eitaa logo
خبرهای قباق تپه
1.9هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
573 ویدیو
26 فایل
ارتباط با ادمین @Abahrami67
مشاهده در ایتا
دانلود
بوي سيب پیچیده در رواق دلم بوی سیب ها شاید رسیده دست تو امّن یجیب ها با پای دل به مشهد عشقت رسیده ام پیوسته ام به قافله ی نا شکیب ها درمانده ایم و خسته ی راهیم ای عزیز ای منتهای عشق و امام غریب ها دعبل، کمیت، فرزدق طفیلی اند وقتی تویی بهانه ی شعر ادیب ها از منطقت شکسته شکوه کنیسه ها افتاده اند پای قدومت صلیب ها یک از هزار وصف تو ممکن نمی شود سر می دهند هرچه خطابه خطیب ها  باید گرفت پنجره فولاد عشق را تا طی شود تمام فراز و نشیب ها دردی درون سینه ی من تیر می کشد لطفی کن ای سرآمد کل طبیب ها وقتی تو را لسان حقیقت شناختند باید کنند خون به دلت نانجیب ها خواهد رسید مردی از این ایل و طایفه تا خط کشد به هرچه دروغ و فریب ها
مژده ربیع عاشقان ماه ربیع است مبارک بادا شده عالم همه سرمست مبارک بادا دیگر اکنون به تفرج به سیاحت برخیز شادیت را مده از دست مبارک بادا هر بشارتگر این ماه بفرموده ی عشق(ص) بی گمان اهل بهشت است  مبارک بادا هر که با آل رسالت جریانی دارد نشود زار و تهیدست مبارک بادا نفس باد صبا در دل و جان می پیچد و نشاطی که در او هست مبارک بادا ماه و خورشید به مهمانی هم می آیند هردو با هم شده پیوست مبارک بادا شام غم طی شد و انوار سحر جلوه نمود جام غم را زد و بشکست مبارک بادا مهدی فاطمه بی شائبه بر می گردد می شود جامعه یکدست مبارک
بمناسبت پس گرفتن مدال طلای صادق بیت سیاح در پارالمپیک پاریس چه زیبا شد مدال بیت سیاح ندیده کس مثال بیت سیاح مدالش را اگرچه پس گرفتند ولایت گشته مال بیت سیاح مدال از مادر عباس(ع) دارد خوشا اکنون بحال بیت سیاح قبول اهل بیت افتاده کارش شد آسوده خیال بیت سیاح جهان در ورطه ی رسوایی افتاد از این طرح سوال بیت سیاح ارادت بر ولایت می زند موج در آن اشک زلال بیت سیاح غلام خانه ام البنين است همین باشد مدال بیت سیاح نمی بیند کسی روز قیامت غم و رنج و ملال بیت سیاح یقینا همنشین اهل بیت است چنین باشد کمال بیت سیاح
آغاز ولایت یوسف  فاطمه(عج) امروز ولایت دارد بر همه خلق جهان لطف و عنایت دارد نه فقط مصر و عراق است و نه حتی ایران بر دو عالم به یقین امر و حکومت دارد   بی جمال رخ او ماه نخواهد تابید ماه و خورشید از او نقل حکایت دارد یازده کوچه گذشتیم و به پایان نرسید انتظاری که به هر سینه سرایت دارد.. جمعه ای می رسد آخر که محقق گردد وعده هایی که خدا بر همه امت دارد می رسد سبز قبایی که مسیحا با اوست او که بر درد بشر علم و طبابت دارد می رسد بر جگر تشنه صبوحی دیگر نام او بر دل هر شیعه حلاوت دارد یالثارات به لب خنجر مولا بر کف خط بطلان به همه ظلم و جنایت دارد بی گمان از طرف حضرت مهدی عزیز علی خامنه ای حکم نیابت دارد مرحبا بر هنر ملت ایران که هنوز با چنین رهبر بی واهمه بیعت دارد می رود با پسر فاطمه تا  قدس شریف ملت پیر خمین است که غیرت دارد می رود پای نهد تا به سر قله ی عشق انقلابی همه جا شوکت و عزت دارد بر سر عهد خودت با پسر فاطمه باش می رسد کهنه سواری که صلابت دارد
