#دهه_هشتادیها
#روایت_خادمی
در موکب احبابالرضا علیهالسلام بیش از هزار زائر آمده بودند و بچههای دهه هشتادی موکب را میگرداندند. برای همه چیز تدبیری وجود داشت، فضای بازی کودکان، دعوت از مربیان بازی، فضای بهداری و درمان و ماساژ، غرفه فرهنگی، غرفه ارائه ملزومات مسافر و زائر، چایخانه و تدارکات و پذیرایی که به شکل مستمر و متنوع انجام میشد.
بچهها کمترین استراحت را داشتند، رتق و فتق امور این هزار و اندی نفر، کار مداوم لازم داشت و همه آنقدر پای کار آمده بودند که کار برایشان کم میآمد.
چندنفر به شکل دائمی پای شیر آب و مشغول شستشو بودند، رفت و آمد پیوسته زائرین و استکانهایی که پر و خالی میشدند و وسواس و دقت دخترانه در شستشو، چایخانه را یک پاتوق گرم و دوستداشتنی کرده بود.
چندنفر جارو و خاکانداز از دستشان نمیافتاد، جمعیتی در تدارک پختن غذا کمک میرساندند، جمع میشدند دورهم، پیاز پوست میکردند و اشک میریختند و خاطره میساختند، رقابت در نازک کندن پوست سیبزمینیها، پاک کردن حبوبات و هر آنچه که باید برای این چندروز انجام میشد و کم نمیگذاشتند.
اتاق بهداری همیشه شلوغ بود، زائرین خسته با درد و زخم و تاول پا میآمدند و پرستاران مهربان به دادشان میرسیدند، بعضی هم در مسیر راه سرما خورده بودند و درمان میگرفتند.
بخش کودکان باز هم جذابترین قسمت موکب بود. بازیهای متنوع، کاردستیها و نقاشیهای زیبا و جمع باصفا و دوستداشتنی کودکان روستایی، این قسمت را دلنشینتر کرده بود.
دهه هشتادیها، نسلی که ظاهرا با ناز و نوازش بزرگ شدهاند و کمتر سختی و کار زیاد را تجربه کردهاند، این چندروز کم خوابیدند و خیلی زیاد کار کردند،
دهه هشتادیها #برگ_برندهی کشوری هستند که قرار است سهمش را در ایجاد #تمدن_اسلامی ایفا کند... 🌱
ف. حاجی وثوق
@ghalamzann