eitaa logo
مجله قلمــداران
5.1هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
308 ویدیو
10 فایل
این کانال متعلق به چهار یار هم‌قلم است! کپی یا اشتراک‌گذاری آثار، شرعا حرام‌ است. #به‌جان‌او به قلم ف_مقیمی راه ارتباطی @moghimstory ادمین تبادل و‌تبلیغ @Gh_mmm
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از گاهی...قلم...
خطای سوم فیلترذهنی: وقتی کلی آدم ازت تعریف می‌کنند و یک نفر نقد غیرمنصفانه‌ بهت می کنه نباید جدی بگیری. گیر نکن رو حرف اون یه نفر. فکر کرده ماهم قراره مثل خودشون الکی خوش باشیم. معلومه که باید حرف اون یه نفر رو جدی بگیریم. اصلا باید بنویسیم بچسبونیم جلوی آینه، بلکه روح مونو بیشتر خراش بده یکم خستگی مون در بره. ادامه دارد.... م. رمضان‌خانی
هدایت شده از گاهی...قلم...
خطای چهارم بی‌توجهی به امر مثبت: یعنی وقتی کار خوبی برای کسی انجام می‌دهی، مدام نگو بابا کاری نکردم که. ارزش کار خودت را پایین نیاور. من هم موافق این حرف آقای اِلیس هستم. باید همان کار خوب را بکنی توی چشمش تا بفهمد زندگی‌اش را مدیون چه کسی است. الحمدالله در این مورد همه ید طولانی داریم. ادامه دارد... م.رمضان‌خانی
هدایت شده از گاهی...قلم...
خطای پنجم نتیجه گیری شتاب زده: همان قضاوت خودمان که اگر نباشد یک پای غیبت همه‌‌مان لنگ می‌زند. جسارتا این یک خوشی را دیگر از ما دریغ نکنید! اصلا مگر می‌شود نیت غیبت کنی، قبلش قضاوت نکرده باشی؟ درضمن فراموش نکنید، طرف خودش را تکه تکه هم کرد نباید قبول کنید منظوری از حرف و رفتارش نداشته. ادامه دارد..... م.رمضان‌خانی
هدایت شده از گاهی...قلم...
خطای ششم درشت نمایی: حتما اتفاق افتاده همسرت می‌آید منزل و مثل همیشه سلام و احوالپرسی نمی‌کند. اِلیس می‌گوید نگذار پای اینکه خودت کمبودی چیزی داری. هی نگو من بدبختم و من بیچاره‌ام که شوهرم امروز سلامم را علیک نگفت. شاید بنده خدا روز بدی را گذرانده. این مسئله را انقدر بزرگ نکن. اما به نظر من یک زن عاقل به مسائل مهمتری فکر می‌کند. مثلاً شاید مادرش پُرش کرده باشد. شاید هم زیرسرش بلند شده! خلاصه که ساده نگذرید! ادامه دارد... م.رمضان‌خانی
هدایت شده از گاهی...قلم...
خطای هفتم استدلال احساسی: فکر نکن احساسی که داری حتما درست است و در زندگی واقعی هم اتفاق میوفتد. مثلا اگر احساس ناامیدی می‌کنی، معنی‌اش این نیست زندگی ناامید کننده‌ای داری. دقیقاً درست است. من بارها احساس پولداری کردم ولی حقیقت این بود، پولدار نبودم! ادامه دارد... م.رمضان‌خانی
پرده اول: از حرم شاهچراغ آمدیم بیرون؛ دختری از روبه‌رو با یک بغل نرگس آمد. رنگ موها و ناخنش هم‌رنگ گلبرگ‌های توی دستش بود. به ما که رسید دسته گل را گرفت سمتمان. گفت: ممنون که هستید. بعد به همسرم گفت:« به لباس شما معتقدم » از من خواست برایش دعا کنم... پرده دوم: برای ساعت ۲۱:۴۵ دقیقه بلیط هواپیما داشتیم. نه و بیست دقیقه رفتیم کارت پروازمان را بگیریم. پشت سرمان چند نفر بی‌روسری ایستاده بودند. متصدی کارتمان را نداد. گفت زمان تمام شده! اصرار کردیم. کوتاه نیامد. گفت دیگر به کسی بلیط نمی‌فروشیم. صدای عقبی‌ها هم در آمد. دیدم که از پشت سر بهش اشاراتی شد. ذهن گزیدم و لب برچیدم تا مبادا قضاوتی کرده باشم. گوشه‌ای رفتیم و نا امیدانه به گیت چشم دوختیم. زن‌هایی که پشت سرمان بودند رفتند به طرف سالن پرواز..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از گاهی...قلم...
