eitaa logo
قلمدار
233 دنبال‌کننده
169 عکس
3 ویدیو
3 فایل
سعید احمدی مدیر👇 @saeidaa110
مشاهده در ایتا
دانلود
عصر تاریک روشنگری سعید احمدی‎: با هزار و چند دلیل روشن و قسم حضرت عباس می‌توان ثابت کرد که سربه‌هواترین فرزندان باباآدم و ننه‎حوا همین بر و بچه‎های سفید و سرخ و سیاه و سبزه و گندمی روزگار عقل ابزاری و مدرنیته‌اند. غرور کاذب این نسل و خودشیفتگی بی‌اندازه‎ی نرینه‌ها و مادینه‌های عصر ارتباطات، مادیان بی‌افساری است که نانجیبانه می‌تازد. شاید بی‌سابقه باشد که یک سر و دوگوش‌ها تا این حد احساس آدمیت، من‌بودن، عقلانیت و مدیریت کنند. برگ‌برنده‎ی دنیای رنگارنگ بشر معاصر، دانش و فن است. او می‌تواند آپولو هوا کند و پا به ماه و مریخ بگذارد و به‌جای زغال کاج و پهن گاو، گاز و بنزین بسوزاند و عوض مشعل و شمع، لوستر و نورافکن بیاویزد. حیوان ناطق عصر نیچه با آدم روزگار ارسطو فرق دارد. انسان عصر باستان و کمی پس از آن، چرخ‌دنده و آرمیچر و آسانسور نداشت و این یکی دارد. او صفر و یک نمی‌دانست اما این یکی می‌داند. او از امواج سواری نمی‌گرفت؛ این یکی تخته‎گاز روی امواج تیک‎آف می‎کشد. کار آن روزگار را ماهیچه و دستان پینه‌بسته راه می‌انداخت؛ بار بشر امروز را ربات‌ها بر دوش می‌کشند. جهان آن زمانه‎ی دور، گیتی وسیع و ناشناخته‌ای بود؛ دنیای این دوره را «دهکده‎ی جهانی» نامیده‎اند. آسمان، نگاه حسرت‎آمیز بشر دیروز را به خود فراموش نمی‎کند اما اکنون آدمی از بلندای آسمان، زمین را وجب می‎کند و حتی به آفریده‌ی خود هم نگاه از بالا به پایین دارد. اگر در ادوار ماضی، سرعت رشد علم و تصرف بر قوانین و ذرات این جهان، ماه به ماه بود، اکنون ثانیه به ثانیه است. غرور دانایی و پز توانایی، بدجور از حی‌بن یقظان این زمانه سواری می‌گیرد. اگر در عصر فراعنه، تنها یک نفر دعوی خدایی داشت، اینک در محشر کبرای لائیسیته، همه‎ی آدمیان بدون هیچ چک و چانه‌ای خدای مطلق‌اند. کسی هم نیست که آنان را از این اریکه پایین بکشد و از این معرکه بیرون بیاورد و چرخ آنان را پنچر کند؛ مگر آن‌که موجودی ریز و ناشناخته مانند ضعف و ناتوانی بشر را در ساز و کرنای رسوایی بریزد و جار بزند و آنان را برای به دست آوردن چند بسته دست‌مال توالت به جان هم بیندازد. گمان نمی‌برم قدرت این سطح از آگاهی بتواند چیزی جز فاصله‎ی بین «تکوین» و «تدفین» ما را پر کند. ما نه قادریم که درباره‌ی کم و کیف نزول اجلال‌مان به این دنیا، مذاکره‌ی برد- برد داشته باشیم و نه می‌توانیم درباره‌ی مرگ‌مان چانه‌زنی کنیم. زایش‌گاه و آسایش‌گاه و بیمارستان و آرامستان می‌سازیم برای تکوین و تدفین خودمان؛ کاری که ذره‌ای اختیار در گزینش آن نداریم. ما عاجزیم؛ ناتوان‌تر از مور و ضعیف‌تر از ملخ، حتی اگر آن‌قدر به قدرت نداشته‌ی خود ببالیم که را به خیال خام‌مان به مرخصی اجباری بفرستیم. هیچ موجودی به‌اندازه‌ی ما محتاج ترحم و دلسوزی نیست؛ ولو آن‌که چموش‌ترین و سرخوش‌ترین آدم‌ها باشیم. رقت‌انگیزترین زمان برای ما هنگامی است که زل زده‌ایم به سقف خانه یا کنج آسمان و زورمان نمی‎رسد دست و پایی بجنبانیم یا کلمه‌ای را توی دهان‌مان بلمبانیم. اسیر و ذلیل چیزی می‌شویم که گمان نمی‌بردیم به این راحتی پا روی خرخره‌ی‎مان بگذارد. بد توی ذوق می‌زند دست و پای فلج و زبان گنگ و مغز گیج، درست همان وقتی که باید بگریزیم و نتوانیم؛ یا دیگران بخواهند ما را فراری دهند و پنهان کنند و نتوانند. همه‌ی این علوم و فنون، رجز بی‎مایه‎ی ما وسط میدان مبارزه‎ای دو سر باخت است. با یک نیم‌چه آب روان زیر پای‌مان سیل به راه می‌افتد، با زلزله‎ای نه چندان بزرگ توی کاسه‌ی چشم کوچک‌مان سونامی وحشت پدیدار می‌شود و خبر راست یا دروغ عبور شهاب‌سنگ از کنار زمین، دل‌مان را خالی می‌کند. ما آدم ترس و هراسیم. ما آدم آس و پاسیم. ما چیزی نداریم ولی به دارایی‌های‌مان دل‌بسته‌ایم. ما آدم عالم توهم و خیالیم. ما با دو پسر معروف آدم (هابیل و قابیل) هیچ فرقی نداریم. ما از کنعان‌بن نوح سرتر نیستیم. ما از قارون و فرعون و هامان داراتر یا تواناتر نیستیم. ما از استخوان‌های پوسیده و ریخته‎ی زیر خاک، محکم‌تر نیستیم اما توهم تحکم داریم و خود را «عقل محض» می‌پنداریم. اسم بلندبالای «عصر ارتباطات» دل‌مان را گرم کرده ولی از بمب‌های اتمی و نیتروژنی هم‌دیگر هراسناکیم. چقدر پیمان‌نامه و تعهدنامه نوشته‎ایم و امضا کرده‎ایم که دهکده‎ی‎مان را امن‌تر کنیم لیکن ناامنی اولین و آخرین حربه‌ای است که به رخ هم می‌کشیم. پیشرفته‌ترین و پیچیده‌ترین و مرگ‌بارترین جنگ‌ها را تخس‎ترین فرزندان آدم (به قولی) یا توله‌های میمون (به قولی دیگر) به راه انداخته‌اند. کسی در عصر شکافت اتم زرنگ‌تر است که خون بیش‌تری از هم‌نوع خود بمکد. کاش عصر تنازع بقا بود بل‌که عصر ژوراسیک،