#نقاب_های_ما
از بهترین خاطراتم تدریس است که چندسال قبل در یک دبستان دخترانه بخت یارم بود تا زمان فراغت را در کلاس مهارت های زندگی با بچه ها باشم
تجربه های شیرین آن روزها را هنوز میشود مزمزه کرد و یادش لبخند و انرژی مثبت میآورد،
القصه به یاد دارم که روزی در کلاس با بچه ها یک بازی کردیم که نتایج جالبی داشت
بازی به این شکل بود که سوالاتی میپرسیدم و نوع پاسخ به هر سوال کودک را به مرحله ای متفاوت میبرد،
سوالات در مورد یک اردو بود
که میخواهیم برویم و مراحل مختلف را چگونه اجرا کنیم،
سوالی که چالش ایجاد کرد این بود که خوراکی با خود چه میآورید؟!
گزینه ها جذاب بودند
چیپس و پفک، ساندویچ کالباس و نوشابه..
گزینه آخر نان و پنیر بود!
هر گزینه به مرحله متفاوتی وارد میشد،
عجیب این بود که بچه های دوم دبستان نان و پنیر را انتخاب میکردند!!
میدانستم که چقدر دلشان گزینه های دیگر را میخواهد اما فضای مثبت خانواده ها و مدرسه ای که بر اصول تربیتی استوار بود اجازه نمیداد بچه ها خودشان باشند،
مدام میپرسیدم بچه ها ساندویچ کالباس؟ پفک؟
اما انتخابشان نان و پنیر بود
نوبت رسید به یکی که زبل تر بود
یواش گفت ساندویچ کالباس...
بچه ها هو کردند و خانوم وای وای!
دخترک بیچاره گفت فقط میخوام بدونم مرحله بعدش چیه!
گفتم بچه ها اشکالی نداره
هرکسی هرچی دوست داره باید بگه...
این ماجرا گذشت
اما همیشه یادم ماند که ما عموما طوری تربیت میشویم و تربیت میکنیم که نمیتوانیم خودمان باشیم
اگر خودمان باشیم هو میشویم
و این نقاب ها مارا به سمت نفاق پیش میبرند
اجازه بدهیم و جسارت داشته باشیم
بچه ها خودشان باشند
تمرین آزاداندیشی باید از کودکی شروع شود.
ف. حاجی وثوق
@ghalamzann