زبان ادبی
#رضا_بابایی
چند سالی است که مخالفت با «زبان ادبی در مقالات علمی»، مد شده است و هرکس به هر مناسبتی دربارهی آن اظهارنظر میکند. کسانی که بر زبان علمی غیرت میورزند، خواستار مرزبندی آن با زبان ادبیاند. در نظر این گروه، «نگارش علمی» یعنی پرهیز از بازیکردن با احساسات خواننده و کوشیدن در پاکیزگی زبان از آرایهها و آویزههای ادبی. حق هم همین است. آب چشمه در کوزهی گلین گواراتر است تا در جام زرین و گرسنه را نان و پنیر باید نه نقل و نبات. تا اینجا سخنی نیست. سخن این است که زبان ادبی چیست که باید از آن در نوشتههای علمی پرهیخت؟ روزی روزگاری، ادبیات زینت علم بود و در خدمت آن؛ اما اندکاندک عیب کار روشن شد و اکنون «
ادبیاتزدایی
»از آثار علمی، اهمیت فراوان یافته است. این هوشیاری را باید غنیمت شمرد؛ اما عدهای به این بهانه که در متن علمی نباید ادبورزی کرد، از آن سوی بام افتادهاند و هیچ ترتیبی و آدابی را تن نمیدهند. این گروه، آراستگی کلام را هم از مقولهی ادبیات پنداشتهاند و به این بهانه
«نازیبانویسی»را حُسن میشمارند؛ اما باید بدانیم که
«زبان آراسته»نیز از جنس زبان است؛ نه از سنخ ادبیات. تشبیه و استعاره و تصویرپردازی و حتی جناس و سجع، زبان را ادبی نمیکند. ویژگیهای مهم و مقوّم زبان ادبی، «مبالغه»، «کلیگویی»، «آشناییزدایی» و «آرایهپردازی بهجای تحلیل و استدلال» است. هر زبانی که در آن
«مبالغه»باشد یا
«آرایه»را جایگزین دلیل کند، ادبی است؛ البته غیبت دلیل، همیشه بهمعنای غلطبودن مدعا نیست. بسا نوشتههایی که در آنها هیچ خبری از ادبیت و زیبایی نیست؛ اما بهدلیل مبالغات یا استدلالگریزی یا خالیبودن از تحلیل علمی، شعر منثورند. نیز ممکن است کسی نوشتهی خود را از تصویر و آرایه بیاکند؛ اما پا از گلیم استدلال یا تحلیل درازتر نکند. این زبان، ادبی نیست؛ اگرچه سرشار از زیبایی و آرایهپردازی باشد. جملهی «من تو را دوست میدارم»، آراستهتر از جملهی «من تو را دوست دارم» است؛ اما جملهی ادبی نیست؛ چون در آن اولاً مبالغهای نیست و ثانیاً سخنی نیست که اقتضای دلیل یا تحلیل داشته باشد؛ اما اگر کسی از سر مبالغه یا بهگزاف، به دیگری گفت: «من تو را میپرستم»، جملهی ادبی گفته است؛ اگرچه در آن هیچ سجع و جناس و آرایهای نیست. #با_نویسندگان 🌱 @ghalamdar