eitaa logo
قلمزن
453 دنبال‌کننده
695 عکس
115 ویدیو
2 فایل
هوالمحیی قلم زدن امر پیچیده ای نیست فاعلی میخواهد و ابزاری، و اتفاقی که باید در تو رقم بخورد... و خدایی که دستگیری کند و خشنود باشد همین! http://payamenashenas.ir/Ghalamzann پیام ناشناس ادمین @fs_hajivosugh بله و تلگرام : @ghalamzann
مشاهده در ایتا
دانلود
@ghalamzann خبر حاج قاسم که رسید زلزله آنقدر شدید بود که نماز آیات را برای دلهایمان واجب کرد خیلی وقت بود زلزله از دل نیامده بود، خیلی وقت بود که تکان نخورده بودیم خیلی وقت بود که گیر کرده بودیم در ملات بنایی که هر روز سفت تر و سفت تر میشد! خبر حاج قاسم بنا را لرزاند تکان های شدید خوردیم ترک برداشتیم لرزیدیم و به حال تنهای خود گریستیم زلزله همه جایی بود عمق و اندازه اش آنقدر بود که هیچ نقطه ای در زمین و آسمان بی حرکت نماند، زلزله همه را به میدان کشید به میدان آمدنی که بی نظیر بود، ترسیده بودیم از خودمان، از حصاری که دورخود کشیده ایم، از فاصله ای که داشتیم، از کوچکی و بی مقداری و کوتاه بودنمان، ترسی که باید میآمد و همه به آن نیازمند بودیم، زلزله مارا کنار هم جمع کرد دل به دل هم دادیم با هم گریه کردیم با هم بدن حاج قاسم را تشییع کردیم با هم زیر ازدحام جمعیت دست وپا زدیم با هم مردیم و با هم زنده شدیم حاج قاسم حالمان را دگرگون کرد از آن دگرگون هایی که خیلی خوبند... اما ناگهان اتفاق دیگری افتاد! هنوز وسط میدان بودیم که زلزله این بار از دل سیاه شروع به لرزاندن کرد هرکداممان به گوشه ای پرتاب شدیم نفهمیدیم از کجا خوردیم و چه شدیم نتوانستیم خود را نگه داریم نتوانستیم محکم بایستیم زمین خوردیم همه ی ما زمین خوردیم یادمان رفت که دل به دل هم داده بودیم از خود بیخود شدیم سر یکدیگر فریاد کشیدیم "من حقم ولاغیر" سر دادیم آنقدر هیاهو و جیغ جیغ کردیم که خسته و مجروح با حنجره های گرفته، از حال رفتیم بد شدیم آن قدر که یکدیگر را زدیم آن قدر که به هم رحم نکردیم آن قدر که راست و دروغ را یکی کردیم و به در خانه هم کوبیدیم آن قدر که یکدیگر را تاب نیاوردیم و قاضی دیگری شدیم و این بدترین سکانس ما مردم بود عامی و باسوادمان هم فرقی نمیکرد هرکدام منبری یافتیم و تریبونی و ظلمتی و خدارا به کنار زدنی، بد شدیم آن قدر که حرف، حرف خودمان شد و کم صبری کردیم و تقوا را خوردیم و حق را قی کردیم ما رکب خوردیم و نفهمیدیم و همچنان یکدیگر را میزنیم با تهمت با قضاوت با برچسب با فریاد با این فضای لعنتی مجازی... ما رکب خوردیم خوابمان برد باید یکی بیاید و یک سیلی بنوازد که بیدار شووووو کافیست! ف. حاجی وثوق @ghalamzann