تقدیم به معدن کاران جانباخته و آسیب دیده راهی به سوی آسمان ها باز کردید از خاک تیره تا خدا پرواز کردید معدن نه جای عاشقانی چون شما بود ساز جدایی را ز یاران ساز کردید  بر رویتان گرچه سیاهی ها نشسته در رو سفیدی ها ولی اعجاز کردید نفرین بر آنانکه خیانت کار بودند با مرگ خود این جمله را آواز کردید لعنت بر آنان که شما را ظلم کردند دم بر نیاوردید و پنهان، رار کردید بازویتان بازوی غیرت بود بی شک این آبرو را از خدا احراز کردید در باور اهل نظر معدن شمایید بر هرچه معدن های باقی ناز کردید تنها نه میدان بلا جانباز دارد کسب مدال و رتبه ی جانباز کردید آبادی ایران زیبا را سرودید حتی فرا از ایده، چشم انداز کردید رقص جنون در گودی معدن مبارک اینک مسیر تازه ای آغاز کردید
حجله ی خونین نمی دانم چرا امشب دلم تبدار لبنان است شهید دیگری شاید بخون خویش غلطان است دل آزادگان دارد غم بیروت و ضاحیه  همانجایی که از دیرینه معراج شهیدان است  میان حجله ی خونست عروس آسیا امشب شب شور حنابندان، شب آیینه باران است نگاه آسمان خیره به قاب عکس خونینی یکی با نام نصرالله در آن آیینه خندان است دوباره قصه ی گندم، وَ تکرار همان قصه بشر صدبار دیگر هم اسیر قصه ی نان است دوباره گندم ری را نشان عده ای دادند همانانی که فرمودند سیاست ضد میدان است   یهودا را تماشا کن چسان مستانه می خندد که فرزندان صهیونش برادرهای شیطان است علم افتاده در میدان کسی باید که بر دارد شکوه لشگر ایمان علمداران میدان است و دارد می شود نزدیک به راس الخیمه حزب الله نه مولای زمان دیگر اسیر جهل یاران است سوار افتاده از اسبش ولی از اصل خود هرگز سوار دیگری حاضر، به دستش تیغ بران است نسیم انتقامی سخت دوباره می وزد بر ما شروعش کشور ایران ختامش خاک لبنان است  
بارش سجیل بنگر ایدل بارش سجیل را الفرارِ قوم اسرائیل را گنبد آهن شده چون آبکش از خودش رد می نماید نیل را از همه قابیلیان ایران گرفت انتقام حضرت هابیل را  می کند فرماندهی سید حسن انتقام از فرقه ی قابیل را روح پر مهر هنیه شاهد است بنگر اینک شور اسماعیل را مدعی اغواگری دیگر بس است بس کن اینک هرچه قال و قیل را روح تهرانی مقدم شاد باد داده بر ما موشک تکمیل را او که بابای توان موشکی ست کرده دور از جان خود تضلیل را رحمت حق بر تمام روح او آبرو بخشیده قوم و ایل را خواب راحت را نبیند صهیونیزم مور می بیند به خوابش فیل را پوزه اش روی زمین مالیده شد داده از کف قدرت تحلیل را ای نتانیاهو بیاور با خودت بهر موشک چیدنت زنبیل را کل ایران را کنون شادی گرفت از خلیج فارس تا منجیل را قلب رهبر، قلب ملت شاد شد بهر شکرانه بخوان ترتیل را
آمدی آمدی در وسط معرکه طوفان کردی عزت دین خدا بر همه اعلان کردی اقتدار از نظر حیدریت می بارید اقتدا چونکه به سالار شهیدان کردی دشمنت خواست به آتش بکشد تهران را نقش بر آب ولی نقشه ی شیطان کردی  ملت آرام شد از جلوه ی آرامش تو و عجب معجزه با ملت ایران کردی امت خسته ی دنیا به شعف آمده بود دشمنان را همه انگشت به دندان کردی گرچه بودی تو عزادار غم نصرالله در دل غمزده گان شور دوچندان کردی بی زره چونکه به میدان بلا آمده ای جان خود هدیه ی آرامش یاران کردی بر همه حرف و حدیث و گله پایان دادی استقامت به ره خالق سبحان کردی روح باور به دل چلچله ها بخشیدی جان تازه به تن غزه و لبنان کردی یمن و غزه و لبنان و فلسطین را تو با دم عیسویت زنده ی دوران کردی جان فدای دل آرام شما آقا جان درد مان را به دم عاطفه درمان کردی
