eitaa logo
حسینیه آل الله(اهلبیت)
168 دنبال‌کننده
1هزار عکس
450 ویدیو
34 فایل
💚یا سیدالشهدا💚 زندگی نامه، احادیث، فضایل، مولودی، مداحی السلام علیکم یا اهل بیت النبوه ارتباط با ادمین @moheb_alhoseini کانال حدیث و احکام @hadiahk14 کانال کودکان پاک @koodakepak کانال منجی آخرالزمان @monjiedonya
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
روضه‌ی دید از دور مسیحا نفسی می‌آید دید با قافله فریادرسی می‌آید صحنه‌ای دید در آن قافله اما جانکاه بر سر نیزه سری دید، سری همچون ماه این سر کیست که اینقدر تماشا دارد؟ صوت داوودی و انفاس مسیحا دارد؟ از سر هر مژه‌اش معجزه بر می‌خیزد با طنینش همه آفاق به هم می‌ریزد با نسیم از غمِ دل گفت به صد شیون و آه به ادب نافه‌گشایی کن از آن زلف سیاه گرچه این شیوۀ رندان بلاکش باشد حیف از این زلف که بر نیزه مشوش باشد با دلی سوخته آمد به طواف سرِ ماه پاره‌پاره دلش از داغ لبِ پرپرِ ماه گفت: ای جان جهان نذر غمت! جانم باش امشبی را ز سر لطف، تو مهمانم باش ماه را همره خود با دلِ بی‌تاب آورد نذر لب‌های ترک خورده کمی آب آورد خون از آن چهره که می‌شُست، دلش خون می‌شد حال او منقلب و دیده دگرگون می‌شد اشک در چشم پُر از شیون راهب می‌خواند روضه می‌خواند، از آن اوجِ مصائب می‌خواند روضه می‌خواند: "همه عمر در این چرخ کبود بین زرتشتی و آشوری و ترسا و یهود نشنیدم که سرِ نیزه سری را ببرند یا که در سلسله بی بال و پری را ببرند" آه از سوز و گدازی که در آن محفل بود عشق می‌گفت به شرح، آن‌چه بر او مشکل بود گفت: عالم شده حیرانِ پریشانی تو! کیستی تو؟ به فدای سر نورانی تو! ناگهان ماه،‌ چه جانکاه دمی لب وا کرد محشری در دل آن سوخته‌دل، برپا کرد گفت: من کشتۀ لب‌تشنۀ عاشورایم زینت دوش محمد، پسر زهرایم دید راهب به دلش شعله و شور افتاده‌ست شعلۀ‌ آتشی از نخلۀ طور افتاده‌ست تشنۀ عشق شد از غصه نجاتش دادند ناگهان در دل شب آب حیاتش دادند صورتش را به روی صورت خونین حسین... و مُشَرَّف شد از آن لحظه به آیینِ حسین... ✍ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ۱. در این شعر بعضی از ابیات حافظ به شیوه‌های مختلفی تضمین شده است. ۲. این ماجرا، با تفاوت‌هایی در منابع زیر نقل شده است: - بحارالانوار، ج۴۵، ص۱۸۴ - لهوف، ص۱۳۶ - عبرات المصطفین فی مقتل الحسین(علیه‌السلام)، ج۲، ص۲۵۸ - مقتل الحسین(علیه‌السلام) مقرم، ص۴۴۶ - تذکرة الخواص، ص۱۵۰ (به نقل از کتاب «خورشید بر فراز نیزه‌ها» نوشته آقای سیدمحی‌الدین موسوی، ص۸۸ تا ۹۵) 📝 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
روضه گذشته چند صباحی، ز روز عاشورا همان حماسه که جاوید خوانده‌اند او را همان حماسه‌ی زیبا، همان قیامت عشق به خون نشستن سرو بلند قامت عشق به همره اسرا می‌روند شهر به شهر سپاه جور و جنایت، سپاه ظلمت و قهر ندیده چشم کسی، در تمام طول مسیر به جر مجاهدت، از آن فرشتگانِ اسیر چهل ستاره که بر نیزه می‌درخشیدند به مهر و ماه در این راه، نور بخشیدند طناب ظلم کجا، اهل بیت نور کجا؟ سر بریده کجا، زینب صبور کجا؟ به هر کجا رسیدند، شهر آذین بود و گفت‌و‌گوی اسیران خارج از دین بود هوا گرفته و دل تنگ بود، در همه جا نصیب آینه‌ها سنگ بود، در همه جا نعوذ باللَّه از این هتک احترام حرم از این اهانت روشن، به خاندان کرم نسیم، بدرقه می‌کرد آن عزیزان را صبا، مشاهده می‌کرد برگ‌ریزان را نسیم با دل سوزان به هر طرف که وزید صدای همهمه پیچید در سپاه یزید سپاه، مست غرور است و مست پیروزی و خنده بر لبش، از شور عافیت سوزی سپاه همره هشتاد و چار آیه‌ی ناز چه آیه‌ها، همه خلوت‌نشین سایه‌ی ناز چه آیه‌ها، همگی ترجمان سوره‌ی نور همه شکسته‌دل، اما بزرگوار و صبور سپاه، جانب دربار ظلم می‌رفتند به پا بوس علمدار ظلم می‌رفتند چو برق و باد، به هر منزلی سفر کردند چو رعد خندۀ شادی از این ظفر کردند ز حد گذشته پسِ کربلا جسارتشان که هست زینب آزاده در اسارتشان ** گذار قافله یک شب کنار دیر افتاد شبی که عاقبت، آن اتفاق خیر افتاد رسیده قافله از گرد ره، شتاب زده به عیش و نوش نشسته همه، شراب زده حرامیان همه شُرب مدام می‌کردند به نام فتح و ظفر، می‌ به جام می‌کردند اگر چه شب، شب سنگین و تلخ و تاری بود سر مقدس خورشید، در کناری بود سری، که جلوه‌ی والشمس بود در رویش سری که معنی واللیل بود گیسویش سری که با نَفَس قدسیان مُصاحب بود کنار سایه‌ی دیوار دیرِ راهب بود سری، که از همۀ کائنات، دل می‌بُرد شعاع نوری از آن سر، به چشم راهب خورد سکوت بود و سیاهی و نیمه‌ی شب بود صدای روشن تسبیح و ذکر یارب بود صدای بال زدن، از فرشته می‌آمد به خطِ نور ز بالا نوشته می‌آمد شگفت منظره‌ای دید چشم چون وا کرد برون ز دیر شد و زیر لب، خدایا کرد میان راه نگهبان بر او چو راه گرفت از او نشانی فرماندۀ سپاه گرفت رسید و گفت مرا در دل آرزویی هست اگر تو را ز محبت نشان و بویی هست دلم به عشق جمالی جمیل، پا بند است دلم به جلوۀ خورشید، آرزومند است یک امشبی سر خورشید را به من بدهید به من اجازۀ از خود رها شدن بدهید دلم هوایی دیدار این سر پاک است سری که شاهد او، آسمان و افلاک است بگو که این سرِ دور از بدن ز پیکر، کیست؟ سر بریدۀ یحیی که نیست، پس سر کیست؟ جواب داد که این سر، سری است شهر آشوب به خون نشسته‌تر از آفتاب وقت غروب سر کسی است که شوریده بر امیر، ای مرد خیال دولت پرورده در ضمیر، ای مرد تو بر زیارت این سر، اگر نظر داری بیار آنچه پس انداز سیم و زر داری جواب دارد که این زر، در آستین من است بده امانت ما را، که عشق، دین من است به چشم همچو تویی، گرچه سیم و زر عشق است هزار سکۀ زر خرج یک نظر، عشق است بگو که صاحب این سر، چه نام داشته است؟ چقدر نزد شما، احترام داشته است؟ جواب داد که این سر که آفتاب جلی است گلاب گلشن زهرا و یادگار علی است سر بریدۀ فرزند حیدر است، این سر سر حسین، عزیز پیمبر است، این سر بهار عترت یاسین که سوخت از پاییز عصارۀ همه گل‌های پرپر است این سر شمیم این گل اگر دل ربوده از دستت گلاب عصمت زهرای اطهر است این سر به دیر رفت و به همراه خود، گلاب آورد ز اشک دیدۀ خود، یک دو چشمه آب آورد غبار را از آیینه پاک کرد و نشست کشید آه ز دل، سینه چاک کرد و نشست سری، که نور خدا داشت، در حریر گرفت فضای دِیْر از او، عطر دلپذیر گرفت فرشتگان به طواف آمدند در آن دِیْر که وقت دیدن خورشید بود و صبح به خیر دوباره صحبت موسی و طور گل می‌کرد درخت طیبۀ عشق و نور، گل می‌کرد خطاب کرد به آن سر که ای جلال خدا! اسیر مهر تو شد، دل جدا و دیده جدا جلال و قدر تو را، حضرت مسیح نداشت کلیم چون تو بیانی چنین فصیح نداشت چو گل جدا ز چمن، با کدام دشنه شدی برای دیدن جانان، چقدر تشنه شدی؟ هزار حیف که در کربلا نبودم من رکاب‌دار سپاه شما، نبودم من ز پیشگاه جلال تو عذرخواهم من تو خود پناه جهانی و بی پناهم من به احترام تو اسلام را پذیرفتم رها ز ننگ شدم، نام را پذیرفتم دلم در این دل شب، روشن است همچون ماه به نور اشهدُ ان لا اله الا اللَّه فدای خونِ جگری‌های جد اطهر تو فدای مکتب پاک و شهید پرور تو شعر در پست بعدی 👇👇
پست قبلی👆👆👆 شهادتینِ مرا، بهترین گواه تویی که چلچراغ هدایت، دلیل راه تویی مرا ز حلقه به گوشان خود، حسابم کن بزن به هستی‌ام آتش، ز شَرم آبم کن خوشا دلی که فقط با تو عشق‌بازی کرد به شوق ناز تو احساس بی نیازی می‌کرد منِ حقیر کجا و صحابی تو کجا شکست بال و پرم، هم‌رکابیِ تو کجا؟ به استغاثه سر راهت آمدم، رحمی فقیر و خسته به درگاهت آمدم، رحمی بگیر دست مرا، ای بزرگوار عزیز که جز ولای توأم نیست هیچ دستاویز فدای گردش چشمان نیمه باز توأم نیازمند غم میهمان‌نواز توأم بده به رسم تبرک، عبیر مُشک به من ببخش بوسه‌ای از آن دو لعل خشک به من نگاه مهر تو شد، مهر کارنامۀ من گلاب ریخت غمت، در بهارنامه من من از تمامی عمر امشبم تبرک شد ز فیض بوسه به رویت لبم تبرک شد شفق اگر چه رثای تو از دل و جان گفت حکایت از سر و سامان عشق عُمان گفت ✍ استاد https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ماجرای دیر راهب😭 دیر راهب نام محلّی در سرزمین شام است، که اسیران کربلا از آن گذشتند. در این سفر، که اسرا به همراه نیروهای یزید بن معاویه به شام برده می‌شدند، سرهای شهدا نیز همراه قافله بود. در یکی از منزل‌گاه‌های راه، به محلّی رسیدند به نام «قنّسیرین» که راهبی در دیری به عبادت مشغول بود. این دیر، هم‌اکنون در منطقه راه سوریه به لبنان موجود است و بر یک بلندی مشرف به جاده قرار دارد. در ماجرای اسیران اهل بیت از کوفه تا شام، حاملان سر در بين راه سر بريده امام حسين (علیه‌السلام ) را در صندوقى در دير راهب مخفى كرد سر را داخل دیر قرار دادند. راهب در آن شب دید نوری به سوی آسمان ساطع است، وقتی به سوی آنان رفته و از هویت آنان و صاحب سر آگاه شد پس از شماتت آنان، مقداری پول داده و از آنان خواست تا یک شب سر را در اختیار وی بگذارند. راهب در آن شب سر را بر روی سینه گذاشته و صبح گریه می‌کرد و به برکت آن سر صبح مسلمان شد. سپس راهب و شاگرادانش خدمت امام سجاد (علیه‌السلام ) رسيدند و آمادگى خود را براى جنگ با قاتلان امام حسين(ع) اعلام كردند امام سجاد(علیه‌السلام ) فرمود: «اين كار را انجام ندهيد. زيرا خداوند به زودى از آنان انتقام مى‌گيرد.» ماموران پس از مراجعت از آنجا به سراغ سکه‌ها رفته اما دیدند همه سکه‌ها به خاک ریزه تبدیل شده‌است.