درباره دنیا چیزی شنیده‌اید؟! فستیوال‌های مشهوری که مثلا ٣۶٠ روز برنامه‌ریزی و تبلیغ می‌شوند تا ۵ روز برگزار شوند. این فستیوال‌ها اهداف متفاوتی دارند و آدمها براساس علاقه و اهداف‌شان در آنها شرکت می‌کنند. مثلا فستیوال شنا کردن در ، یا مثلا لباس و ماسک پوشیدن، یا دوچرخه‌سواری کردن، یا اعلان حمایت از فعالان فلان رفتار ، یا فستیوال‌های فرهنگی با هدف معرفی آداب و ملل و انواع دیگرشان، مشهوری هم برگزار می‌شود در دنیا که جمعیت را می‌زند، مثلا در فلان ببابان که قیمت بلیطش اندازه بهای یک آدم است و علاقه‌مندان تلاش می‌کنند خودشان را به این سالی یکبار برسانند و آنقدر زمان کنسرت طولانی است و محتوا و ملودی آن بالاتر از انسان پیش‌بینی شده که شرکت‌کنندگان برای آنکه بتوانند تاب بیاورند، ناچارند مصرف کنند! شهرهای جالب توجه و جذابی هم وجود دارند، مثلا آمریکا که بالاترین جذابیت‌های تفریحی را در اوج و بی‌قانونی در اختیار گردشگران قرار می‌دهد و آدمها در انواع ، خودشان را می‌کنند. آدم‌ها برای بهره‌مندی از همه‌ی موارد بالا باید هرچه دارند، بدهند و هزینه‌های گزاف کنند تا به محبوب‌هایشان از هر نوعی برسند. بماند که اگر سر از دربیاورند، آنچه ندارند هم باید بدهند! و همه‌ی این‌ها نه تنها آورده‌ای برای و حتی آدمی ندارند که آنچه در وجودش مانده هم می‌گیرند و موجودی و تحویل می‌دهند. اما، نقطه‌ای روی کره وجود دارد که شبیه ندارد. یک جای عجیب که هر سال یک فستیوال در آن برگزار می‌شود که جمعیت شرکت‌کننده‌‌اش با جمعیت هیچ فستیوال رنگارنگ دیگری قابل قیاس نیست. اینجا درست برخلاف همه‌ی نقاط گردشگری دنیا، جیب دیگری می‌شود جیب تو... و او از آنچه دارد اینجا کسی سر کسی کلاه نمی‌گذارد و برای چشیدن لذت بی‌نظیری که وجود دارد، لازم نیست هیچ مخدری مصرف کنی، اینجا یاد می‌گیری مهربانی را و سخاوت را و دستگیری را... کاش فقط یکبار همه‌ی تجربه‌اش کنند. ف. حاجی وثوق @ghalamzann
مهمان برنامه دیشب "برمودا" با اجرای آقای "کامران نجف‌زاده" ، آقای بود. گفتگوی قشنگی شکل گرفت، چون برنامه سبک متفاوت و بدون تعارفی دارد، مجری هم متفاوت است و مهمان هم که تکلیفش معلوم... شاعرها همه چیز را طور دیگری روایت می‌کنند، یک طورِ جذاب و دلنشین، هم وقتی از مادرش گفت و دلیل نوشتن کتاب "پریدخت"، هم وقتی از حواشی سفرش با رئیس‌جمهور حرف زد، هم وقتی از دلیل سرودن غزلی برای همسرش، هم وقتی به زلزله بم رسید، و بیشتر از همه، وقتی به روز ٢١ ماه مبارک رسید! حامد عسگری حرف عجیبی زد بقول خودش سند و مدرکی هم برایش نداشت و از ذوق شاعرانه‌اش بود اما قشنگ بود، بغض داشت به دل می‌نشست او گفت(نقل به مضمون) : علی علیه‌السلام آنقدر گوشی برای شنیدن نداشت و آنقدر جگرش خون بود که شبها در نخلستان چاله می‌کَنْد و کلماتش را آنجا می‌گفت و دفن‌شان می‌کرد و من فکر می‌کنم گدازه‌ها و مواد مذابی که در دل زمین است از کلمات جگرسوز علی است... و من فکر میکنم این دریافت ذوقی او می‌تواند درست باشد، که وقت خلقت آدم از تصور خون ریختن‌ها و جنایت‌های بنی‌آدم، کراهت داشت که خاکش را بدهد، چطور دلش خون نشده باشد از بغل گرفتنِ کلمات علی... ف. حاجی وثوق @ghalamzann