای برخی مشکل بود. این پسر ساله خوشحال بود که هم‌نام مولای غریبش است.🌷 آرزویش یک بار زیارت مشهد بود.🤲 اما این دعا برآورده نشد. تا اینکه جنگ تحمیلی آغاز شد. امام (رحمة‌الله‌علیه) فرمودند: «برای دفاع از وطن به جبهه های جنگ اعزام شوید. » رضای یازده ساله با وجود سن کم، امر رهبر را گفته و مخفیانه به جبهه های جنگ می رود. رضا سلیمانی بعد از دو سال مبارزه در جبهه ها در سن سالگی به شهادت می رسد. در حالی که آرزوی زیارت مولای خود را هنوز در دل داشت!😭 پیکر شهید رضا سلیمانی به همراه چند شهید دیگر به زادگاهش، شهر همدان، فرستاده می شود. پیکر چند شهید دیگر هم که از مشهد اعزام شده بودند به مشهد فرستاده می شوند. در مشهد طبق رسمی که از ابتدای جنگ متداول شد، پیکرهای شهدا پس از تشییع به حرم مطهر آورده شده و در حرم مطهر و کنار ضریح طواف داده می شود. وقتی پیکر های شهدا تحویل خانواده هایشان شد متوجه می شوند که روی یکی از پیکرها نوشته شده «رضا سلیمانی اعزامی از همدان!» عجیب بود گویی آقا و مولای غریب ما مشتاق دیدار این بود. گویی خود حضرت نیز مشتاق بودند که جسم خاکی رضا هم به زیارت ایشان مشرف شود.👌 پیکر شهید بعد از استعلام، به زادگاهش همدان، برای خاکسپاری فرستاده می شود. 📚کبوتران حرم گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی 🍀🍀🍀🌷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🌷☘️☘️☘️ 📌 قرارگاه معنویت 👇 ╭┅─────────────┅╮ 🌹 @Gh_Manaviyat 🌹 ╰┅─────────────┅╯ ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
تولد: 1373/9/15 شهادت: 1395/3/17 محل شهادت: سوریه مزار شهید: قم، بهشت معصومه بسم رب الشهدا والصدیقین 💞دل نوشته ای به رسم وصیت‌نامه… خدایا ما با تو پیمان بسته بودیم که تا پایان راه برویم و بر پیمان خویش استوار مانده ایم. خدایا! های و هوی بهشت را می بینم، چه غوغایی! حسین علیه‌السلام به پیشواز یارانش آمده است، چه صحنه ای فرشتگان ندا می دهند که هم رزمان ابراهیم، همراهان موسی، هم دستان عیسی، هم کیشان محمد علیه صلوات‌الله، هم سنگران علی علیه السلام و هم فکران حسین علیه السلام و هم گامان خمینی و خامنه ای از سنگر کربلا آمده اند؛ چه شکوهی!💫 ❓چرا ما باید همیشه شاهد شهادت و عروج برادری باشیم و حسرت بخوریم که چرا ما از این قافله عقب مانده‌ایم؟ چرا فقط ما باید زیر تابوت آن‌ها را بگیریم و دیگران زیر تابوت ما را نگیرند، آخر صبر و تحمل تا کی؟😭 💯ما هم دوست داریم شهید بشویم و مشمول آیه کریمه (و لاتحسبن الذین قتلوا ...) باشیم. ما هم دوست داریم سرمان در دامان سرورمان حسین بن علی علیه‌السلام قرار گیرد و دوست داریم از دست حضرتش آب بنوشیم 🤲 پس حال که این سعادت در خانه مارا کوبیده است سراسیمه به طرفش می‌شتابیم خود را از جام شهادت سیراب می‌کنیم و جهان و این دنیا را با تمام مظاهر فریبنده اش ترک می‌کنیم و به حقیقت و ذات دنیا که همان آخرت است می‌رسیم. 💫 دوست دارم اگر جنازه‌ام بدست شما رسید پیکر بی‌جان مرا غریبانه تحویل گیرید و غریبانه تشییع کنید و غریبانه در بهشت معصومه قطعه سی و یک به خاک بسپارید😭 و روی سنگ قبر من چیزی ننویسید و اگر خواستید چیزی بنویسید فقط بنویسید "تنها پر کاهی تقدیم به پیشگاه حق تعالی"💯 حتماً چنین کاری بکنید چون من از روی پرنور و با جمال شهدای گمنام خجالت می‌کشم که قبر من مشخص و جنازه‌ام با احترام تشییع و دفن شود ولی آن نوگلان پرپر روی دشت‌ها و کوه‌ها بی غسل و کفن بمانند یا زیر تانک‌ها له گردند.