🍃🌸قدمی برای ظهور🌸🍃
🎧 مجموعه پادکستهای بشنو از نی شرح دعای ابو حمزه ثمالی با بیانی روان و متفاوت از استاد
❓ تنها راه شناخت خداوند چیست؟
❓ چه زمانی واقعاً میتوانم امید به خداوند را درک کنم؟
❓ نقطه شروع حرکت ما به سوی خداوند از کجاست؟
پاسخ این سئوالات در
پادکست «بشنو از نی»
شب هفتم.mp3
12.44M
🎧 مجموعه پادکستهای
بشنو از نی
شرح دعای ابو حمزه ثمالی
با بیانی روان و متفاوت از
استاد علی صفایی حائری 🎙
🌙 شب هفتم
ماه مبارک رمضان
📚#بشنو_از_نی
#️⃣ #صوت #پادکست
#سیر_و_سلوک #رمضان
🔹 @Ghadami_Bara_Zoohor
🍃🌸قدمی برای ظهور🌸🍃
#تقویت_عزت_نفس 11 🔹 واقعا تقوا یه موضوع اعجاب انگیز هست. چقدر خوبه که مومنین همیشه و همه جا با همدی
#تقویت_عزت_نفس 12
🔶 یه مقدار روی خود تقوا بیشتر فکر کنیم. چرا خدای حکیم ما، از بین هزاران مفهوم زیبا و جذاب، روی تقوا دست گذاشته؟
چرا انقدر تقوا برای خدا مهمه؟!
جوابش توی خود کلمه "تقوا" هست.
تقوا یعنی چه؟
"یعنی مراقبت از خود".
👈 یعنی در تقوا اون چیزی که برای خدا مهمه خود تویی ای انسان!!!
✅ تو انقدر مهم بودی که خدا تمام حرفش اینه که مراقب خودت باش عزیز دلم...
پس دعوا سر انسانه. سر تک تک من و شما.
🍃🌸قدمی برای ظهور🌸🍃
#تقویت_عزت_نفس 12 🔶 یه مقدار روی خود تقوا بیشتر فکر کنیم. چرا خدای حکیم ما، از بین هزاران مفهوم زیب
#تقویت_عزت_نفس 13
✅ ببینید پایه اساسی و حرف اول در آموزش تقوا اینه که شما "ارزشمند بودن خود آدمها رو بهشون یاداوری کنید".
🔺 ای انسان حواست هست چرا خدا میگه تقوا داشته باش؟
👈💥 از بس تو مهمی برای خدا... از بس دوستت داره... از بس پروردگار عالم برات احترام قائله...
❇️ میفرماید من یه گنج خلق کردم به نام انسان...
👈 ای انسان مراقب باش گنج خودت رو آلوده نکنی... تقوا یعنی خودت رو خراب نکن...
انسان چیه؟
💥🪐 جهانیست بنشسته در گوشه ای....
آی آدم ها... تک تک شما هرکدومتون یک جهان هستید... یک دنیای پر از زیبایی ها و بزرگواری ها...
شما هرچی بخواید درون روح بزرگتون هست... فقط کافیه قدر خودت رو بدونی...
🍃🌸قدمی برای ظهور🌸🍃
#تقویت_عزت_نفس 13 ✅ ببینید پایه اساسی و حرف اول در آموزش تقوا اینه که شما "ارزشمند بودن خود آدمها ر
#تقویت_عزت_نفس 14
💸💵 فرض کنید یه کیف پول بهتون بدن و توش ده میلیارد تومن طلا و جواهرات باشه.
وقتی توی خیابون میرید چقدر با حالت مراقبت راه میرید؟
🔹 خیلی احتیاط میکنید دیگه. درسته؟
چرا؟ چون چیز با ارزشی همراهته.
خدا میگه مراقب خودت باش. چرا؟
💥از بس تو با ارزشی.... تو رو با هزاران هزار میلیارد هم نمیشه خرید...😌
🔺 مگر نفرمود اگه کسی یه نفر رو به قتل برسونه انگار همه آدم های کره زمین رو به قتل رسونده؟
✅ یعنی ارزش جان شما به اندازه جان میلیاردها نفر هست....
🔶 دیدید وقتی آدم یه حرف خوبی رو یاد میگیره احساس میکنه که انگار از قبل اون حرفا رو میدونسته؟
هی سرش رو تکون میده و تایید میکنه.☺️
👈 یعنی تمام علوم در روح ما هست. با آموزش فقط اون علوم برای ما یاداوری میشه...
پس ای انسان تو الکی خلق نشدی...
تو خودت یک دنیایی... یک دنیا علم و آگاهی و درک و بزرگواری...
