eitaa logo
قهرمانشهر
345 دنبال‌کننده
318 عکس
181 ویدیو
1 فایل
قهرمانشهر رسانه حسینیه هنر کرمانشاه ما در اینجا از کرمانشاه، برای تمام ایران🇮🇷 می‌گوییم ارتباط با ادمین @ghahremanshahr
مشاهده در ایتا
دانلود
خبرهای خوبی به گوشم نمی‌خورد. برف، باران، مه، سردی هوا و تاریکی شب دست‌به‌دست هم داده بودند و دل شوره‌ام را بیشتر می‌کردن. وسط این خبرای بد، چیزی که بهم قوت قلب داد، صحبت حضرت آقا بود: «امیدواریم خداوند متعال به سلامتی کامل، رئیس‌جمهور عزیز ما و همراهان‌شان را به آغوش ملت برگرداند.» ✍ 📲 @ghahrmanshahr
هلی کوپتر رییس جمهور دچار سانحه شد خبر چنان تکان دهنده بود که برای چند ثانیه نفس هام حبس شد گوشیم زنگ میخوره بدون سلام و احوالپرسی + سهیلا دروغه نه؟!!! - آخه چه دروغی؟؟؟ + کجا رفته؟ - مرز آذربایجان + چرا رفته؟ - افتتاح سد + الان چی شده؟ - معلوم نیست هیچی معلوم نیست + گوشی رو قطع کن ببینم چه خبره صدای بوق ممتد گوشام زنگ میزنه سرم سوت میکشه و انگار سوار چرخ وفلک شدم اتاق و وسیله‌هاش میچرخن یا من؟! کورمال کورمال صندلی رو پیدا می‌کنم و می‌شینم نگام به لباسای گوشه اتاق میافته فردا جشن ولادت امام رضا دعوتیم خونه خانم باوندپور با کلی ذوق لباسای شاد و روشن و روسری خوشرنگ صورتی و .. ازقبل آماده کرده بودم. ته دلم غوغاس ساعت ۵ صبح روز بعد از سقوط بالگرده خبری نشده و فقط اضطراب و دعا و نذر و نیاز.. خواب که نه، اما از بی‌خوابی انگار بی‌هوش میشم. دقیق نمی‌دونم چقدر خوابیدم چشمام باز شد باهول از خواب پریدم باترس صفحه گوشیمو باز کردم توی گروه ایتا پیامی رو باز کردم اشک مجال خواندن نمی‌داد دنیا روی سرم خراب شد: «انالله و انا الیه راجعون» شهادت شهید رئیسی و هیأت همراه.. ✍️ سهیلا حمزه 📲 @ghahrmanshahr
من و خانواده‌ام در کشور چین زندگی می‌کنیم، شبی که بالگرد رئیس‌جمهور دچار حادثه شد به مناسبت تولد امام رضا به یک سفر یک شبه رفته بودیم که برای بچه‌ها خاطره بسازیم، ولی قبل از اینکه حرکت کنیم حس خوبی نسبت به این سفر نداشتیم، وقتی خبر سانحه رسید فهمیدیم علت حس بدمان این بوده. تا دیروقت بیدار ماندیم که شاید خبر خوشی به‌دستمان برسه ولی چون هیچ خبری نبود تصمیم گرفتیم بخوابیم. ولی من تمام شب بیدار ماندم و لحظه‌ای خواب به چشمم نیامد. صبح که شد تصمیم گرفتیم به خانه برگردیم، توی راه خبر شهادت رسید و تا خانه گریه کردیم. ✍ طهورا مرادی؛ ساکن چین 📲 @ghahrmanshahr
ساعت‌ها گذشت و خبری از رئیس جمهور نیامد. این فکر مثل خوره به جانم افتاد: « وقتی اِنقدر طول کشیده حتم دارم اتفاق بدی افتاده.» غرق در احوالات خودم بودم که زمان از دستم در رفت. دم‌دمای اذان صبح، به خودم آمدم. بعد نماز ناخوداگاه خوابم برد. ۹ صبح با صدای گوشیم از خواب پریدم. مادرم بود. تا سلام کردم پُقی زد زیر گریه: «دیدی چه خاکی سرمون شد، دیدی بدبخت شدیم، بنده خدا خیلی زحمت‌کش بود.» از حرف‌هاش فهمیدم کار از کار گذشته و حاج آقا شهید شده. ✍ محمدهادی ترکاشوند 📲 @ghahrmanshahr