حسین جان به یاد لبت یک شبم خواب راحت نداشتم کنار تن بی سرت کاسه ی آب گذاشتم واویلا حسین‌ جان تو بودی و گودال و ریگ و تنت زیر نیزه خداحافظی کردی با زینبت زیر نیزه واویلا صدا میزدم مادرت رو یا مظلوم نشون میدادم حنجرت رو یا مظلوم صدا میزدم مادرت رو ای بی کس به دامن بگیره سرت رو یا مظلوم یا مظلوم حسین حسین‌ جان حسین‌ جان حسین‌ جان حسین‌ جان حسین‌ جان حسین‌‌‌ جان حسین‌ جان حسین‌ جان حسین‌ جان حسین‌ جان حسین‌ جان به صحرا سپردم که با خاک بپوشونه داداش تنت رو بمیرم که بردن جلو چشم من پیرهنت رو واویلا تا حالا از این خونواده زنی رو نبردن اسارت الهی میمردم نمیدیدم اونقدر جسارت به آتیش کشیدن حرم رو یا مظلوم نبودی شکستن سرم رو یا مظلوم ندیدی چشای ترم رو با غیرت شلوغی دور و برم رو یا مظلوم یا مظلوم حسین‌ جان حسین‌ جان حسین‌ جان حسین‌ جان حسین‌ جان حسین‌‌ جان حسین‌ جان حسین‌ جان حسین‌ جان
عاشق شدن، شاید... اگر... اما... نمی‌خواهد مجنون نمی‌گوید مرا لیلا نمی‌خواهد من آمدم دورت بگردم، برنگردانم شمعِ نگاهت گِردِ خود پروانه می‌خواهد دنیا برای اهل دنیا؛ من تو را دارم آن‌که تو را دارد دگر دنیا نمی‌خواهد امروز جایی نوکری کردم که اربابش هرچه شود، عذر مرا فردا نمی‌خواهد عاشق میان سینه دارد یک حُسینیه عاشق برای گریه کردن جا نمی‌خواهد هرکس که چای روضه را پَس می‌زند انگار در جنّت است و آب کوثر را نمی‌خواهد گریه کنت با دست، بر سر می‌زند یعنی از غصه‌ی ذبح سرت، سر را نمی‌خواهد داغ علی اکبر به جانت آتش افکنده جسم تو دیگر تابش گرما نمی‌خواهد حداقل یک پارچه رویت بیندازند پوشاندن پیکر دگر فتوا نمی‌خواهد از کربلا تا کوفه و از کوفه تا به شام راهب فقط فهمید مویت شانه می‌خواهد سروده گروه ادبی 📝 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
مانند حر و مثل حبیب و چنان زهیر هرکس که ماند پای تو شد عاقبت‌به‌خیر وقتی که دست‌گیر دوعالم فقط تویی حاشا اگر غلام تو مایل شود به غیر در مسلک و مرام تو پیر و جوان یکی‌ست فرقی نمی‌کنند علی‌اکبر و بریر جهل از دوجبهه با تو به پیکار می‌شتافت گاه از بنی‌امیه و گاه از بنی‌زبیر قوم یهود نیز برای ادای دین گاهی گرفته‌اند به لب ذکر یاشُبیر دیگر شبیه امّ‌وهب‌ها ندیده است چشم زمانه هرچه در آفاق کرده سِیر حتی مسیح در غم تو گریه می‌کند وقتی سر بریده‌ی تو می‌رسد به دِیْر با هر سلام زائر کرببلا شدیم این راه را رسانده به دستان ما سُدِیر ✍ 📝 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