🌹 حیفه خودت رو آلوده کنی... تقوا یعنی مراقب گنج وجودت باش... تو حیفی...
🔹 @Ghadami_Bara_Zoohor
تحدیر%2F_جزء_نهم_قرآن_کریم_.mp3
4.2M
💠 تلاوت تحدیر (تندخوانی) 💠
⚜ #جزء_9 #قرآن_کریم ⚜
📥توسط استاد معتز آقایی
⏲ «در ۳۰ دقیقه یک جزء تلاوت کنید»
📩 به دوستان خود هدیه دهید.
🔹 @Ghadami_Bara_Zoohor
🍃🌸قدمی برای ظهور🌸🍃
درس هایی از آیات قرآن برای #زندگیموفق در " جز ۶ قرآن کریم " 🤍خداوند به مظلوم، اجازه دادخواهی و
درس هایی از آیات قرآن برای #زندگیموفق
در " جز ۷ قرآن کریم "
💫کسانی که آیات خدا را دروغ پنداشتند،
همدم آتش هستند
(مائده، ۸۶)
🤍خداوند شما را به سوگندهای با اراده ای
که میخورید و میشکنید مؤاخذه میکند
(مائده، ۸۹)
💫به جای این که در پی کشف عیوب
دیگران باشید، به خودتان بپردازید.
مانده (۱۰۵)
🤍شیطان اعمال بد را با آراستن،
زیبا جلوه میدهد.
(انعام، ۴۳)
💫چیزهایی را که خدا حلال کرده را
بر خود حرام نکنید.
(مائده، ۸۷)
🤍باید سراغ دانشهای مفید رفت.
(مائده، ۱۰۱)
💫زندگی دنیا در مقابل زندگی آخرت،
بازی و سرگرمی است.
(انعام، ۳۲)
🤍فریب سوگندهای دروغین مخالفان را نخورید
(انعام، ۱۰۹)
💫هنگام وصیت کردن دو شاهد بگیرید.
(مائده، ۱۰۶)
🤍خدا شما را از هر اندوهی میرهاند
ولی شما برای او شریک قائل میشوید.
(انعام، ۶۴)
💫اگر کسی را مسخره کنید،
نتیجه اش گریبان شما را می گیرد
(انعام، ۱۰)
🤍کسی که بر خدا دروغ میبندد
از همه ستمکارتر است.
(انعام، ۹۳)
🔹 @Ghadami_Bara_Zoohor
32.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
[✨🤍]
•|سالم عوض میشه . . .
•|فقط با اسمت حالم عوض میشه
•|تو سال گذشتـــــــه اگه بد آوردم
•|نگاهم بکنی راهم عوض میشـــه
#کربلا
#سال_نو
#شبانه
🔹 @Ghadami_Bara_Zoohor
🍃🌸قدمی برای ظهور🌸🍃
✍️ #نامزد_شهادت #قسمت_سوم 💠 در میان برزخی از هوش و بی هوشی، هنوز حرارت نفس هایش را حس می کردم که ش
✍️ #نامزد_شهادت
#قسمت_چهارم
💠 صورتش در هم رفت، گونه هایش از ناراحتی گل انداخت و با لحنی گرفته اعتراض کرد :«مگه من تو ستاد #انتخابات بودم که میگی #تقلب کردم؟ اگه واقعاً فکر می کنین تقلب شده، چرا آقایون رسماً به #شورای_نگهبان شکایت نمی کنن؟»
سپس با نگاه نگرانش اطرافش را پائید و با صدایی آهسته ادامه داد :«بیا بریم تو محوطه، اینجا یکی ببینه بده!» و من به قدری عصبی شده بودم که در همان میانه راهرو پاسخ هر دو حرفش را با هم و آن هم با صدایی بلند دادم :«شماها هر کاری می کنید، بد نیست! فقط ما اگه #اعتراض کنیم، بَده؟؟؟»
💠 باورش نمی شد آن دختر آرام و مهربان اینهمه به هم ریخته باشد که این بار تنها مبهوتم شد تا باز هم اعتراض کنم :«تو ستاد انتخابات نبودی، ولی تو #بسیج دانشکده که هر روز نشستی و #دروغ سر هم کردی! تو ستاد انتخابات هم یه مشت آدم حقه باز و دروغگو مثل تو نشستن!!!»
حقیقتاً دست خودم نبود که این آوار دغلکاری در کشور، آرامشم را ویران کرده بود و فقط می خواستم #اعتراضم را به گوش کسی برسانم. اگرچه این گوش، دل صبور مردی باشد که می دانستم بسیار دوستم دارد و من هم بی نهایت عاشقش بودم.
