دعای عهد-5دق.mp3
5.42M
دعای عهد
#دعــاے_عهـــد»
📝عهد بستم همه ی نوکری و اشکم را
💥نذر تعجیل فرج،هدیه به ارباب کنم
قرائت دعای فرج به نیت تعجیل در #ظهور_مولا (عج )هر روز صبح
🎤 ۵ دقیقه برای تجدید بیعت با امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
#دعای_عهد
🔹 @Ghadami_Bara_Zoohor
📌خلاصه ای کوتاه از نکات گفته شده :
۱_ کمیت گرا نباشید - کیفیت جو باشید.
به دنبال ختم آیات و ادعیه نباشید
بلکه در پی #هضم آنها باشید
۲_ حتما دقایقی از ساعات راز امیز روزه داری
خود را به برترین عبادت اختصاص دهید
و آن هم چیزی نیست جز #تفـــــکر
۳_ حتما در روز یک #سجده_طولانی داشته باشید
۴_هنگام افطار #دلال کنید
دِلال یعنی ناز کردن
لقمه اول را نزدیک دهان ببرید اما نخورید
دعا کنید به خدا بگویید
خدایا اگر حاجتم را بدهی افطار میکنم
۵_رمز ماندگاری در ضیافت الهی رمضان
کیمیای #حســـن_خـــلق است
۶_کشتی رویایی رمضان سوار بر امواج دریای #اشــــــــک
به ساحل نجات می رسد.
از خدا اشک و گریه درخواست کنید
۷_از ابتدای ماه رمضان هدف گذاری شما
باید برای #شب_قــدر باشد
۸_یک آیه را انتخاب کنید و تا افطار به طور
متناوب تلاوت کنید و در پیرامون آن #تدبــــر کنید
۹_توجه شما به روزه دار حقیقی و انسان کامل
یعنی #امام_عصر(عج)نباید منقطع شود.
#ماه_رمضان
🔹 @Ghadami_Bara_Zoohor
🍃🌸قدمی برای ظهور🌸🍃
#وصال_عشق ⁴.. کولی رو گرفتمو دویدم توی اتاق؛ اینقدر گیج بودم که نمیدونستم باید از کجا شروع کنم🤕..
#وصال_عشق ⁵..
•
•
...داشتم سایز کش چادر رو جلوی آینه روی سرم امتحان میکردم، که زنگ خونه مامانجونم خورد..
درو که باز کردم دیدم داییم با یه کیف کمری کوچیک جلوم وایساده 🤨!
سلام کردم و گفتم یا چوب جادو وسایلتونو کوچیک میکنید؟ 😁
داییمم همونطور که داشت در پارکینگو باز میکرد یه لبخندی زد و گفت:
بهت قول میدم نود درصد وسایلی که توی کوله برداشتی به کارت نیاد🎒✨..
طی همون مکالمه تخریبی بودیم که بابام ماشینو پارک کردن و مامانم با دو تا کوله پر از ماشین اومدن پایین 🤭
+بعد حدود نیم ساعت هنوز راه نیافتاده بودیم🙄،
رفتم به مامانم گفتم میتونم بپرسم ساعت چنده؟!
بعد ی نگاه عمیق گفتند یه هفته صبر کردی این یک ساعتم روش..
گفتم آخه تو ظهر میرسیم دم مرزا گرمتون میشه اذیت میشین، همینطور که در حال غر زدن به آستان مادر بودم😁 داییم وایسادن و گفتن آغاز سفر رو اعلام میکنم 😌 سریع سوار بشید تا دیر نشده..
منم که از خدام بود این جمله رو بشنوم دفترچه و خودکارمو گذاشتم توی کیفمو دویدم توی ماشین🏃🏻♀..
پنج دیقه که نشستم تا بقیه هم سوار بشن و باهم راه بیافتیم، از شدت گرما داشتم عرق میریختم🥵..
ی نگاه به خورشید انداختم و تو دلم گفتم:
برادر من، بدون شوخی یکم با ما کنار بیا🥴!
کم کم همه آماده شدن برای حرکت..
دفترچه و خودکارو برداشتم و شروع کردم بقیه سفرناممو بنویسم😌..
اما بعد پنج شیش خط حالم بد و شد یادم افتاد توی ماشین نمیتونم به کاغذ و کتاب نکاه کنم😬😂:/
بنابراین تنها کاری که میتونستم بکنم تفکر بود!
پامو انداختم روی اون پامو لم دادم به صندلی و خیلی عمیق به جاده خیره شدم🛣..
و در همین حال و هوا به خواب عمیقی فرو رفتم😴..
⊹
⊹
+ حوالی اذان بود که یک دفعه یه پا افتاد توی دماغم🤥😂و تا چشمامو باز کردم دیدم جناب برادر چرخش ۱۸٠ درجه داشتند و منو به این روز انداختند😀..
خودمو نجات دادم و کشیدم جلوتر،گفتم الان کجاییم؟
مامانم توی آینه ماشین ی نکاه به من انداختن و گفتم تو راه مرز..
حقیقتا چاره ای جز خندیدن نداشتم🤦🏻♀..
داشتم خودمو جمع و جور میکردم که بالاخره یه جا وایسادیم..
با همون حال دگرگون پیاده شدم و حقیقتا احساس تنفس دوباره کردم😮💨..