خطای هشتم بایدها: فکر نکن باید همیشه خوب باشی. باید همیشه درجه یک باشی. بالاخره لازم است گاهی وقت‌ها اطرافیان آن روی بی‌اعصاب‌مان را ببینند تا وقتی خوبیم قدرمان را بیشتر بدانند. معنی ندارد همیشه دستپختت عالی باشد. یک بار که غذارا سوزاندی تازه می‌فهمند تا حالا دنیا دست کی بوده! ادامه دارد.... م.رمضانخانی
هدایت شده از گاهی...قلم...
خطای نهم برچسب زدن: اگر یک اشتباهی کردی به خودت برچسب نزن. نگو من بازنده‌م. نگو همیشه خراب می‌کنم. مثلاً اگر با ماشین چپ کردی، بازنده نیستی، فقط کمی چپ کردی! نهایت چندماهی باید اضافه کار بایستی. یکم هم زیر بار قرض می‌روی. شاید دوسه هفته‌ای لت‌وپار روی تخت بیمارستان بیوفتی. و اصلا معلوم نیست مثل سابق شوی. همین. بزرگش نکن لطفاً! ادامه دارد.... م.رمضان‌خانی
هدایت شده از گاهی...قلم...
خطای دهم سرزنش: اِلیس می‌گوید خودت را برای کاری که مسئولش نیستی سرزنش نکن. جناب اِلیس این مورد را توی ایرانی‌ها پیدا نمی‌کنید! کلا ما هیچ وقت مقصر چیزی نیستیم. مثلا اگر لیوان را روی زمین گذاشتیم، یک نفر پایش خورد و لیوان افتاد، ما مقصر نیستیم! آن شخص کور است. حالا اگر همان لیوان بخورد به پای خودمان، آن شخص بیشعور است که این لیوان را گذاشته جلوی پای ما! ادامه دارد... م. رمضان‌خانی
هدایت شده از گاهی...قلم...
نتیجه‌گیری: وجود هرکدام از این خطاها در فرد، زندگی شخصی و اجتماعی‌اش را به فنا می‌دهد پس حتما جدی بگیرید و با تمرین اصلاحش کنید. البته ما ایرانی‌ها استثنا هستیم. ما در هر شرایطی چای می‌ریزیم و درحالی که شبکه تلویزیون را عوض می‌کنیم، سربالا می‌اندازیم: _ایشالا هیچی نمیشه! کلا بخشِ پذیرش ما شدیداً اتصالی دارد. مثلا خود من دیروز مشاوره داشتم. دکتر گفت دچار خطای شناختی هستی. خیره شده بودم به دلستر هی دی روی میز. رنگ لیمویی، روی زمینهٔ طوسی خوب نشسته بود. مثل روسری جدیدی که خریدم! بی حواس گفتم: _نه. برداشتی که من از حرف ایشون کردم خطای شناختی نبود! نه اینکه دکتر قند خونش از این اعتمادبه‌نفس بالای من افتاده باشدها، نه! قطعا نگاه من قدرت داشت که دست دراز کرد و کمی دلستر ریخت توی لیوان پلاستیکی. کف سفید تا نیمه‌های لیوان بالا رفت. _همین که نمی‌پذیرید قضاوت نادرست داشتید خودش خطای شناختیه. کف پایین رفت و مایع روشن، ماند ته لیوان. نمی‌دانم دقیقاً از کجا لیموترش برداشت و چلاند توی دلستر. گفتم: _نه جداً خطای شناختی نیست! من طبق حرفی که طرف مقابلم زده دارم صحبت می‌کنم پس قطعا درست میگم. لیوان را توی دست گرفت و گرد چرخاند: _پس... پس... پس... همین نتیجه‌گیری‌ها یعنی خطای شناختی. خیره به دستش فکر کردم حتماً آقای دکتر دچار خطای شناختی نوع اول نیستند که فقط یک ته لیوان، از دلستر را می‌خورند. یا شاید هم زیادی پولدار هستند و باقی دلستر برایشان مهم نیست. شک ندارم پراید هم سوار نمی‌شوند. البته که من اهل قضاوت و برچسب زدن نیستم! پایان م.رمضان‌خانی