💠 اصلاً همین #عشق بود که ما را به هم وصل کرد، اما در این مدت نامزدی، دعواهای انتخاباتی بنیان رابطه مان را سخت لرزانده بود و امروز هم به چشم خودم می دیدم خانه عشقم در حال فروریختن است.
بچه های دانشکده از دختر و پسر از کنارمان رد می شدند، یکی خیره براندازمان می کرد، یکی پوزخند می زد و دیگری در گوش رفیقش پِچ پِچ می کرد.
💠 احساس کردم دندان هایش را به هم فشار می دهد تا پاسخ حرف هایم از دهانش بیرون نریزد و دیگر نتوانست تحملم کند که با اخمی مردانه سرزنشم کرد :«روزی که اومدم خواستگاری ات، به نظرم واقعاً یه فرشته بودی! انقدر که پاک و مهربون و آروم بودی! یک سال تو دانشکده زیر نظرت گرفته بودم و جز خوبی و متانت چیزی ازت ندیدم! حالا چی به سرت اومده که وسط راهرو جلو چشم اینهمه غریبه، صداتو می بری بالا؟ اصلاً دور و برت رو کیا گرفتن؟ یه روزی دوستات همه از دخترهای خوب و متدین دانشگاه بودن، حالا چی؟؟؟ دوستات شدن اونایی که صبح تا شب تو کافی شاپ ها با پسرها قرار میذارن و واسه به هم ریختن دانشگاه، نقشه می کشن!!! اگه یخورده به خودت نگاه کنی می بینی همین یکی دو ماه آرمان #میرحسین چه بلایی سرت اورده!»
سخنان تیزش روی شیشه احساسم ناخن کشید، همه غضبم تبدیل به بغض شد و نمی خواستم اشکم جاری شود که با لب هایی که می لرزید، صدایم را بلندتر کردم :«شماها همه تون عین همید! حق اینهمه مردمی رو که به میرحسین رأی دادن خوردین، حالا تازه منو محکوم می کنی که با کی می گردم با کی نمی گردم؟»
💠 و نتوانستم مقابل احساس شکستن زنانه ام بیش از این مقاومت کنم که پیش چشمانش شکستم و ناله زدم :«اصلاً من زن ایده آل تو نیستم! پس ولم کن و برو!!!» و گریه طوری گلویم را پُر کرد که نتوانستم حرفم را ادامه دهم و با دستپاچگی معصومانه ای از او رو گردانده و به سرعت به راه افتادم.
دیگر برایم مهم نبود که همه داشتند نگاه مان می کردند و ظاهراً برای او هم دیگر مهم نبود که با گام هایی بلند پشت سرم آمد و مثل گذشته #عاشقانه صدایم زد :«فرشته جان، صبر کن یه لحظه!» سر راه پله که رسیدم، از پشت دستم را کشید و با قدرت مردانه اش نگهم داشت. به سمتش چرخیدم و میان گریه گفتم :«دستمو ول کن! برو دنبال اون دختری که مثل خودت باشه، من به دردت نمی خورم!»
💠 دستش را مقابل لب هایش گرفت و با همان مهربانی همیشگی اش، عذر تقصیر خواست :«من فعلاً هیچی نمیگم تا آروم بشی، من معذرت می خوام عزیزم!» و من هم نمی خواستم عشقم را از دست بدهم که تکیه ام را به دیوار راه پله دادم و همچنان نگاهش نمی کردم تا باز هم برایم ولخرجی کند که با لحنی گرم و گیرا ادامه داد :«اگه این حرفا رو می زنم، واسه اینه که دوسِت دارم! واسه اینه که دلم می خواد همیشه همون فرشته #نجیب و مهربون باشی!»
و همین عقیده اش بود که دوباره روی آتش دلم اسفند پاشید که مستقیم نگاهش کردم و با تندی طعنه زدم :«تا مثل همه این مردم ساده، گول مون بزنید و تقلب کنید؟!!!»
💠 سپس به نگاهش که دوباره در برابر آتش زبانم گُر گرفته بود، دقیق شدم و مثل اینکه به همه چیز #شک کرده باشم، پرسیدم :«اصلاً شماها چی هستین؟ تو کی هستی؟ بچه ها میگن #بسیجی های دانشکده همه نفوذی ها و خبرچین های اطلاعاتی هستن!»
و واقعاً حرف های دوستانم دلم را خالی کرده بود که کودکانه پرسیدم :«شماها واقعاً گرای بچه ها رو میدید؟؟؟»...
#ادامه_دارد
#آبان98
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
🔹 @Ghadami_Bara_Zoohor