eitaa logo
قلم های بیدار
130 دنبال‌کننده
119 عکس
42 ویدیو
2 فایل
کانال شعر قلم های بیدار
مشاهده در ایتا
دانلود
☝️☝️☝️☝️☝️☝️☝️☝️☝️☝️ منتخبی از آرشیو کانال در تلگرام با قریب به 50 موضوع متنوع شعری @ghalamhaye_bidar
🚩انجمن شعر نارنج 🌻سه‌شنبه‌ها 📖 و ⏰ از 6 عصر تا اذان مغرب 🏠 جنب پایانه بابلدشت،کوچه شهید مقارزاده،نبش کوچه شهید جلوخانیان،پلاک 18 @ghalamhaye_bidar
با سراب وعده ها رؤیایمان را ساختی هر چه همت داشتیم از آب و تاب انداختی با کلیدت بافتی زنجیر بر فردای ما ای عمو! خورشیدمان را پشت کوه انداختی با چه امیدی معاش مردمت را کوختی؟ با چه تدبیری نمای منزلت را کاختی؟ «دوش از میخانه آمد سوی مسجد شیخ ما» شیخ! بر منبر فقط بر اهل تقوا تاختی دشمنت را دوست خواندی، دوستت را ناسپاس خویش را در آینه دیدی ولی نشناختی… https://eitaa.com/ghalamhaye_bidar
🚩انجمن شعر نارنج 🌻سه‌شنبه‌ها 📖 و 💡کارشناسی و اجرای امروز با مهدی جهاندار و صادق میرصالحیان ⏰ از 6 عصر تا اذان مغرب 🏠 جنب پایانه بابلدشت،کوچه شهید مقارزاده،نبش کوچه شهید جلوخانیان، پ 18 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 https://eitaa.com/ghalamhaye_bidar https://sapp.ir/ghalamhaye_bidar
مردكِ بي آبروي بي حيا يعني ترامپ  گيج و گنگ و ابله و بي دست و پا يعني ترامپ دلقكِ سيركِ فضاحت، شومنِ دنياي جهل زنگِ تفريحِ جهانِ پر جفا يعني ترامپ  كارتر و ريگان و بوشِين و كلينتون خر شدند خرتر از خر در تمام آمريكا يعني ترامپ با خليج فارس شوخي كارِ هر مغضوب نيست  ميخورد درياي ما فرعون را يعني ترامپ  خشم بر ايران چو بازي با دُم شير است، هِي! هِي مزن لاف تهاجم اي دغا يعني ترامپ! كدخدائي كه معطل مانده در كار خودش  حيفِ نان در دهخداي شهر ما يعني ترامپ  با سپاه آنكه در افتد، وَر بيفتد بي گمان  قهرمانِ خود زني در ماجرا يعني ترامپ تاجرِ پوشك فروشِ غرب، با موشك چكار  پِرزيدنتِ احمقِ پر مدعا يعني ترامپ  وارثِ جنگ و جدال و هرج و مرج و شوروشر معنيِ امروزِ اشقي الاشقيا يعني ترامپ  خندهٔ شيطان كوچك بين به شيطان بزرگ  خرسِ بي غيرت تر از خوكِ شما يعني ترامپ  سرزده، بايد به گورستانِ داعش سر زند تا ببيند خصم، گورِ خويش را يعني ترامپ   هيچ جا حرفِ سبك مغزان ندارد اعتبار سنگِ ديوانه به چاهِ مافيا يعني ترامپ  پارس كم كن اي سگِ زردِ برادر با شغال گرگِ افتاده به دام گرگها يعني ترامپ    با نهنگِ زير دريائيِ ما شوخي مكن طعمهٔ يك لحظهٔ پهباد ما يعني ترامپ  احتياجي نيست نابودش كني، با ظلمِ خود ميگذارد دولتش را زير پا يعني ترامپ عاقبت جايش زباله دانِ تاريخ است و بس  آشغالِ مانده از پسماندها يعني ترامپ  کانال شعر قلم های بیدار👇👇👇 https://eitaa.com/ghalamhaye_bidar https://sapp.ir/ghalamhaye_bidar