اونجا یه موکب خیلی خیلی بزرگ دم یه حسینیه بزرگتر بود و عشق توش فریاد میزد🥲✨
بوی اسفندی که دود کرده بودن توی فصای موکب پیچیده بود و زائرایی که به سمت جاده عشق راهی بودن برای در کردن خستگی چند دیقه ای اونجا توقف میکردن..
رفتم دم موکب چایی بگیرم که مامانم گفتن فعلا بیا بریم تو نمازمونو بخونیم، چایی هم میخوریم 👀☕️
هنوز درحال جمع کردن جانماز بودم که یه سفره بزرگ پهن جرذن و خدام موکب به ما گفتن حالا که خوندید باید شام هم بمونید دیگه..
هرچی اصرار کردیم که میریم اصن قبول نکردن🤦🏻♀
برای همین توفیق اجباری باعث شد که مهمون موکب با صفاشون بشیم..
لوبیاپلوی خوشمزشونو خوردیم و رفتیم پایین که راه بیافتیم دم مرز..
همه سوار شده بودن که یادم افتاد من چایی نخوردم..
دویدم سمت موکب و یه چایی هل دار خوشمزه گرفتم 😁☕️
بعدم رفتم به بابام گفتم میدونم سوار شدید ولی خوب حقیقتا چاییشون حرف نداره
و با همین حرکت دوباره کاروانو از ماشینا پیاده کردم🕶
+ بالاخره که توقف تموم شد و همه سوار شدن، راه افتادیم که بریم دم مرز..به امید ایستگاه بعدی😅🚙
•
•
#ادامه_دارد..
✍🏻فـ.حیدری
✾ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🔹 @Ghadami_Bara_Zoohor
🍃🌸قدمی برای ظهور🌸🍃
تحدیر (تندخوانی) جزء اول قرآن کریم التماس دعا اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
درس هایی از آیات قرآن برای #زندگیموفق
در " جز ۱ قرآن کریم "
🌿از ابرقدرتها نهراسید.
(حمد ۵)
🪴مجازات الهی، نتیجه انتخاب بد خود انسان است.
(بقره، ۷)
🌿در بیان حقایق شرم و ،خجالت پسندیده نیست
(بقره، ۲۶)
🪴با دو یاور نماز و صبر در برابر مشکلات پیروز شوید
(بقره، ۴۵)
🌿اگر توبه واقعی باشد خداوند آن را می پذیرد.
(بقره، ۳۷)
🪴خداوند از همه امور پنهان و آشکار شما باخبر است.
(بقره، ۷۷)
🌿حق و باطل را مخلوط نکنید. حقیقت را پنهان نکنید.
(بقره، ۴۲)
🪴از بدترین درآمدها درآمد از دین فروشی است.
(بقره، ۷۹)
🌿پنج ویژگی مهم متقین اعتقاد به غیب اقامه کننده ،نماز انفاق کننده ایمان به نبوت اعتقاد به معاد.
(بقره، ۳-۴)
🪴نتیجه نیرنگ به صاحب نیرنگ باز می گردد.
(بقره، ۹)
🌿آنچه به مردم میگویید خود عمل کنید.
(بقره، ۴۴)
🪴در احکام دین سلیقه ای و انتخابی عمل نکنید.
(بقره، ۸۵)
🔹 @Ghadami_Bara_Zoohor
💌خدایا!
به همه ما در زمان عصبانیت صبر
در زمان ناامیدی، امید و ایمان
و در زمان پریشانی آرامش بده
و در همه حال حتی لحظهای یاری و حمایتت را از ما دریغ مدار.
#شبانه
🔹 @Ghadami_Bara_Zoohor
eftetah.mp3
19.89M
❇️ قرائت دعای "افتتــــاح"
هدیه میڪنیــم به امام زمــان ارواحنافداه ❤️🌹
✦࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦
🔹 @Ghadami_Bara_Zoohor
#سلام_امام_زمانم
🍂ای که در ظلمت دنیای دلم مهتابی
تو تسلی دل غمزده و بی تابی....
🍂سالها فکر من اینست و همه شب سخنم
مهدی فاطمه پس کی به جهان میتابی...
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#امام_زمان
🔹 @Ghadami_Bara_Zoohor
#حرف_حساب
وفاداری خداوند را احساس میکنم
نگران نیستم، شکی هم ندارم
من به او ایمان دارم و میدانم که مرا مایوس نمیکند
با هر امیدی از جانب خداوند دوباره متولد میشوم و همان کسی میشوم که پروردگارم از من انتظار دارد
#الهی_یارب
#تلنگر
#تفکر
🔹 @Ghadami_Bara_Zoohor
May 11
هدایت شده از کانال امیر حسین دریایی
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اللهمّ قَرّبْنی فیهِ الی مَرْضاتِکَ وجَنّبْنی فیهِ من سَخَطِکَ ونَقماتِکَ ووفّقْنی فیهِ لقراءةِ آیاتِکَ برحْمَتِکَ یا أرْحَمَ الرّاحِمین
روز دوم مهمانی♥️
خدایا رضایت وخشنودی خودت رو به دلم نزدیک وخشم وغضبت رو ازمن دور کن چون کسی رو جز تو ندارم...
بهم فرصت بده تاآنچه به قلب وزبان محبوب ترین بنده ات نازل کردی،تلاوت کنم وروح وجانم رو با سخنان تو نوازش کنم،
ای مهربان ترین مهربانان...
مهمان آداب مهمانی نمیداند،هرلحظه کنارم بمان🌱
#اختصاصی📿
🔹 @Ghadami_Bara_Zoohor