7.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🪨 سنگ‌ها را بال پروازی از دل میبندند  🇵🇸 ✍️ شعر خوانی استاد منوچهر پروینی در حسینیه هنر کرمانشاه سنگ‌ها را بال پروازی از دل میبندند فرزندان کوچه‌های بیت المقدس 📲 @ghahrmanshahr
📜 اشعار شعرای کرمانشاهی در سوگ شهادت آیت‌الله رئیسی- شعر دوازدهم شد اربا اربا در ماه خرداد صد آه و حسرت ای داد بیداد از ماه خرداد دارم شکایت دارد درونش صدها حکایت از نیمه آن دلگیر بودم ازسوم آن وحشت نمودم سید علی جان آرام جانم پند دگر ده روح و روانم فرما عنایت بنمای رحمی تا گردد آرام این روح زخمی سید علی جان درمان دردم با روح و جسمم دورت بگردم تصویرماهت دلگرمی ماست با بودن تو ایران چه زیباست نذر قدومت ،عمر ونفس ها ای شمس تابان ای پیر دانا ✍️ شاعر: سهیلا حمزه 📲 @ghahrmanshahr
⭕️ با پای آتل گرفته از زبان یکی از بچه‌ها شنیدم: «قراره جلوی مسجد جامع تجمع بزارن» همزمان چشمم به یکی از بچه‌ها خورد که داشت در حیاط را می‌بست داد زدم: «منو جا نذارین» یکی از بچه‌ها جلومو گرفت: «نرو پات اذیت میشه ها» آرام و قرار نداشتم باید می‌رفتم بی‌توجه به حرفها عصایم را زدم زیر بغل و با پای آتل‌گرفته، رفتم پیش بچه‌ها برای تجمع ✍️ محمدهادی ترکاشوند 📲 @ghahrmanshahr
⭕️ چه ترکیب قشنگی توی گروه پیام گذاشتن: «تبریک به مناسب ولادت امام رئوف و شهادت خادمین عزیز کشورمان. ضمناً مراسم وداع خصوصی خادمین اجرایی با پرچم و خدام رضوی در هتل زیتون ساعت ۱۵:۳۰ برگزار می‌گردد.» یاد چند روز قبل افتادم؛ روز ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها دقیقا همان ساعت و همان‌جا دعوت شده بودیم تا از خادمین آستان قدس استقبال کنیم اون روز یکی از خادم‌ها آمده بود که میگفتن از فرّاشان حرم مطهر هست وقتی اشعاری در مدح امام رضا علیه السلام می‌خوند، اشک توی چشمای همه جمع شده بود و بعضیام با صدای بلند گریه می‌کردن با اینکه گریه می‌کردیم، اما ته دل همه خوشحال بودیم از خادمی و سعادت دیدن پرچم حرم مطهر😍 اما حالا با اینکه تولد امام رضا بود، برنامه‌های روز ولادت امام رضا لغو شد و برنامه‌ی وداع برامون گذاشتن از در نمازخانه که داخل رفتم، غم چهره‌ی بچه‌ها نشون میداد این ۲۴ ساعت چقدر بهشون سخت گذشته خادما با پرچم اومدن و همون خادم فراش حرم مطهر اینبار اشعاری در وصف خادم الرضا خوند هنوز یک بیت بیشتر نخوند که صدای هق هق دخترا بلند شد... انگار یکی از نزدیکترین افراد زندگیشون رو از دست دادن وسطای خوندن، عکس شهید رئیسی رسید، گذاشتنش کنار پرچم .‌.. چه ترکیب قشنگی شد.🥺 ✍️ نازنین وکیلی امینی 📲 @ghahrmanshahr
⭕️ خشم و رضایت دست مادربزرگم رو آتل‌گرفتن. دکتر رو به خاله‌ام گفت: «برین دنبال کارای بستریش که همین فردا عمل شه.»کنار تخت وایساده‌بودم و گوشیم رو چک می‌کردم. یه‌آن شوکه شدم. چند لحظه‌ای گذشت تا به خودم بیام، بلند گفتم: «یا خدا هلیکوپتر رییس جمهور سقوط کرده ،خبریم ازش نیست» مریض تخت روبه‌رو با همراهش زدن زیر خنده و گفتن: «خداروشکر.» مادربزرگم با اون همه دردی که داشت با تشر ، رو به اونا گفت: «چه حرفیه می‌زنی حاج خانوم سنی ازت گذشته تو الان باید برا دخترت الگو باشی.» مریض تخت بغلی هم پشتمون دراومد. گفت: «آدم برای دشمنشم نباید بد بخواد چه برسه به آقای رییسی که برای مردمش شب و روز نداره» احساس خشم و رضایت همزمان توی مغزم شعله‌ور شد. اون دو نفر هم با قیافه طلبکارانه‌ای سر تکون دادن، بعدش حرف از سنگ درمیومد ولی از اونا نه. ✍️ محمدمهدی سعادت‌منش 📲 @ghahrmanshahr
