#روز_قدس_چه_خبره
خلاصه و شفاف و بدون تعارفش اینه که
راهپیمایی روز قدس یک فرصته
برای اینکه موافق و مخالف ظلم،
صفشونو مشخص کنند،
فرصتش هم قابل قضا کردن نیست،
این نوع فرصت با این دامنه اثربخشی،
فقط همینه!
و جایگزین و مشابه هم نداره،
در عین حال آسونترین راه ممکن هم هست،
بدون اینکه خطری آدمو تهدید کنه
و زیر بارش موشک و بمب قرار باشه بجنگه،
پس هیییچ توجیهی برای نرفتن نیست
خط سیاسیم یا حتی اعتقادیم
هرچه که هست بحثش جداست
روز قدس فرصت اینه که اعلام کنم
تو صف ظلم نیستم
و هر عددی به جمعیت مخالف ظلم
اضافه بشه در حذفش زودتر عمل میکنه
و همین...
✍ ف. حاجی وثوق
@ghalamzann
کوچولوی ۷۳۱ روزه من!
امروز در هشتم فروردین برابر با #روز_قدس
دومین گردش زمین به دور خورشید عمرت کامل شد و به لطف خداوند ۲ سال است که مهمان دنیا هستی و به قدر ۲ سال تجربه و اندوخته داری
و دنیادیده هستی!
حالا کلمات زیادی را تلفظ میکنی، جملات سه کلمهای میسازی و با مفاهیم بیشتری آشنا هستی، آنقدر که همین دیروز برای اولین بار گفتی
«دوس ندالم» و توانستی احساست را نسبت به چیزی که نمیخواهی، یعنی حمام کردن، ابراز کنی!
به اندازهای که بزرگ شدی، ترسهایت هم جدی شدهاند. روزگاری از چیزی نمیترسیدی اما حالا به قدر آگاه شدنت، ترس را میفهمی
و کلمه «تَسیدم» را زیاد استفاده میکنی.
حالا خودت تصمیم میگیری، تلاش میکنی کارهایت را بدون کمک انجام بدهی و حتی از گرفتن دست بزرگترها پرهیز میکنی!
اینها نشانههای بزرگشدن است و من آرزو میکنم تو و همسالانت بزرگشدن را در روزگار #ظهور
تجربه کنید تا طعم شیرینِ حد اعلای عقلانیت و ایمان و یقین در جانتان بنشیند.
✍ ف. حاجی وثوق
@ghalamzann
#تحصن #دروغ #نابلدی
#از_ماست_که_بر_ماست
میشود از ارزشها دفاع نکنید؟!
و مطالبهگری نکنید ؟!
و نماینده انقلابیها و متدینین نباشید؟!
وقتی بلد نیستید
وقتی خودکنترلی ندارید
وقتی تعادل روحی ندارید
وقتی صداقت ندارید
میشود عجالتا احساس وظیفه نکنید؟!
دلم برای #حجاب سوخت!...
✍ ف. حاجی وثوق
@ghalamzann
6.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔊 هرکس به زبانی
صفتِ حمد تو گوید...
(رشته کوه البرز ـ ۱۳ فروردین ۱۴۰۴)
@ghalamzann
روایت اول:
اینجا #آقا_مرتضی "دارد" شهید میشود،
"دارد" یعنی در لحظه، زمان حال،
چیزی که جریان دارد،
در حال روی دادن است،
او دارد شهید میشود،
یعنی دارد جان عزیزش را،
در همین لحظات،
دو دوستی تقدیم میکند!
و من، ذهن و دلم،
همیشه کنجکاو و درگیرِ اتفاقیست
که اینجا دارد بین زمین و آسمان رخ میدهد...
@ghalamzann
قلمزن🇵🇸
#اعلام_نیاز #شیرخشک برای تأمین شیرخشک نوزادان محروم از شیر مادر، در چند روستای کمبرخوردار، نیاز ب
#اتفاق_خوب
به لطف خداوند و همت شما خیرین محترم،
برای ۱۹ نوزاد ساکن در روستاهای محروم،
#شیر_خشک تهیه گردید.
در دنیا و عقبی
آبرومند و سعادتمند باشید...🌱✨
قلمزن🇵🇸
روایت اول: اینجا #آقا_مرتضی "دارد" شهید میشود، "دارد" یعنی در لحظه، زمان حال، چیزی که جریان دارد
روایت دوم:
اصغر بختیاری میگفت
مین که زیر پای #آقا_مرتضی منفجر شد
رفتم بالای سرش
بازوشو گرفتم و گفتم هیچی نیست حاجی
الان برمیگردیم عقب
آقا مرتضی نگاهی کرد و گفت
چی میگی اصغر! فکر میکنی میترسم؟!
و من شرمنده شدم از حرفی که زدم...
منم شرمنده شدم آقای بختیاری!