سفر کردن بدون تو! گمانم خواب می‌بینم من از بس بر تو می‌گریم جهان را آب می‌بینم سفر کردن بدون تو! برای ما خطر دارد که این راهِ چهل روزه، هزاران درد سر دارد سفر کردن بدون تو! عجب فرجام و تقدیری میان خواب هم دیگر سراغم را نمی‌گیری سفر کردن بدون تو! به رویِ ناقه‌ی عریان امان از هسفرهایم، دعایم کن برادر جان سفر کردن بدون تو! پر از زخم است احساسم چقدر این روزها در قافله محتاج عباسم تو رفتی شانه‌هایت رفت دیگر تکیه‌گاهی نیست برای خواهرت جز سوختن، جز صبر راهی نیست شبیه سرو بر پا هستم و نستوه می‌مانم میان گردبادِ غم شبیه کوه می‌مانم به راهت لحظه لحظه با تمامِ خویش می‌جنگم ندارم شِکوه‌ای آخر، فقط بسیار دلتنگم نه تو هستی، نه عباسم، نه قاسم، نه علی اکبر صدایم کن ز روی نی، صدایم کن بگو: خواهر! طلوعت را به نی دیدم تو سِرِّ مَطلَعُ الفَجری عجب تعبیرِ جانکاهی، عجب تفسیرِ پُر زجری به لبخند تو عادت داشتم، بر نِی تبسم کن تبسم گر میسر نیست با قرآن تکلم کن بخوان قرآن و رفع اتهام از آل عصمت کن به اثبات مسلمان بودنت قرآن تلاوت کن! به حال کودکانِ تو ندارد هیچ کس رحمی نه از آب و نه از نان نیست ما را اندکی سهمی نمی‌دانم که شمر آخر چه می‌خواهد در این عرصه کنارِ ناقه‌ها با تازیانه می‌زند پَرسه یتیمانت ز روی ناقه‌ها صد بار افتادند به ضرب نیزه و کعبِ نیِ اشرار افتادند پس از آنکه به نعلین تو دستان جسارت رفت لباس و کفشِ پای کودکانت هم به غارت رفت اسیران پا برهنه آمدند و غم مفصّل شد کف پای یتیمانت پر از گُل‌های تاول شد نشسته نافله خواندم، برادر گریه‌ها کردم ولی آرام و پنهان زیر معجر گریه‌ها کردم کجا بودم؟ کجا هستم؟ ببین بازیِ دنیا را به عرض تسلیت، نیزه تسلّی می‌دهد ما را نخواهد رفت از یادم جسارت‌های خصمانه نخواهد رفت از یادم جفای اِبنِ مرجانه در آن مجلس به حسرت هستی‌ام را خوب می‌دیدم گل و گل‌زخم‌هایش را به زیر چوب می‌دیدم کشیدم زاده‌ی مرجانه را در بند رسوایی اگر چه این مصائب را ندیدم غیر زیبایی هزار و یک مصیبت تا مدینه پیشِ رو دارم دعایم کن حسین من، گرفتارم گرفتارم ✍ 📝 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
رکوع و سجود مان را بهتر به جا بیاوریم به یاد نمازهای برای طولانی‌تر شدن سجده، چه ذکر‌هایی باید گفت؟ آیا این سجده طولانی قرب بیشتری ایجاد می‌کند؟ پاسخ اجمالی بی‌گمان سجده‌ی با توجه و با حضور قلب، انسان را به خدا نزدیک‌تر خواهد کرد، و هر چه این زمان طولانی‌تر باشد، قرب و نزدیکی بیشتری حاصل خواهد شد. قرآن کریم در این باره می‌فرماید: «... وَ اسْجُدْ وَ اقْتَرِبْ»؛ سجده کن و به خدا نزدیک شو. در روایات و احادیث آمده است؛ نزدیک‌ترین حالت بنده به خداوند، زمانى است که وی در سجده باشد.[2] راوی می‌گوید شنیدم که امام رضا(ع) می‌فرمود: نزدیک‌ترین زمان بنده به خداوند، زمانی است که او در حال سجده باشد. با توجه به این مقدمه باید گفت؛ در سجده می‌توان هر دعایی را خواند. البته روایات ویژه‌ای هم در مورد اذکار سجود وجود دارد که در این‌جا به چند نمونه اشاره می‌شود: 1. از امام صادق(علیه‌السلام ) روایت شده است؛ هنگامی که در سجده هستی، بگو: «... اللَّهُمَّ لَکَ سَجَدْتُ وَ بِکَ آمَنْتُ وَ لَکَ أَسْلَمْتُ وَ عَلَیْکَ تَوَکَّلْتُ وَ أَنْتَ رَبِّی سَجَدَ وَجْهِی لِلَّذِی خَلَقَهُ وَ شَقَّ سَمْعَهُ وَ بَصَرَهُ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ تَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ»، پس از آن سه مرتبه بگو: «سُبْحَانَ رَبِّیَ الْأَعْلَى [وَ بِحَمْدِهِ‏]». وقتی -میان دو سجده- سر از سجده برداشتی، بگو: «اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِی وَ ارْحَمْنِی وَ اجْبُرْنِی وَ ادْفَعْ عَنِّی إِنِّی لِمَا أَنْزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقِیرٌ تَبَارَکَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ». 2. راوی می‌گوید؛ امام باقر(علیه‌السلام ) را دیدم که در حال سجده می‌گفت: «أَسْأَلُکَ بِحَقِّ حَبِیبِکَ مُحَمَّدٍ (ص) إِلَّا بَدَّلْتَ سَیِّئَاتِی حَسَنَاتٍ وَ حَاسَبْتَنِی حِسَاباً یَسِیراً». در سجده دوم چنین دعا می‌کرد: «أَسْأَلُکَ بِحَقِّ حَبِیبِکَ مُحَمَّدٍ (ص) إِلَّا کَفَیْتَنِی مَئُونَةَ الدُّنْیَا وَ کُلَّ هَوْلٍ دُونَ الْجَنَّةِ». و در سجده سوم می‌خواند: «أَسْأَلُکَ بِحَقِّ حَبِیبِکَ مُحَمَّدٍ (صلّی‌اللّهُ‌علیه‌وآله‌وسلّم ) لَمَّا غَفَرْتَ لِیَ الْکَثِیرَ مِنَ الذُّنُوبِ وَ الْقَلِیلَ وَ قَبِلْتَ مِنْ عَمَلِیَ الْیَسِیرَ». سپس در سجده چهارم فرمود: «أَسْأَلُکَ بِحَقِّ حَبِیبِکَ مُحَمَّدٍ (ص) لَمَّا أَدْخَلْتَنِی الْجَنَّةَ وَ جَعَلْتَنِی مِنْ سُکَّانِهَا وَ لَمَّا نَجَّیْتَنِی مِنْ سَفَعَاتِ النَّارِ بِرَحْمَتِکَ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ». 3. راوی از امام صادق(علیه‌السلام ) نقل می‌کند نزدیک‌ترین زمان بنده به خداوند زمانی است که او خدایش را بخواند در حالی‌که در سجده باشد. امام(ع) به راوی فرمود زمانی که در سجده هستی چه ذکری می‌گویی؟ راوی می‌گوید، گفتم فدایت شوم، چه بگویم؟ به من بیاموز، فرمود بگو: «یَا رَبَّ الْأَرْبَابِ وَ یَا مَلِکَ الْمُلُوکِ وَ یَا سَیِّدَ السَّادَاتِ وَ یَا جَبَّارَ الْجَبَابِرَةِ وَ یَا إِلَهَ الْآلِهَةِ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ افْعَلْ بِی کَذَا وَ کَذَا ثُمَّ قُلْ فَإِنِّی عَبْدُکَ نَاصِیَتِی فِی قَبْضَتِکَ ثُمَّ ادْعُ بِمَا شِئْتَ وَ اسْأَلْهُ فَإِنَّهُ جَوَادٌ وَ لَا یَتَعَاظَمُهُ شَیء». پس از آن بگو: «فَإِنِّی عَبْدُکَ نَاصِیَتِی بِیَدِکَ». سپس فرمود بخوان خدا را به هر دعایی و از او درخواست کن که او بخشنده است». در پایان لازم به تذکر است که مراجع تقلید، خواندن آیات قرآن در سجده نماز را مکروه شمرده‌اند. 🌴برای رکوع هم قبل از گفتن «سُبْحٰانَ رَبِّیَ الْعَظٖیمِ وَبِحَمْدِه» این دعا بخواند:«اللّٰهُمَّ لَکَ رَکَعْتُ وَلَکَ اسْلَمْتُ وَبِکَ امَنْتُ وَعَلَیکَ تَوَکَّلْتُ وَانْتَ رَبٖی، خَشَعَ لَکَ سَمْعٖیْ وَبَصَرٖیْ وَشَعْرٖی وَبَشَرِی وَلَحْمٖی وَدَمٖی وَمُخٖی وَعَصَبٖی وَعِظٰامٖی وَمٰا اقَلَّتْهُ قَدَمٰای غَیرَ مُسْتَنْکِفٍ وَلٰا مُسْتَکْبِرٍ وَلٰا مُسْتَحْسِرٍ». هم‌چنین مستحب است پیش از ذکر یا بعد از آن صلوات بفرستد