eitaa logo
قلمزن
497 دنبال‌کننده
717 عکس
125 ویدیو
2 فایل
هوالمحیی قلم زدن امر پیچیده ای نیست فاعلی میخواهد و ابزاری، و اتفاقی که باید در تو رقم بخورد... و خدایی که دستگیری کند و خشنود باشد همین! http://payamenashenas.ir/Ghalamzann پیام ناشناس ادمین @fs_hajivosugh بله و تلگرام : @ghalamzann
مشاهده در ایتا
دانلود
دیروقت بود و شب از نیمه گذشته و چندتا از دخترها نمی‌خوابیدند. تعارف زدم که قصه بگویم برایتان؟!... تعارف همان و قصه خواستن همان... هرکسی در محل خواب خودش قرار بود چشم‌هایش را ببندد و فقط گوش کند، بسته بودند یا نه... نگاه نمی‌کردم و شروع کردم برایشان قصه موزون "ده شلمرود و حسنی" را خواندن... اول فکر کردند شوخی است اما کتاب را که از کودکی حفظ بودم برایشان خواندم و آنها به جای خوابیدن، ریزریز می‌خندیدند. صدای حسنی و فلفلی و قلقلی باید فرق می‌کرد و جوجه ریزه میزه و غاز و کره الاغ و پدر حسنی...! آن نیمه‌شب شیرین، وقتی دورتادورت آدم‌بزرگها و دختران نوجوان خوابیده‌اند، قصه می‌گویی و شعر می‌خوانی و چند دختر زبل هم ریزریز می‌خندند! قصه تمام شد و خواب‌شان نمی‌آمد، کوتاه نیامدم و قصه "سلیمون بابا سلیمون" هم که باز کتابی موزون است، برایشان خواندم، آن هم از ته مانده‌های حافظه‌ای که برمی‌گشت به دوران نوجوانی‌ام... طبیعی بود که همچنان نخوابند و قصه دیگری طلب کنند. تازه فهمیدم که دو خانم بالای سرم هم سخت گوش می‌کنند و کیف‌شان کوک است! سرپیچی از قانون بیش ازین مجاز نبود، این بار شب‌بخیر گفتن کاملا جدی بود و باید خواب اتفاق می‌افتاد. اگرچه چیزی تا سحر نمانده بود و بیدار کردن نوجوانی که تازه خوابیده از کار در معدن هم سخت‌تر است! اما دخترها خیلی خوب بیدار می‌شدند و کافی بود برای آنهایی که اخمالو بودند شعر "سوسن که از خواب پا میشه... " را بخوانی تا سرحال شوند و خواب از سرشان بپرد. القصه آن سه روز و سه شب حتما یکی از بهترین زمان‌های زندگی همه ما بود که بی‌صبرانه انتظار می‌کشیم تا تکرار شود... 🌱 ف. حاجی وثوق @ghalamzann