🌷 💞 ای امت دلاور حزب الله ای کسانی که اگر پایش بیفتد حاضرید همه هستی‌تان را تقدیم اسلام کنید من که چیزی نداشتم هستی من یک جان بود که به پای قدم و فدا کردم ولی افسوس که یک جان بود کاش چندین جان داشتم تا آن‌ها را به پای رهبرم و به کوی و عشق حسین می‌ریختم و به اندازه یک لبخند او را شاد می‌کردم.💐 ✅به پای‌بند باشید و بر خواندن مخصوصاً معنایش تداوم داشته باشید و پشتیبان باشید. 🍀🍀🍀🌷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🌷🍀🍀🍀 📚بیشتر بخوانید: 👈🏻 سند گمنامی، زندگی و خاطرات شهید مدافع حرم، احمد مکیان 💞قرارگاه معنویت 👇 ╭┅─────────────┅╮ 🌹 @Gh_Manaviyat 🌹 ╰┅─────────────┅╯ ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
هر سال دو سه روز به مانده، یک 🏴 بر می‌داشت، راه می‌افتاد توی شهر و می‌خواند «وای محرم آمد، خون حسین سر آمد». آن سال چند روز مانده به محرم، رفتیم اصفهان وقتی دید آن‌جا از این رسم‌ها خبری نیست، یک پیراهن سیاه را پرچم کرد و گذاشتش سر یک چوب. راه افتاد توی شهر، تنهای تنها. خیلی‌ها با دیدنش خندیدند. روزهای بعد چند نفری جمع شدند دورش. روز تاسوعا که شد، دسته عزاداری راه انداخت. از بس جمعیت دورش جمع شده بود. شهید سید هاشم آراسته جانشین فرمانده گردان تخریب _ لشکر ۵ نصر 📚خط عاشقی، خاطرات عشق شهداء به امام حسین علیه السلام و روضه‌های کربلا
🍃 ما برای این چادر داریم می رویم ! 🍃 🔸 رگ هایش پاره پاره شده بود و خونریزی شدیدی داشت. وقتی دکتر این مجروح را دید به من گفت:بیارش داخل اتاق عمل... دکتر اشاره کرد که چادرم را در بیاورم تا راحت تر بتوانم مجروح را جابه جا کنم ، مجروح به سختی گوشه چادرم را گرفت و بریده بریده و به سختی گفت : من دارم می روم تا تو چادرت را در نیاوری ؛ ما برای این چادر داریم می رویم ، چادرم در مشتش بود که شهید شد... 📚 کتاب خانم ها حتما بخوانند ، صفحه 24 / راوی: خانم موسوی از پرستاران زمان جنگ هدیه به محضر همه شهدای اسلام هدیه کنیم. 🏴قرارگاه معنویت 👇 ╭┅─────────────┅╮ 🌷 @Gh_Manaviyat 🌷 ╰┅─────────────┅╯ ┈••✾•🌿🌷🌿•✾••┈
12.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷شور و شعف شهید مجید سلمانیان هنگام اعزام به مقتل خان طومان 🌴رقص و جولان بر سر میدان کنند 🌴رقص اندر خون خود مردان کنند 🌴چون رهند از دست خود دستی زنند 🌴چون جهند از نفس خود رقصی کنند 🏴قرارگاه معنویت 👇 ╭┅─────────────┅╮ 🌷 @Gh_Manaviyat 🌷 ╰┅─────────────┅╯ ┈••✾•🌿🌷🌿•✾••┈
-از اینکه آنجا چه کاره است و چه مسولیتی دارد هیچ وقت چیزی نمی گفت. ولی از مسائل معنوی جبهه زیاد حرف می زد برام. یک بار می گفت: داشتیم مهمات بار می زدیم که بفرستیم منطقه. وسط کار یک دفعه چشمم افتاد به یک خانم محجبه با چادر مشکی پا به پای ما کار می کرد و مهمات می گذاشت توی جعبه ها . تعجب کردم. تعجبم وقتی بیشتر شد که دیدم بچه های دیگر اصلا حواسشان به او نیست. انگار نمی دیدنش . رفتم جلو . سینه ای صاف کردم . خیلی با احتیاط گفتم: خانم , جایی که ما مردها هستیم شما نباید زحمت بکشید . رویش طرف من نبود . به تمام قد ایستاد فرمود : مگر شما در راه برادر من زحمت نمی کشید ؟ یاد امام حسین از خود بی خودم کرد گریه ام گرفت. خانم فرمود : هرکس یاور ما باشد ما هم یاری اش میکنیم. 📚خاک‌های نرم کوشک هدیه محضر همه شهدای اسلام صلواتی هدیه کنیم. 💐قرارگاه معنویت 👇 ╭┅─────────────┅╮ 🌷 @Gh_Manaviyat 🌷 ╰┅─────────────┅╯ ┈••✾•🌿🌷🌿•✾••┈َ