⭕️ پرده‌ی اول: کرمانشاه شب با کلی اضطراب خوابیدم فقط به امید اینکه صبح با خبر سلامتی رئیس جمهور بیدار بشم صبح که بیدار شدم، اول گوشیمو چک کردم چهار تماس بی‌پاسخ و چند تا پیامک پیامکا و تماس‌ها رو یکی یکی چک کردم تا به آخرین پیام رسیدم داشتم چی میدیدم؟! باورم نمیشد! روز ولادت امام رضا علیه السلام و خبر شهادت خادم الرضا علیه السلام؟! با این که هم روز ولادت آقا امام رضا علیه السلام بود هم روز تولد خودم اما بغضم گرفت و بدجور حالم به هم ریخت شنیدم توی مسجد جامع کرمانشاه اجتماع مردمی گذاشتن سریع خودمو رسوندم فضا بی‌حد حصر احساسی بود مردم با هر سن و سال و تیپ و قیافه‌ای گریه می‌کردن جمعیتی که برای آقا سید شهید آمده بودند را دیدم، ذهنم پر کشید به سمت کربلا و مدینه دلم شکست بی اختیار به یاد تشییع حضرت مادر سلام الله علیها با اون غربت و مظلومیتش افتادم اما امروز توی کشور امام زمان علیه السلام برای فرزندش این همه جمعیت آمده بود توی فکر و خیال خودم بودم که نوحه‌ی مداح توجهم رو بُرد طرف خودش: «دامن کشان رفتی؛ دلم زیر و رو شد، دلم زیر و رو شد چشم حرامی با حرم رو به رو شد.....» با تک تک سلول‌ها و تک تک جوارحم حس کردم جمهوری اسلامی حرمه راستش نگران چشم‌های حرامی بودم؛ بعد از شهید جمهور چی میخواد بشه؟ چند دقیقه‌ای می‌شد اشک‌هام جاری بود که نه بند میومد نه دوست داشتم بند بیاد ✍🏼 📲 @ghahrmanshahr
📜 اشعار شعرای کرمانشاهی در سوگ شهادت آیت‌الله رئیسی- شعر سیزدهم هوا مه شد دلم در زیر باران ماند کجا ماندی دل شهری پریشان ماند سفر رفتی که برگردی ولی انگار تو را خواندند و عطرت در خیابان ماند تو خورشید دل مستضعفان بودی از ایمان تو هر قلبی مسلمان ماند تو نوبت به کشیک اولت بود و لباس خادمی تو هراسان ماند حرم بی تو ولادت را عزا دار است حرم یعنی شب میلاد گریان ماند شهید و خادم جمهور ایرانم! تو نامت در جهان در قلب ایران ماند همانند رجایی، باهنر، بود‌او کسی که دائما بر عهد و پیمان ماند هرآنکس تهمتی بر تو روا میداد پشیمان و پشیمان و پشیمان ماند حرم یعنی که باشی خادمش آری ! نه پشت میز! باید مرد میدان ماند! ✍️ شاعر: محنا امیری 📲 @ghahrmanshahr
📜 اشعار شعرای کرمانشاهی در سوگ شهادت آیت‌الله رئیسی- شعر چهاردهم ای مثل کوه پشت وطن، پشت ما شکست رفتی، دل غریبه و هم آشنا شکست قطعا عزیز کرده‌ی ملت تو بوده‌ای وقتی که با شهادت تو قلب‌ها شکست رفتی چه مخلصانه که معلوم هم نشد پرهای بالگرد تو آخر کجا شکست امن یجیب‌ها به در بسته خورد، آه با انتشار داغ تو بغض دعا شکست بادا دوام ساقی و میخانه مستدام این روزگار اگر که سبوی مرا شکست داغ تو روی سینه تلنبار می شود ایران در این نبود تو بیدار می‌شود ✍️ شاعر: میلاد خانی 📲 @ghahrmanshahr