پایان خوش گفته بودند که در منطقه پنهان بودی همه دیدند ولی در دل میدان بودی مثل یحیی که سرش رفت ولی عهدش نه آخرین ثانیه هم بر سر پیمان بودی همه دیدند که سربند شهادت بستی در دل معرکه آماده ی طوفان بودی پیکر پاک تو را کفر به غارت می برد غافل از اینکه تو مهمان شهیدان بودی همه دیدند سرت تیر قساوت خورده غرق در خون دلت، با تن بی جان بودی جامه ی رزم تو هم بوی شهادت می داد به گمانم که در اندیشه ی باران بودی قهرمان بوده ای و هستی و هم می مانی حامی واقعی غزه و لبنان بودی پیکر غرق به خون تو گواهی می داد که نه در زیر زمین بلکه نمایان بودی سنگرت روی زمین بود نه در زیر زمین شیر مردی تو هم فرقه ی مردان بودی مصحفی را که به همراه تو پیدا کردند شاهد اینکه که شما قاری قرآن بودی مانده بودی چه کنی با غم یاران شهید چقدر منتظر لحظه ی پایان بودی و چه پایان خوشی داشت جهادت با کفر شاد و بی واهمه در سنگر ایمان بودی نه فقط غزه و لبنان، به تو ایران نازد ای که همواره عزیز دل ایران بودی با سلیمانی و سید حسن و اسماعیل وصلتت باد مبارک که شتابان بودی
کابوس دشمن چه زیبا مهره ها را چیده بودی جوانب را همه سنجیده بودی به میدان پا نهادی تا نگویند که از صهیونیان ترسیده بودی بخون غلطیدنت اما نشان داد که راز عشق را فهمیده بودی یقینا رمز و راز عاشقی را ز شاه کربلا پرسیده بودی پدر بودی بر اطفال فلسطين و عمری گردشان گردیده بودی تو سنواری همان خورشید غزه که همواره بر آن تابیده بودی تو سنواری همان کابوس دشمن که کابوسی برایش دیده بودی جهان اما شما را دید آن روز که مردانه به خون غلطیده بودی فضای پیکر پاکت نشان داد که با اهل ستم جنگیده بودی نشاط چهره ات گویای آن بود که بر مرگ و فنا خندیده بودی حماسه در حماسه آفریدی شیاطین را به هم پیچیده بودی نه در زیر زمین بودی نه در کاخ تو با کروبیان رقصیده بودی کسی باور ندارد از خداوند نوای (ارجعی) نشنیده بودی یقین دارم که از اعراب فاسد چونان مولا علی رنجیده بودی نبوده جز شهادت لایق تو شهیدی که به خون غلطیده بودی جهانی بر تماشایت نشسته که با آرامشی خوابیده بودی
بمناسبت گرامیداشت شهدای پنجم آبان کبودراهنگ ای قلم شرح غم پنجم آبان بنویس نام خونین کفنان را به خیابان بنویس از همان پنج کبوتر که به خون دل خویش کرده امضا سند عزت ایران بنویس یرزقون نزد خدایند دلاور مردان بر شهیدان خدا رتبه ی شایان بنویس ظهر آن روز مصیبت زده را در تاریخ تا ابد روز خدا، روز دلیران بنویس عاشقی از گذر خون و بلا می گذرد کربلا را گذر عشق کماکان بنویس شهر ایثار و شهود است کبودرآهنگ تا ابد شهر مرا شهر شهیدان بنویس از شعاعی که بر این مرکز ایمان تابید شهر زیبای مرا آینه باران بنویس گرچه طاغوت  زمان هیات آیینه شکست اینک از صبح ظفر شعر فراوان بنویس هر شب از کوچه ی ما چلچله ها می گذرند تا مزار شهدا مقصد آنان بنویس عاقبت می رسد آنروز بیاد مهدی(عج) بر همه منتظران جمله پایان بنویس
رسیده لحظه ی آرام یلدا شب فرخنده ای با نام یلدا پس از فصل خزان آرزوها نشسته مرغ دل بر بام یلدا بریز اینک شراب زندگی را به کام عاشقان با جام یلدا میان خانه ها گسترده امشب بساط سفره ی اکرام یلدا شده اینک بساط شور و شادی فراهم در شباهنگام یلدا غم و درد و فراق و کینه ورزی گرفتار آمده در دام یلدا ز عهد باستان تا عصر حاضر به عالم می رسد پیغام یلدا که باشد صلح فیمابین مردم نخستین صفحه ی احکام یلدا مشو غمگین که طولانیست امشب سحر می گردد آخر شام یلدا طبیعت قطره قطره زندگی را چکانده در نهاد و کام یلدا الهی عمر یاران و عزیزان شود طولانی و همگام یلدا