#کلاس_شیما_اکرم_صیدم *
جلسه آخر کلاس خوش گذشت، قصه به جاهای خوبترش رسیده بود و نقاشیهای کاملا حرفهای! من از ماجرا، کلاس را از خنده منفجر کرده بود،حلما ریز میخندید و فاطمه و حنانه طوری میخندیدند که با دیدنشان خندهها شدت میگرفت،حنانه که چندبار مثل یخی که آب میشود از روی صندلی لیز خورد و روی زمین پخش شد
شدت خنده و سروصدای بچهها صدای کلاس طبقه پایین را درآورد و کلکل شیرینی بین طبقه بالا و پایین درگرفت اما همه چیز به مهربانی گذشت و این خاصیتِ دوستداشتنیِ #باران است
بعد کروسانهای دستپخت عطیه را در نعلبکیهای صنایع دستی خراسان خوردیم که هدیه آخرین جلسه بچهها بود کروسانها خیلی حرفهای و خوشمزه درست شده بودند و همان موقع فاطمه با دیدن کروسانها تصمیم گرفت روی عطیه کراش بزند چون معتقد بود هم درسش خوب است هم دستپختش و حلما نقش خواهر داماد را یواشکی ایفا میکرد!
راستش از همان خداحافظی دلم برای دخترها تنگ شد تا ترم بعد که دوباره دور هم جمع شویم با حلما و حنانه و عطیه و فاطمه و طهورا و اسماء و مطهره و معصومه و شاید بقیه...
*دختر نخبه و رتبه اول کنکور #فلسطین که شهید شد.
✍ ف. حاجی وثوق
@ghalamzann