@ghalamzann
#خون_به_آسمان_رسید
#خواب_خوش_ما_را_پاره_کن
محمدحسینِ دوسالهی ما وقتی میترسد خودش را به آدم میچسباند، عضلاتش منقبض میشوند و با اضطراب میگوید «تَسیدم»
و وقتی کودکی میترسد، آدم بزرگها قلبشان میگیرد، دلشان میخواهد با همهی وجود پناه کودک بشوند، در آغوشش بگیرند، آرامش کنند و بگویند چیزی نیست، نترس عزیزدلم،
من کنارت هستم، من مراقبت هستم،
آب در دلت تکان نخورَدها...
اصلا نگرانیِ کودک تابآوردنی نیست،
مبادا از مادرش ساعتی دور بماند،
مبادا دلش بگیرد،
مبادا غصه بخورد، مبادا به اصطلاح روانشناسان،
دچار اضطراب جدایی شود!!
اینجا و آنجاهای دیگر دنیا،
داریم فرزندانمان را لای پنبه بزرگ میکنیم،
خوب بخورد خوب بپوشد خوب و آرام بخوابد
و آب در دلش تکان نخورد،
اما
کودک یکساله و دوساله و چندسالهی #غزه
دارد پرپر میشود ، دارد به قول مادربزرگ دل میترکاند، دارد از ترس میمیرد،
ده تا ده تا ، صد تا صد تا...
و هیچ آدمْبزرگی نیست که بغلش کند
که نوازشش کند که بگوید نترس عزیزکم چیزی نیست که جلوی چشمش را بگیرد تا پاره پاره شدن را نبیند که دست روی سینه لرزانش بگذارد
و برای آرام گرفتنش، حمد بخواند که برایش قصههای قشنگ بگوید تا خوابهای خوب ببیند
که برایش مادری و پدری کند!
ماندهام چگونه زندهایم؟ چگونه آب خوش از گلویمان پایین میرود؟ چگونه راحت میخوابیم؟ چگونه دنیا ما را تاب میآورد؟
چگونه زمین ما را نمیبلعد؟!...
پروردگارا، ای خدای رحم و مروت و رأفت،
تو خواب خوش ما را پاره کن،
تو ما را تکان بده،
تو از ما ابابیلهای جان برکف بساز
تا بتازیم بر لشکر ابرهه
تا ناممان در شمار ساکتین تاریخ نماند!...
✍ ف. حاجی وثوق
@ghalamzann
May 11
#دستکش_مخملی_روی_پنجه_چدنی
«در سینهی بیشتر سران کشورهای عربی
یک شهرک یهودینشین میتپد...»
(سیدحسن حسینی)
@ghalamzann
روایت سوم:
فکه - ۲۰ فروردین ۱۳۷۲
کسانی که اونجا بودند
میگفتند مین منفجر شده بود
پای #آقا_مرتضی قلم شده بود
خون داشت میرفت
لحظاتی دیگه شهید میشد
اما هیچی نمیگفت
آخ هم نمیگفت
دست روی پیشونیش گذاشته بود
آروم آروم ...
هیچکس ازش آخ و ناله نشنیده
از لحظه انفجار تا شهادت فقط ذکر میگفته
حضرت زینب سلامالله علیهارو صدا میزده
ایشونو عمه خطاب میکرده
مادرشو صدا میزده یا فاطمه یا فاطمه...
زیر لب میگفته:
اللهم اجعل مماتی شهادة فی سبیلک
چشمانش بازو بسته میشدند
حالت اغما داشته
نمیفهمیدند چی میگه
میگفتند تو عوالم دیگهای بوده
(چه عوالمی بوده که اینارو میگفته!)
یکجا سرشو از برانکارد بالا آورده
و گفته خدایا همه گناهانمو ببخش
و شهیدم کن
میگن این آخرین جمله ای بوده که ازش شنیدند...
✍ ف. حاجی وثوق
@ghalamzann
روایت چهارم:
رفته بودند آخرین تصاویرو بگیرند
که مین منفجر شد
#آقا_مرتضی و «سعید آقا»* افتادند
بچههایی که همراهشون بودند فوراً
چهار تیرک از اطراف میدون مین بیرون کشیدند!
دو تا از اورکت های خودشونو درآوردند
تیرکهارو داخل آستینهای اورکتها کردند
و دو برانکارد درست کردند!
آقا مرتضی قسم میداد که منو نبرید
بذارید همینجا شهید بشم
یکی گفت انشاالله چیزی نیست حاجی!
آقا مرتضی گفت ان شاالله که چیزی هست عزیزم خدا بخواد تمومه...
به بیمارستان صحرایی رسیدند
تیم درمان، عملیات احیارو شروع کردند
اما هر قدر تلاش کردند،
آقا مرتضی و سعید آقا برنگشتند و تموم شد!
«هنر آن است كه بمیری، پیش از آنكه بمیرانندت
و مبدأ و منشأ حیات آنانند كه چنین مردهاند...»
* شهید سعید یزدانپرست، آقای مهندسی که همراه آقا مرتضی آوینی شهید شد.
✍ ف. حاجی وثوق
@ghalamzann