تبریک به شاعران اصفهانی برگزیده مؤسسه شهرستان ادب آقایان: مسعود پایمرد علی سلیمیان علی شریف الحسینی امیر مؤمنی محمدصادق میرصالحیان امیر حسین نیکویی منش و خانم ها: زینب زمانی نسرین عسکری فروشانی مریم کریم آبادی بتول محمدی (نارنج) https://eitaa.com/ghalamhaye_bidar https://sapp.ir/ghalamhaye_bidar @ghalamhaye_bidar
گرامی باد روز بزرگداشت حماسه سرای بلندآوازه ی شیعی و ایرانی و همچنین روز پاسداشت زبان و ادب پارسی 🚩انجمن شعر نارنج 🌻سه‌شنبه‌ها 📖 و 💡کارشناسی و اجرای امروز با مهدی جهاندار و محمد خادم ⏰ از 6 عصر تا اذان مغرب 🏠 جنب پایانه بابلدشت،کوچه شهید مقارزاده،نبش کوچه شهید جلوخانیان، پ 18 @ghalamhaye_bidar
ﺁﺗﺶ، ﮔﻠﻮﻟﻪ، ﺳﻨﮓ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺑﯿﺎﻭﺭﯾﺪ ﺟﺎﯼ ﻗﻠﻢ ﺗﻔﻨﮓ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺑﯿﺎﻭﺭﯾﺪ ﺑﺎﯾﺪ ﮐﻪ ﺗﻮﭖﺧﺎﻧﻪ ﺑﺴﺎﺯﻡ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﺷﻌﺮ ﺑﺎﯾﺪ ﮐﻪ ﻣﺜﻞ ﺑﻤﺐ ﺑﭙﯿﭽﺪ ﺻﺪﺍﯼ ﺷﻌﺮ ﺑﺎﯾﺪ ﻗﻠﻢ ﺑﻪ ﺭﻗﺺ ﺑﯿﺎﯾﺪ ﺟﻨﻮﻥ ﮐﻨﺪ ﺑﺎﯾﺪ ﮐﻪ ﻣﺮﺗﻀﯽ ﺑﺸﻮﺩ « ﻓﺘﺢ ﺧﻮﻥ » ﮐﻨﺪ ﺑﺎﯾﺪ ﻟﺒﺎﺱ ﺭﺯﻡ ﺑﭙﻮﺷﺪ ﺻﺪﺍﯼ ﻣﻦ ﺑﺎﯾﺪ ﺳﭙﺎﻩ ﻗﺪﺱ ﺷﻮﺩ ﻭﺍﮊﻩﻫﺎﯼ ﻣﻦ ﭘﯿﻐﻤﺒﺮﺍﻥ ﺷﻌﺮ ﺍﮔﺮ ﻧﻌﺮﻩﺍﯼ ﺑﻠﻨﺪ ﺩﺭ ﮔﻮﺵ ﺟﺎﻫﻠﯿﺖ ﺍﯾﻦ ﻋﺼﺮ ﻣﯽﺷﺪﻧﺪ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺣﺮﻑ ﻟﯿﻠﯽ ﻭ ﻣﺠﻨﻮﻥ ﻧﻤﯽﺯﺩﻧﺪ ... ﺁﺗﺶ ﺑﻪ ﭘﺎﯼ ﺷﺎﺧﻪﯼ ﺯﯾﺘﻮﻥ ﻧﻤﯽﺯﺩﻧﺪ ﺍﺯ ﺑﺲ ﺧﯿﺎﻝ ﺩﺭ ﺧﻢ ﺍﺑﺮﻭﯼ ﯾﺎﺭ ﻣﺎﻧﺪ ﺍﺯ ﺳﺮﺯﻣﯿﻦ ﻗﺒﻠﻪ ﻓﻘﻂ ﯾﮏ ﻧﻮﺍﺭ ﻣﺎﻧﺪ ناموس زخم خورده ای از بس که بی کسی از بس که طعنه خورده و بیت المقدسی ﺍﯾﻦﮔﻮﻧﻪ ﺷﺪ ﮐﻪ ﮔﺮﮒ ﯾﻬﻮﺩﯼ ﻋﺰﯾﺰ ﺷﺪ ﯾﻮﺳﻒ ﻣﯿﺎﻥ ﻣﻌﺮﮐﻪﻫﺎ ﺭﯾﺰﺭﯾﺰ ﺷﺪ ﺍﯾﻦﮔﻮﻧﻪ ﺷﺪ ﮐﻪ ﺑﺎﻝ ﻭ ﭘﺮ ﺟﺒﺮﺋﯿﻞ ﺳﻮﺧﺖ بر عکس معجزات خدا، « الخلیل» ﺳﻮﺧﺖ از خون گرمتان، عرق سرد می زنند در مسجد شکسته یتان، نرد می زنند آری شما حماسه ولی ما جنازه ایم ما خواب مانده ایم کجا انتفاضه ایم؟ تنها برای منفعت خود برادریم امروز روز نکبت ما بود بگذریم آه ای برادر عربم روزه ات قبول فانظر الی تظلمنا ایها الرسول @ghalamhaye_bidar
🌙 رمضان مبارک 🚩انجمن شعر نارنج 🌻سه‌شنبه‌ها 📖 و 💡کارشناسی و اجرای امروز با مهدی جهاندار و رضا سهرابی ⏰ از 18:30 تا افطار 🏠 سپهر هنر و اندیشه @ghalamhaye_bidar
به شهید جواد محمدی،مدافع حریم آل الله خوانده شده در انجمن نارنج بزار شهرمون بی تو ویرونه باشه آخه بی تو این شهر دیدن نداره می خواد ابری باشه می خواد آفتابی دیگه آسمونش پریدن نداره... بزار شهرمون بی تو از هم بپاشه بزار بشکنه بغض تو کوچه هاشو... دعا کن که وا شه دل آسمونم که قسمت کنه با زمین گریه هاشو... قدم میزنم عکسای سال پیشُ همون سالی که کوله بارت رو بستی هنوزم همونم....هنوزم همونی هنوزم همین جا تو هیئت نشستی... هنوز فاطمه تو بغل راه میری میفته به عکس شهیدا نگاتو... تو تو فکر پرواز و ما پر شکسته... چه میفهمه اینجا کسی حرف هاتو...؟ دروغ بزرگی شده بی تو بودن تو هستی...به زهرا «س» قسم زنده ای تو به گرمای بی حد سنگ مزارت به مسجد مصلی قسم زنده ای تو قدم میزنم عکسای سال پیشُ... باید آخر قصه سامون بگیره باید یک نفر بشکنه این سکوتو.... باید آخرش شهرمون جون بگیره... هنوز هستن ابراهیمایی که با صبر امون از همه دشمنامون بریدن شبا،من ندیدم ولی مطمئنم همه دور خونه ت نگهبانی میدن! یکی فاطمه ت رو بغل کرده از دور یکی رهسپاره واسه انتقامش دل همسرت قرصه وقتی می بینه هنوز هست تو خونه عکسِ امامش! تو این روزها گردِ غربت بشینه روی چادرِ مشکیِ یادگارت؟ مگه مرده باشیم ما تا حسودا ببینن یه کم،کم شده اقتدارت! دروغ بزرگی شده بی تو بودن تو هستی...به زهرا «س» قسم زنده ای تو! به گرمای بی حد سنگ مزارت به مسجد مصلی قسم زنده ای تو تو به ما زمین خورده ها یاد دادی چطور بند پوتینو محکم ببندیم به راهی که رفتی قسم،صبح فردا سر هرکی پایینه تو سربلندی @ghalamhaye_bidar
سال 1371 با يک دستگاه ميني بوس، به همراه تني چند از شاعران خوزستاني، از اهواز براي شرکت در کنگره شعر ويژه آزادسازي خرمشهر عازم اين شهر بوديم. در راه به پيشنهاد يکي از دوستان شاعر تصميم گرفتيم که يک غزل مشترک بسراييم. با شور و شوق هر کس يک بيت نوشت و حاصل کار شد يک غزل هفت بيتي. ابيات اين شعر به ترتيب از اين شاعران است: بهروز ياسمي – زنده ياد مهدي رستگار – هرمز فرهادي بابادي – سليمان هرمزي – عباس گيلوري – حبيب اله بهرامي شهني – عبدالرحيم سعيدي راد   سال‌ها در تب تو سوخته و ساخته‌ايم پرچم فتح تو بر بام شب افراخته‌ايم   تا تو يک بار دگر در کف ما آمده‌اي دل و جان يکسره در راه هدف باخته‌ايم تيغ خورشيد سحر وام ز چشم تو گرفت که از اين پهنه شب تا به افق تاخته‌ايم تحفه ماست دل خويش که درويش صفت پيش پاهاي تو اي خوبتر انداخته‌ايم همه شب ورد زبانم قد و بالاي تو بود گرچه هرگز دل خونين تو نشناخته‌ايم هر چه بر سينه دل تيغ زدم ريشه نکرد ما که بر ريشه دشمن همه شب تاخته‌ايم ما که دلداده جامي ز سبويت بوديم اين غزل را همگي مشترکا ساخته‌ايم @ghalamhaye_bidar
  به سوگ نخل های بی سرت گیسو پریشانم شبیه خانه های خسته ات در خویش ویرانم شب طوفان نباشد صبح ساحل از صدف خالی است که من این روزهای سخت را از عشق می دانم تو رفتی ای قنوتت تشنه با یکریز باران ها و من چون مشک خالی در کنار رود می مانم به هر جا ذکر خیر توست با اروند با کارون به هر موجی روایت هاست از تو ماه تابانم کدامین صفحه ی قرآن جیبیِ تو ترکش خورد که عطر یاس و یاسین می دهد امروز قرآنم من ایمان دارم ای خورشید، بعد از این شب یلدا به نورت فتح خواهی کرد خونین شهر چشمانم و خرمشهرها دیده ست با چشمان خود ایران و خرمشهر ها در پیش دارد باز ایرانم @ghalamhaye_bidar