مداحی قسم به روزای روزه داری مهدی رسولی.mp3
4.7M
🎤 🍃 قسم به روزای روزه داری 🍃 قسم به تشنگیِ تو آقا 🍃 قسم به لحظه‌های اذون و 🍃 به خشکی لبِ روزه‌داران 🍃 تا جرعه آبی می‌نوشم آقاجون 🍃 لبای خشکتون یادم میاد 🍃 گرمای آفتاب و که حس می‌کنم 🍃 تنِ بی سایه‌بون یادم میاد #️⃣ #️⃣ 💐 قرار ما، قرارگاه معنویت 👇 ╭┅─────────────┅╮ 🌹 @Gh_Manaviyat 🌹 ╰┅─────────────┅╯ ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
🔸هر سال ده شب روضه داشت. بیشتر کارها با خودش بود از جارو زدن تا چای دادن. به منبری و روضه‌خوان سفارش می‌کرد شب اول و شب آخر روضه حضرت عباس علیه‌السلام بخوانند. مداح رسیده بود به اوج روضه. به حایی که امام حسین علیه‌السلام آمده بود بالای سر حضرت عباس علیه‌السلام. بدن پر از تیر، بدون دست و فرق شکاف خورده برادر را دیده بود. با سوز می‌خواند تا اینکه گفت: «وقتی ابی‌عبدالله برگشت خیمه، اول کسی که اومد جلو سکینه خاتون بود. گفت بابا این عمّی العباس ...»😭 ناله حاجی بلند شد: «آقا تو رو خدا دیگه نخون.» دل‌نازک روضه بود. بی‌تاب می‌شد و بلندبلند گریه می‌کرد.خیلی وقتها کار به جایی می‌رسید که بچه‌ها بلند می‌شدند میکروفن را از مداح می‌گرفتند؛ می‌ترسیدند حاجی از دست برود با آن ناله‌ها و هق هقی که می‌زد. راوی: حجة الاسلام محمد مهدی دیانی 📚سلیمانی عزیز ص144 💐هدیه محضر همه علما و شهدای اسلام صلوات هدیه کنیم. 🌷🍃 🍃🌷🍃 🌷🍃🌷🍃 🍃🌷🍃🌷🍃 💐 قرار ما، قرارگاه معنویت 👇 ╭┅─────────────┅╮ 🌹 @Gh_Manaviyat 🌹 ╰┅─────────────┅╯ ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
6.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 «چراغ» 🎤 💠 ماجرای دزدی که عاقبت به خیر شد. 🍀 روایتگر صاحبخانه‌ای است که در نبود او منزلش مورد قرار می‌گیرد و سارق منزلش توسط اهالی محل دستگیر می‌شود. دستگیری سارق زیاد طول نمی‌کشد و در نهایت با وساطت خادم مسجدِ محل آزاد می‌شود. آن شخص بعد از سفر برای پیگیری این مسئله سراغ خادم مسجد می‌رود و از او می‌خواهد که را به او معرفی کند. خادم مجبور می‌شود داستانی قدیمی را بازگو کند. قرار ما، 👇 ╭┅────🇮🇷🇮🇷───┅╮ 🆔 @Gh_Manaviyat 🌹 ╰┅──────────👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 سلام بر (ع) 📜 السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِ اللَّهِ وَ عَلَى الْاَرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ وَ لا جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَولادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ 🕌 سلام بر تو ای اباعبدالله و بر جان‌هایی که به درگاهت فرود آمدند، از جانب من سلام خدا بر تو باد همیشه تا هستم و تا شب و روز باقی است و خدا زیارت شما آخرین زیارت از سوی من قرار ندهد، سلام بر حسین و بر علی بن الحسین و فرزندان حسین و یاران حسین 💯 قرار ما، قرارگاه معنویت 👇 ╭┅─────────────┅╮ 🌹 @Gh_Manaviyat 🌹 ╰┅─────────────┅╯